باور کنید طنزهای ابراهیم نبوی نیست!

یکشنبه 12 آبان 87/ 2 نوامبر 2008
1
روز گذشته روزنامه اعتماد گزارشی از طرح «الگوهای برنامه پنجم اسلامی» انتشار داده بود که به وسیله کارشناسان دولت احمدی نژاد تهیه شده و فعلا پیش نویس آن آماده شده و انتشار یافته است. این گزارش چنان شگفت انگیز است که من در مرحله اول واقعا تردید کردم که این حرفها جدی است یا مثلا طنز های ابراهیم نبوی است که در یکی از سایت های خارج از کشور منتشر شده است. البته ضمن این که می خواندم کلی هم خندیدم و در عین حال خنده هایی از سر تأسف بود و با خود می گفتم که در سی امین سالگرد انقلاب ایران کار به کجا رسیده است. خلاصه ای از این طرح چنین است:
-1 عنوان«برنامه توسعه» به « دو برنامه تعالی»
2 – ارتباط با خدا و لمس ماورای هستی
3 – تغییر بازه زمانی از پنج سال به هفت سال
4 – ترویج ازدواج موقت به عنوان یک ارزش
5 – آموزش جنسی به منظور تخلیه هیجانات
6 – آموزش مهارت غذاخوری
7- کاهش وعده غذا خوری از سه وعده به دو وعده
8- تولید نوشابه سلامت با استفاده از دستور امام رضا
9- نان جو جایگزین نان گندم شود
10- ترویج شود که مردم بعد از مغرب بخوابند و قبل از طلوع آفتاب بیدار شوند
11 – مهارت دستیابی به نگرش قانون و فرهنگ خدا
12 – مهارت و عبودیت و برقراری احساس حضور خدا در زندگی
گر چه امروز جوانان به ما می گویند که انقلاب اسلامی شما این است، ولی باید گفت انصافا در سی-چهل سال قبل نه تنها در ذهن خام¬ جوانی چون من بلکه در ذهن هیچ آدمیزادی چنین اندیشه ای وجود نداشت.
احمدی نژاد گفته است که بحران اقتصادی غرب را باید جشن بگیریم. وی علت برپایی این جشن را «خوشحالی از بن بست رسیدن اندیشه شیطانی، استکباری و ضد الهی» دانست و آن را «فرصتی الهی برای پیشرفت به ویژه پیشرفت ملت ایران«خواند».
2
به گزارش مطبوعات دیروز تهران احمدی نژاد همزمان دو نامه برای علمای قم و اقتصاددانان نوشته است و از آنان (بویژه علمای قم) خواسته است حال که بن بست های اقتصادی شیطانی غرب آشکار شده؛ اقتصادی که آمریکا به غربیان تحمیل کرده است، اکنون شما باید با الگوهای اسلامی برنامه اقتصادی نوین برای حل معضلات جهان آماده کنید.
راستی که بلاهت به نهایت رسیده است. نظامی که در طول سی سال جز عقب ماندگی و انحطاط اقتصادی و سرکوب ارمغانی نداشته و دولت نهمی که کشور را با ورشکستکی کامل روبرو کرده و تورم را به بیش از سی درصد رسانده و از نظر فساد مالی و اداری، طبق گزارش سازمان ملل و بانک جهانی، در بالاترین حد خود قرار گرفته و حتی از افغانستان عقب تر است، آن وقت می خواهد جهان را اداره کند و جانشین تمدن غرب شود. شگفت تر این که علمای قم (مثلا مکارم و نوری همدانی و بهجت و صافی گلپایگانی) می خواهند اقتصاد اسلامی تدوین کنند و جهان را نجات دهند! اگر آقایان چنین توان و نبوغی داشتند، چرا در همین سی سال نکرده اند؟ سی سال کم زمانی است؟ رو.زگاری آیت الله خمینی از دولت پادشاهی می خواست رادیو و تلویزیون را بیست و چهار ساعت در اختیار ایشان (و علما) قرار دهند چه و چه خواهند خواهند کرد! و یا ایشان با ساده اندیشی تمام اعلام کرد اگر او.قاف را در اختیار داشته باشند، مملکت با ساختن کارخانه و جاده و صنعت و . . . آباد خواهند کرد. اما ده سال کشور به طور مطلق در اختیار ایشان بود و نه تنها پول اوقاف بلکه پول نفت و تمام صادرات کشور به اضافه وجوهات شرعی در اختیار ایشان و علما بود، چه اتفاقی افتاد؟ حال پس از سی سال از حکومت خالص اسلامی با زعامت مستقیم و غیر مستقیم علما و فقها، چه امکان مادی و معنوی و فکری بالفعل و بالقوه ای برای طایفه علما باقی مانده که به کار سازندگی کشور و بهروزی مردم بیاید؟ چنین می نماید درآمدهای کشور و در واقع خزانه عمومی برای تأمین هزینه های حوزه های علمیه و مدارس و مساجد و جلسات مذهبی و هیئت های دینی کفایت نمی کند!
3
باز طبق گزارش روزنامه اعتماد در سایت گوگل هفت میلیون جست وجو در مورد علی کردان ثبت شده است. دو میلیون فقط در بخش فارسی سایت بوده است. ظاهرا گفت و گوهای پیدا و پنهان برای وادار کردن کردان به استعفا به جایی نرسیده و کردان و احمدی نژاد هیچ کدام تسلیم نشده اند. گفته شده کردان در چند روز آینده یعنی روز جمعه استیضاح می شود و چنین پیداست که خامنه ای در این میان بی طرف مانده است. در عین حال اگر استیضاح رای نیاورد، بدان معناست که به احتمال زیاد آقای خامنه ای در حمایت کردان و احمدی نژاد وارد عمل شده است.
4
روز شنبه و یک شنبه (اول ودوم نوامبر) به عنوان روز جشن مردگان است که در سراسر ایتالیا به عنوان یک سنت برگزار می شود. در کیوسی نیز چنین است و شهر حال و هوای دیگری دارد. کلیساها و گورستان نسبتا بزرگ و قدیمی شهر شلوغ است. مردم به کلیساها می روند و مراسم مذهبی انجام می دهند و دعا می خوانند و برای در گذشتگانشان طلب آمرزش می کنند. در گورستان مردم دسته های گل می برند و برسر مزار و قبر مردگان می گذارند. زهرا با خانم ماریا (صاحبخانه) صبح به گورستان رفته بود و می گفت مردمان زیادی به آن جا رفته بودند. خانم ماریا نیز آرامگاه خانوادگی اش را به زهرا نشان داده بود. خاطره قابل ذکر این بود که می گفت مردی کهن سال (حدود هشتاد سال) را دیدیم که دایی خانم ماریا بود، وقتی ماریا مرا به او معرفی کرد و گفت ایشان ایرانی است، پیرمرد خیلی خوشحال و هیجان زده شد و چند کلمه فارسی گفت و بعد توضیح داد که من چند سالی را در ایران بوده ام و ایران سرزمین و کشور خوبی است و مردمی خوب و مهربان دارد. گفتم: کی و چه سالی؟ گفت: نمی دانم، شاید حدود پنجاه سال قبل بود. به عنوان کارگر در آبادان و خرمشهر بودم. ماریا گفت: دایی ام گویا درس نمی خوانده و پدرش او را به شرکتی می سپارد تا در آن جا کار کند و آن شرکت ایشان را به عنوان کارگر به ایران می فرستد. من و همسرم نیز عصر به گورستان رفتیم اما دیگر شلوغ نبود ولی روی سنگ قبرها پوشیده از دسته های گل بود.
5
قرار شده است که گاه و بیگاه برای سایت روز آنلاین مقاله ای بنویسم. نخستین مقاله را تحت عنوان حقوق بشر به چه کار آید؟ دیروز نوشتم و برای آن نشریه مجازی فرستادم.
یادداشت های روزانه – قسمت سی ام
شنبه 30 فروردین 99

Share:

More Posts

Send Us A Message