آموزه ها و افکار آیت الله سید محودجواد غروی اصفهانی

مروری بر تاریخ اصلاح دینی در ایران معاصر – قسمت دوازدهم

درآمد
یکی دیگر از نوگرایان سنتی در سلسله مصلحان اسلامی معاصر در ایران سید محمدجواد غروی اصفهانی است. به دلیل مقام فقهی و موقعیت حوزوی وی، به او عنوان «آیت الله» هم داده اند. البته معمولا پیروان و علاقه مندانش عناوینی چون «حکیم» و «علامه» هم برای وی مناسب یافته اند. با این همه، ما در این سلسله گفتار – نوشتارها با این القاب کاری نداریم و اگر گاه استفاده می شود، برای بیان واقعیت هایی عینی و ملموس و به انگیزه نشان دادن جایگاه و منزلت شخصیت هاست و از این رو جنبه تشریف ئ بعد ارزشی ندارد.
در این نوشتار ذیل چهار عنوان سخن می گوییم:
فصل اول – زندگی نامه
فصل دوم – آثار
فصل سوم- نقش اجتماعی و دینی
فصل چهارم – اصول فکری و اصلاحی

فصل اول. زندگی نامه
سید محمدجواد در سال 1282 خورشیدی (و به نقلی 85 در روستای اَلون‌آباد، در 80 کیلومتری شمال شرق اصفهان زاده شد. اگر نقل اولی درست باشد، او 2 سال پیش از مشروطیت متولد شده است. خانواده او بعدتر به روستای نیسیان پیرامون اردستان منتقل شد. او دانش مقدماتی را در همان روستا آموخت و بعد به اصفهان نقل مکان کرد. در اصفهان طی سالها علوم و معارف معمول و مرسوم حوزوی را آموخت و تا سطح اجتهاد پیش رفت. استادان زیاد دید و از برخی از آنان اجازه اجتهاد دریافت کرد. که در ادامه بدان اشارت خواهد رفت.
گفته شده است غروی حافظه ای نیرومند داشت. حافظ قرآن و نهج البلاغه بوده و چند هزار حدیث را در حافظه داشته است.
او در پایان یک عمر طولانی و تلاش های فکری و اجتماعی در سال 1384 خورشیدی درگذشت. آیت الله منتظری به این مناسبت پیام تسلیتی انتشار داد. در مسجد سید اصفهان مراسم بزرگداشت با شکوهی برگزار شد. به دعوت فرزند خلف ایشان آقای دکتر سید علی اصغر غروی سخنران این مراسم من بودم. به رغم حرف و حدیث های فراوان حول شخصیت آیت الله غروی، استقبال مردم اصفهان قابل توجه بود.

فصل دوم. آثار
مرحوم غروی اصفهانی بسیار پر کار و کثیرالتألیف بوده است. فهرست آثار وی چنین است:
1- نماز سیر کمال انسانی (1349)
2- آدم از نظر قرآن (سه جلد، جلد اول 1330 ـ جلد دوم 1375 ـ جلد سوم 1384)
3- فلسفه حج (جلد چهارم خورشید معرفت) (تهران 1350)
4- اخلاق محمد (1332)
5- خورشید معرفت (سه جلد – 1338-1343)
6- قربانی در منی (1362)
7- نماز جمعه یا قیام توحیدی هفته (1358)
8- مغرب و هلال (1370)
9- فقه استدلالی در مسائل خلافی (1377)
10- مبانی حقوق در اسلام (به ضمیمه رساله بلوغ) (1373)
11- حُجیت ظنّ فقیه (1378)
12- شرح رساله (شرح انتقادی توضیح المسائل آیت الله بروجردی) (1382)
13- چند گفتار (عترت ـ مباهله ـ غدیر خم ـ جبر و اختیار ـ قضاء و قدر ـ بداء، خلد، ابد ـ تقیه) (1379)
14- مصادر المعرفة الدینیة (خبر الواحد) (1381)
مرحوم غروی، کتاب حجیت ظن فقیه را، مثل غالب آثار دیگرش، به زبان عربی نوشته و این کتاب با عنوان مذکور، در سال 2004 میلادی (1425 ه.ق. 1381 ه.ش.) توسط دارالهادی، در بیروت به چاپ رسید.
هرچند این آثار را از چند منبع فهرست کرده ام ولی به احتمال زیاد کامل نیست.

فصل سوم. نقش دینی و اجتماعی غروی
غروی اصفهانی عمری دراز داشت و طی این عمر بلند لحظه ای از فعالیت فکری و علمی و اجتماعی غافل نبود. او از دهه بیست به بعد در اصفهان فعالیت می کرد. وی مانند دیگر علما و مصلحان معاصر از سه طریق پیام خود را به مخاطبان منتقل می کرد: سخنرانی، آموزش در اشکال مختلف (جلسات مختلف علمی و طرح مباحث متنوع علمی و دینی و شاگردپروری) و تحقیق و قلم و تولید آثار مختلف و تقریبا پر شمار و غالبا اثرگذار.
یکی از چند محور مهم تکاپوهای غروی اقامه نماز جمعه در اصفهان بود. همان گونه که دیدیم، باور به وجوب عینی نماز جمعه و اصرار بر اقامه آن، یکی از محورهای مهم اندیشه و عمل دینی مصلحان شیعی معاصر بوده است که حداقل تا مقطع انقلاب ایران و رسمیت یافتن آن در جمهوری اسلامی، از اهمیت زیادی در این سلسله برخوردار بوده و یکی از وجوه تمایز اینان با سنتگرایان فقه محور ارتدوکس رایج بوده و از این رو همواره مورد مخالفت شدید جبهه مخالف قرار داشته است. دلیل ناگفته این مخالفت نیز آن بوده است از آنجا که اقامه نماز جمعه از همان آغاز از شئون امامت و زعامت سیاسی شمرده می شد و خلفا خود این مقام را در اختیار داشته و یا بعدتر امام جمعه و یا امامان مهم جمعه را منصوب می کردند، جریان شیعی برای نشان دادن مخالفت خود با نظام سنی حاکم و دستگاه خلافت و پر رنگ تر کردن مرزهای عقیدتی و سیاسی خود با جریان رقیب، در غیبت امام دوازدهم وجوب نماز جمعه را تحریم کرد و این فریضه را در عمل تا ظهور امام حق و منصوب و منصوص به حالت تعلیق درآورد. از این رو باور به وجوب نماز جمعه در عصر غیبت و به ویژه اقامه عملی آن را به نوعی نفی اساس تشیع تفسیر می کرده و آن را تمایل و یا نزدیکی به اردوگاه رقیب یعنی اهل سنت می دانسته است.
با این حال از گذشته تا زمان ما دیدگاه فقهی در باب نماز جمعه در جریان اجتهادی شیعی اختلافی بوده است. هرچند غالب به حرمت آن در زمان غیبت فتوا داده اند ولی برخی نیز به جواز (و نه وجوب) معتقد بوداده اند و بعضی نیز به وجوب کفایی تمایل داشته اند. برخی از عالمان دینی معاصر مانند آیت الله طالقانی (که خود از چهره های شاخص اصلاح دینی بوده) و نیز آیت الله منتظری (که با مصلحان قرابتی داشته) نماز جمعه را حتی در زندان اقامه می کرده اند. به هرحال اقامه جمعه به طور رسمی در جمهوری اسلامی هرچند با پیشنهاد طالقانی و البته تأیید آیت الله خمینی بوده است ولی در نهایت آشکار شد که مسئله اصلی در دیدگاه علمای شیعه همان احراز قدرت سیاسی بوده و نه لزوما اختلاف کلامی و یا شرعی و حق اختصاصی امام و مقام امامت کلامی سنتی و به همین دلیل حتی علمای سنتی مخالف انقلاب و حکومت اسلامی با مدل ولایت مطلقه فقیه هم کسی لب به انتقاد و اعتراض نگشود. به تعبیر یکی از روحانیون انقلابی (در گفتگویی با من در مجلس اول) که به طعن می گفت پس از هزار و چهار صد سال مبارزه با اهل سنت ما هم سنی شده ایم! قابل ذکر این که امام علی در نماز خلفای پیش از خود حضور می یافته و امام حسن و امام حسین در مدینه در نماز جمعه مروان امیر اموی این شهر حضور داشته و به امام جمعه و جماعت وقت اقتدا می کرده اند. در باره امامان بعدی نیز هرچند اکنون سندی به یاد ندارم ولی به احتمال قریب به یقین چنین بوده است. آنان فریضه را ترک نمی کرده اند. وقتی امامان از خلیفه وقت هدیه و کمک مالی دریافت می کرده اند، دلیل ندارد در نمازشان حضور نداشته باشند.
از علمای آن زمان اصفهان حاج رحیم ارباب نیز به وجوب نماز جمعه اعتقاد داشت و خود آن را برپا می داشت. غروی نیز، همزمان با مرحوم ارباب، نماز جمعۀ خود را داشت، و متناوباً در نماز جمعۀ مرحوم ارباب هم شرکت می‌نمود. بعد از فوت حاج آقا رحیم ارباب هم، مرحوم غروی، اقامۀ این فریضه را ادامه داد و عملا وارث نقش و جایگاه فقهی و علمی و اجتماعی او شد. پیش از ادامه بد نیست اشاره کنم که ارباب یکی از عالمان نامدار شیعی در قرن چهاردهم هجری بوده است که کم و بیش به جریان اصلاح دینی گرایش داشته است.
ارباب در سال 1259 خورشیدی (26 سال پیش از مشروطه) زاده شده و در سال 1355 درگذشته است. او مجهتد و صاحب رأی و فتوا بوده ولی ظاهرا اعتقادی به صنف روحانی نداشته و از این رو هرگز رخت روحانی نمی پوشیده است. البته او عبا و قبا داشته ولی عمامه (که نشان اصلی و مهم علمای سنتی است) بر سر نمی گذاشته و شاید از استادش جهانگیر خان قشقایی پیروی می کرده و کلاه پوستی بر سر می نهاده است. نماز جمعۀ مرحوم ارباب پیوسته برگزار می‌شد و هیچوقت با تضییقات و فشارهای روحانیون از یک سو، و ساواک از سوی دیگر، مواجه نگشت. ولی سال‌ها در منزل شخصی خود، در محلۀ مسجد حکیم اصفهان، اقامۀ جمعه می‌نمود، تا وقتی که اهالی روستای گورتان، در دو کیلومتری اصفهان آن روز، نزدیک منار جنبان، وی را جهت اقامۀ نماز جمعه در مسجد جامع روستا، دعوت نمودند. ارباب دارای فتاوایی مخالف فقیهان سنتی بوده ولی در هرحال به دلیل جایگاه علمی بلندی که داشته در مجموع محترم زیسته و از استادان تثبیت شده و اثرگذار حوزه علمیه اصفهان بوده است. به لحاظ اخلاقی نیز نسلی از جوانان و نوگرایان و متمایل به اصلاح فکر دینی در اصفهان در مکتب ارباب پرورش یافته اند. شاگردان بسیاری از او آموخته اند. جلال الدین همایی و عبدالجواد فلاطوری (که برای دوستان مذهبی آلمان و به ویژه بن – کلن به خوبی شناخته شده است) از شاگردان ارباب بوده اند. آثاری در فقه و فلسفه و کلام دارد که غالبا شروح بر برخی متون فقهی و کلامی و فلسفی است و ظاهرا رسما منتشر نشده اند. از مرحوم ارباب، هیچ کتاب یا رسالۀ مستقلی بجا نمانده است، فقط حواشی مختصری بر کتاب‌های فقهی مشهور نگاشته، که علیرغم مخالفت برخی از مقربین ایشان، یکی از خویشاوندانشان، مجموع کتاب‌های ایشان را، که کمتر از یکسد مجلد بود، به کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه اصفهان اهداء نمود. این کتابخانه، در اوائل دهۀ هفتاد، احتمالاً به عمد، آتش گرفت و چند کتابخانۀ اهدائی به این کتابخانه، از جمله بسیاری از کتاب‌های مرحوم ارباب و کتابخانۀ مفصل مرحوم الفت، پسر ارشد آقانجفی مشهور، بناء به گفتۀ مسؤولان، سوختند.
ارباب فقیه، اصولی، فلسفه دان، عارف مشرب بوده و عمری را به زهد و پارسایی زیسته است. اکنون آرامگاهی برای او در اصفهان برجا مانده است. آرامگاهی ساده و بدون سقف، در گورستان قدیمی اصفهان.
در هرحال غروی در واقع ادامه دهنده سنت فکری و فقهی ارباب شمرده شده است. غروی هیچوقت شاگردی مرحوم ارباب را نکرده است. بلکه او یکی از قوی‌ترین هم‌بحث‌های مرحوم ارباب بوده و مورد عنایت خاص او قرار داشته است. مرحوم ارباب، در همۀ مسائل مشکل فقه، کلام، عرفان و حکمت، فقط با مرحوم غروی مباحثه داشت و نظرات شاذ و ناگفتنی خود را با او در میان می‌گزاشت. غروی درواقع مرحوم ارباب را در اصفهان کشف کرد. وقتی غروی مورد مخالفت و انکار عموم علما و پیروانشان در اصفهان واقع شد، ارباب به شدت از او دفاع و حمایت کرد. گاه مناظره هایی در محضر ارباب بین غروی و مخالفانش برگزار می شده است. وقتی عقاید دینی و شیعی غروی مورد انکار قرار گرفت و در واقع تلویحا تکفیر شد، ارباب تمام قد به میدان آمد و شهادت داد که: سید محمدجواد غروی شیعه خالص و عالم و حدیث شناس است.
گرچه غروی ظاهرا در شمار روحانیت مبارز از نوع حامیان علنی آیت الله خمینی در دهه چهل و پنجاه نبوده است ولی به نوعی پیوند با سیاست و مبارزه داشته است. به ویژه بخش هایی از جوانان و حتی طلاب جوان و خوشفکر و انقلابی آن دوران در اصفهان از افکار نوگرایانه دینی و به ویژه از فتاوای فقهی نوآورانه و گره گشای او استقبال می کرده اند. از جمله با رخداد پر مناقشه قتل یکی از روحانیون سنتی اصفهان به نام شمس آبادی به وسیله گروهی که در مطبوعات آن دوران به «هدفی ها» شهرت یافتند با رهبری طلبه جوانی به نام سید مهدی هاشمی (که در جمهوری اسلامی اعدام شد و اکنون برای اغلب کم و بیش شناخته شده است)، پای غروی هم به میان کشیده شد و ساواک و نهادهای امنیتی نسبت به او نیز حساس شده و گویا چند بار هم بازجویی شده است. در خصوص قتل مرحوم شمس‌آبادی، پس از بازداشت سید مهدی هاشمی و بازجویی‌هایی که از او بعمل آمد، زهتاب، دادستان عمومی شهر اصفهان، طی دادخواستی، غروی را محرک این قتل قلمداد کرد.
در اواسط آذرماه سال 1355، چند روز قبل از فوت مرحوم ارباب، دادگاه این پرونده تشکیل شد، و مرحوم غروی به عنوان متهم به آن دادگاه احضار شده بود. او طی دفاعیاتی که شفاهاً ارائه داد، و علیرغم سم‌پاشی‌های دادستان، تبرئه شد.
در چند دهه پیش از انقلاب، غروی هم از سوی سنتگرایان مرسوم تحت انواع فشارهای فکری و روحی و انواع محدودیت برای فعالیت هایش بوده و هم از جانب دستگاه حکومتی مورد تهدید و تحدید قرار داشته است. پس از انقلاب همان دو نوع تهدید و تحدید در اشکال شدیدتری ادامه پیدا کرد. نمازهای جمعه اش با مخالفت ها و تعطیلی ها و حتی با حمله فیزیکی گروه‌های فشار مواجه شد. دادگاه ویژه روحانیت حکم به بازداشت او داد ولی گویا به دلیل کهولت سن از محبوس کردنش دست کشید. گرچه شمار قابل توجهی از آثارش در دهه شصت و پس از آن انتشار یافته اند ولی با انواع کارشکنی ها و دشواری ها و سانسورهای رسمی و غیر رسمی مواجه بوده است.

فصل چهارم. اصول فکری و اصلاحی غروی
افکار و آثار و نوع فعالیت های فکری و دینی و اجتماعی و اثرگذاری غروی در همان چهارچوب مبانی و روش ها و منش ها و غایات جریان اصلاح دینی معاصر و به ویژه در همان زمینه های نوگرایان تجدیدنظر طلب قابل فهم و تفسیر و تحلیل است.
با این حال شاید بتوان اصول فکری و فقهی اصلاح طلبانه غروی را چنین فهرست کرد:

1. بازگشت به قرآن.
آیت الله غروی در اندیشه های خود مانند اسلاف خود تکیه اساسی بر اعتبار و حُجیت قرآن داشت. این تأکید در تمام آثار تفسیری و کلامی و فقهی اش کاملا مشاهده می شود. او البته اعتبار احادیث و روایات را رد نمی کرد بلکه در این مورد سختگیر بود و تلاش می کرد با معیارهای سنتی علم الحدیث و نیز عقلانیت جدید انبوه احادیث را غربال کند و از صافی های معقول بگذراند. به درستی (مانند اغلب علمای اصول) به اخبار آحاد اعتنایی نداشت. واقعیت این است که اگر خبرواحد از میدان اجتهاد خارج شود، میدان فتوا بسیار محدود خواهد شد. ظن و ظنون را در کار اجتهاد نمی پسندید.

2. خرافه زدایی از ساحت دین
غروی مانند دیگر همتایانش تلاش می کرد هر نوع خرافه و یا اندیشه های معارض با قرآن و خرد و علم را از ساحت دین و شریعت و اجتهاد شیعی بزداید. او نیز بسیاری از افکار و آموزه های غالیانه از جمله حول اولیای دین و به ویژه امامان شیعی را مردود و ناصواب می شمرد. البته معیار تفکیک حقیقیت و مجاز و یا حق و باطل و یا خرافه و غیر خرافه در مرتبه نخست قرآن بود و بعد سنت و سیره معتبر و در مراحل بعدتر عقل و علم.

3. احیای برخی سنت های از یاد رفته دینی
او نیز مانند دیگر مصلحان دینی نوعی احیاگری هم داشت. مفهوم احیاگری زنده کردن فهم قرآن و سنت و به طور کلی آموزه های کهن اسلامی در روزگار معاصر است از یک سو و زنده کردن برخی سنت های دینی در دوران جدید است. عموم مصلحان سیاسی و فعال اجتماعی، روی اصولی چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر تکیه بسیار داشتند تا با احیای آنها ابزاری مذهبی برای مبارزه با استعمار و یا استبداد در اختیار مؤمنان قرار دهند. اما کسانی که یا از سیاست به دور بودند و یا حداقل سیاست در اندیشه و فعالیت شان چندان پر رنگ و برجسته نبوده، تکیه نیرومندی روی اصل نماز جمعه داشتند و می کوشیدند با احیای آن نوعی فعالیت های فکری و اجتماعی و تربیتی را شکل دهند. همان گونه که گفته شد اقامه نماز جمعه برای آیت الله غروی بسیار مهم بوده است.
گفتارهای نماز جمعه او در جزواتی با عنوان «خطبه ها و جمعه ها» چاپ و منتشر شده است.

4. ایجاد سازگاری بین دین و عقل و علم
اصولا یکی از محورهای مهم اصلاح طلبی دینی در روزگار ما ایجاد سازگاری بین علم و دین و عقل بوده و هست ولی در آثار و افکار غروی این تلاش بسیار برجسته می نماید. گرچه غروی خود دانش آموخته سنت کهن حوزوی و سنتی بود ولی به تعبیر سپهری «با افق های باز نسبتی داشت» و نسبت به علم و خردورزی نوین گشوده بود. به ویژه در کتاب سه جلدی «آدم از نظر قرآن» کم و بیش این علم گرایی دیده می شود. فقه استدلالی او نیز نمونه دیگر است. هدف نیز عملی شدن شریعت در بستر زمان واقعیت بوده است. رسول جعفریان در مقام نقد، غروی را علم گرای افراطی می داند که به گمانم درست نمی نماید.
او از نظر فکری و ایدئولوژیک به افکار مهندس بازرگان و بیشتر طالقانی و حتی شریعتی نزدیک بود. وفق نوشته ها و گفته هایش بارها از طالقانی و شریعتی تجلیل کرده است. او در جایی تقریبا به طور کامل از اندیشه های شریعتی حمایت و دفاع کرده است. شگفت است که او سه گانه مشهور شریعتی یعنی زر و زور و تزویر (یا ملک و مالک و ملا و یا تیغ و طلا و تسبیح) را گل سر سبد آموزه های شریعتی دانسته است. این تعبیر شریعتی گرایش شدید ضد نظام نهادینه شده را در خود روحانیت دارد. نیز به نقل جعفریان تز «تشیع علوی و تشیع صفوی» شریعتی بسیار مورد توجه غروی بوده و از آن برای نقد و نفی خرافات مذهبی استفاده می کرده است.
سخن آخر این که غروی با این که در حوزه های مختلف سخن گفته است ولی می توان گفت غروی بیشتر مفسر، متکلم و فقیه بوده است.
سخن آخر این که غروی در طول سالیانی دراز شاگردان و پیروان فکری پر شماری تربیت کرده که هم اکنون نیز در اصفهان فعال هستند و در حد توان و مقدورات راه فکری معلم خود را پی می گیرند. اما بی تردید چهره شاخص این جریان فرزند غروی دکتر سید علی اصغر غروی است. او که زاده 1325 و دانش آموخته فلسفه از لبنان است و از همکاران مرحوم مصطفی چمران و موسی صدر، اکنون پایگاه و میراث پدر را پاسداری می کند. تألیفات پدر عمدتا با همت و شرح او منتشر شده اند. تارنمای «ارباب حکمت» با مدیریت وی فعالیت می کند و امروز یکی از منابع اطلاع رسانی جریان غروی هاست. در پیشانی این تارنما در فیسبوک چنین نوشته شده است: «ارباب حکمت تلاش کوچکی است در هویدا ساختن مبانی اندیشه جریانی که با کنار هم نشاندن «عرفان»، «استدلال» و «شریعت» در نزاع میان خردورزی و دینداری هیچ یک را قربانی دیگری نمی کند».
دکتر غروی گرچه در همان چهارچوب مکتب سنتی پدر می اندیشد و فعالیت می کند ولی با این همه او خود متفکری مستقل است و دارای آرای خاص خودش نیز هست. در این سالها او در باب شماری از مباحث کلامی و فقهی حول قرآن اظهار نظر کرده و رأی خود را اعلام کرده است. از باب نمونه می توان به مسئله پر مناقشه «ضرب زنان» (موضوع آیه 34 سوره نساء) و یا حکم شرعی (البته غیر قرآنی رجم و سنگسار) اظهار نظر کرده است. غروی مانند پدر خود بر این نظر است که ضرب «قطع ید» در قرآن آیۀ 38 سورۀ مائده به معنای بریدن دست نیست بلکه به معنای کوتاه کردن دستهای سارقان از اموال مردم و یا بیت المال است.
البته ایشان فعال سیاسی هم هست و از دیرباز از اعضای مرکزی و تئوریک نهضت آزادی ایران شمرده شده و از این رهگذر بارها مورد آزار قرار گرفته و بارها زندانی شده است.
نکته آخر این که هرچند غروی ها را نمی توان سنی دانست ولی حداقل آن است که اینان حدیث اصیل و چند کلمه ای آغازین غدیر را پذیرفته اند ولی در معنا و مفهوم آن از دیدگاه رایج و متعارف شیعی فاصله گرفته و «مولا» را به معنای امام معنوی و اخلاقی و دینی مؤمنان می دانند و نه نصب زمامدار از جانب خداوند و یا پیامبر اسلام. احتمالا به یاد داریم که چند سال پیش غروی به مناسبت غدیر مقاله ای با همین مضمون در روزنامه «بهار» منتشر کرد و در پی آن جنجالی به پا شد و با تکفیر مذهبی برخی فقها و توقیف روزنامه و دستگیری و زندانی شدن نویسنده پایان یافت. هرچند برخی عالمان شیعی (از جمله راضی آل یاسین در کتاب «صلح الحسن» با ترجمه پارسی سید علی خامنه ای) نیز نظر مشابهی ابراز کرده اند.

منابع مورد استفاده تارنمای ارباب حکمت
جریان های مذهبی – سیاسی (رسول جعفریان)
ویکی پدیای فارسی (دانشنامه آزاد فارسی)
و البته اطلاعات شخصی
اصلاح و ویراست نهایی با نظر جناب دکتر غروی انجام شده است.

Share:

More Posts

Send Us A Message