حکمی زاده و پرسش از «اسرار هزار ساله»

مروری بر تاریخ اصلاح دینی در ایران معاصر – قسمت هفتم

درآمد
یکی از افرادی که در جریان اصلاح دینی معاصر نامی ماندگار یافته است علی اکبر حَکَمی زاده است. هرچند عرصه فعالیت های فکری و سیاسی او چندان فراخ و گسترده نبوده است ولی انتشار رساله ای کوتاه و کم حجم از او در اوج فعالیت هایش در اوایل دهه بیست شمسی او را بلندآوازه کرده به گونه ای که بدون اشارتی به این رساله نمی توان تاریخ اصلاح فکری دینی در ایران معاصر را نوشت.
در این نوشتار در آغاز زندگی نامه حکمی زاده خواهد آمد و بعد به فعالیت های فکری و فرهنگی اصلاحی حکمی زاده و از جمله گزیده رساله «اسرار هزار ساله» وی اشارتی خواهد شد.

الف. زندگی نامه
علی اکبر حکمی زاده (که تاریخ زادنش دانسته نیست) فرزند شیخ مهدی حکمی مشهور به پائین شهری است. شیخ مهدی داماد سید ابوالحسن طالقانی (پدر آیت¬الله سید محمود طالقانی) بوده و از این رو سید محمود دایی علی اکبر به شمار بوده است. شیخ مهدی از عالمان معتبر قم در زمان خودش بوده و او چندان معتبر بوده که شیخ عبدالکریم حائری یزدی پس از ورود به قم مدتی در منزل وی ساکن شده بود. افزون بر پیوند خانوادگی، شیخ علی اکبر و سید محمود مدتی در مدرسه رضویه قم (مدرسه ای که تحت سرپرستی شیخ مهدی اداره می شده) به عنوان طلبه هم حجره بوده و به تحصیل مشغول بوده اند.
علی اکبر مدتی به آموزش دروس طلبگی و حوزوی اشتغال داشته است (البته روشن نیست سطح دانش حوزوی او چه اندازه بوده است). اما گفته شده که در فصل نخست زندگی فکری اش، طلبه ای فعال و پرشور بوده و دستی در وعظ و خطابه و دستی نیز در قلم داشته است. دوران جوانی او، جامعه ایران در حال گذار تند از مرحله ای به مرحله دیگر بود. از یک سو در سلطنت رضاشاه پهلوی، سازندگی هایی اجتماعی نوگرایانه و اصلاح طلبانه ای آغاز شده و در حال رشد و توسعه بوده و از سوی دیگر، جامعه مذهبی ایران تا حدودی تحت فشارهای حکومتی بوده و از این رو عموم دینداران و به ویژه طبقه علمای مذهبی غالبا از حکومت آزرده خاطر بودند. پس از تبعید رضاشاه و به سلطنت رسیدن پسرش محمدرضا شاه در مقطع پس از شهریور 1320، فضای اجتماعی تازه ای ایجاد شده بود. این تازگی فضا از دو جهت بود. یکی این که نقد دوره دیکتاتوری بیست ساله آغاز شده بود و دیگر این که گشایش مذهبی تازه ای برای علما و دینداران سنتی پدید آمده بود. علما و واعظان و مداحان بار دیگر به تشکیل و یا گسترش محافل تبلیغی مذهبی روی آورده بودند و در این محافل عمدتا بر ضد اصلاحات مدرن رضاشاهی سخن گفته می شد.
اصلاحگران دینی این دوره از جمله حکمی زاده و طالقانی و دیگران در چنین فضایی رشد کرده و بالیده و تحت تأثیر چنین شرایطی بودند. در آن دوران، محفل مذهبی هفتگی در تهران تشکیل می شده که علی اکبر غالبا در آن حضور داشته است. این محفل در منزل حاج عباسقلی بازرگان (پدر مهندس مهدی بازرگان) تشکیل می شده و آیت¬الله سید ابوالحسن طالقانی آن را اداره می کرده است. البته کسانی چون بازرگان و طالقانی جوان نیز از فعالان آن محفل بوده اند.
حکمی زاده در این دوران به عنوان روحانی و واعظ مذهبیِ فعال و نوگرا و اصلاح طلب شناخته می شد. از آنجا که در عصر رضاشاه و تا اواسط دهه بیست خورشیدی سید احمد کسروی از پیشگام ترین و فعال ترین و در عین حال رادیکال ترین مصلح دینی و اجتماعی شناخته می شده و دهها اثر از خود در این باب منتشر کرده بود، ظاهرا حکمی زاده نیز (مانند بسیاری دیگر) تحت تأثیر آموزه های کسروی قرار گرفته بود. در عین حال نباید در این مورد مبالغه کرد، افکار و آثار حکمی زاده گواه است که او تحت تأثیر مصلحانی چون شریعت سنگلجی و یا اسدالله مامقانی (و البته دیگران مصلحان گذشته و حال آن روزگار) قرار داشته است. شاید بتوان گفت این نوع اصلاح طلبی ریشه در جنبش مشروطه خواهی ایران و عالمانی چون طباطبایی و بهبهانی و نائینی و خراسانی و . . . داشته است و نه لزوما در افکار شخص معینی و یا به طور خاص کسروی.
حکمی زاده پس از انتشار کتابش در سال 1322، دیگر فعالیت چشمگیری نداشته است. چنان که گفته شده از دهه سی به بعد، در کرج یک مرغداری موفقی را اداره می کرده است و گفته شده او زمانی به عنوان یک کارشناس در صنعت مرغداری (حتی در جهان) شناخته شده بود. او در آبان 1366 درگذشته است.
این که حکمی زاده چرا با آن همه شور و نشاط و حتی شجاعت در نقد روحانیت و آموزه های دینی و شیعی، یکسره این سنت را رها کرد و به کارهای کاملا متفاوت روی آورد، روشن نیست و شاید (مانند بسیاری دیگر از سلسله مصلحان و نقادان دینی) از یک سو آزرده خاطر شده باشد و از سوی دیگر به یأس و ناامیدی مطلق از تغییر احوال مردمان رسیده باشد. شاید آشنایی بیشتر با سیر زندگی و تغییر احوالات او، این پرسش پاسخی روشن بیابد. اخیرا اطلاع یافتم که کتابی با عنوان «حکمی زاده در چهار پرده» به قلم آقای رسول جعفریان منتشر شده و احتمالا این اثر می تواند اطلاعات بیشتری در این باب به علاقه مندان ارائه بدهد.

ب. فعالیت فرهنگی اصلاحی حکمی زاده و گزیده کتاب «اسرار هزار ساله»
همان گونه که گفته شد، علی اکبر حکمی زاده جوان در یک دوره ای در قلمرو اندیشه های اصلاحی دینی و فرهنگی به شدت فعال و حتی اثرگذار بوده است. از یک سو موقعیت خانوادگی و شخص پدرش به او امکان فراخی برای اثرگذاری داده بود و از سوی دیگر نوگرایی شخصی اش در نقد رادیکال نهاد روحانیت و بخش عمده آموزه های سنتی مذهبی در آن روزگار نسبتا مساعد، برای این روحانی جوان زمینه های مناسب برای اثرگذاری فراهم آورده بود. ابزار اصلی وی نیز قلم بود و منبر و وعظ و خطابه های سنتی و معمول در ایران.
در منابع مختلف (از جمله در کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران» اثر رسول جعفریان) به شمار قابل توجهی از گفتارها و نوشتارهای شیخ علی اکبر اشاره شده و برخی از آنها عینا نقل شده است. وی افکارش را در نشریات آن روزگار مانند پرچم، همایون، آئین اسلام و . . انتشار می داده است. تدقیق در مضامین و محتوای این نوشتارها، گرایشات نوگرایانه و انتقادی و در عین حال مصلحانه حکمی زاده را نشان می دهد. در اینجا به گزارش کوتاه جعفریان (همان کتاب پیش گفته، ص 41) از شماری از مقالات و آثار حکمی زاده بسنده می کنم:
«. . . از آن جمله کتاب راه نجات از آفات تمدن عصر حاضر. این کتاب در باره آثار و مضرات دخانیات، انواع افیون ها و مشروبات الکلی نوشته شده است. پشت همین کتابچه چند اثر دیگر مؤلف به این شرح معرفی شده است: دستور ازدواج، آئین پاک، حاشیه بر کفایه [مراد کفایه الاصول اثر ملا محمدکاظم خراسانی است که در حوزه ها تدریس می شود] . . . این کتاب بیان می کند مشکلات و برخی ایرادات کفایه را با مختصرترین عبارت. نگارش در زمینه اصول بهداشتی و تطبیق آن با برخی از احکام مدنظر وی بوده است. یک شماره از نامه ماهانه همایون (در سال 1317) تحت عنوان دین و دنیا . . . تماما در باره همین مسائل بهداشتی و تطبیق آن با اسلام و در واقع شبیه چیزی است که بعدها توسط مهندس بازرگان تحت عنوان مطهرات در اسلام نوشته شد. همچنین به خاطر حضور وی بود که مقالاتی در باره اصلاح دین، اصلاح منبر و روضه خوانی و نیز مقالاتی در زمینه اتحاد مسلمین از آیت¬الله سید مصطفی خوانساری و مرحوم بُدلا در نشریه همایون چاپ شد». افزون بر آنها، یکی از آثار قلمی حکمی زاده نوشتاری است که در سال 1313 در موضوع تاریخ روحانیت در قم تحریر و منتشر شده است. بخشی از این نوشتار، که در صفحات 31-33 کتاب جعفریان آمده، حاوی نکات مفیدی است.
اما بی گمان مهم ترین و اثرگذارترین اثر حکمی زاده رساله کوتاه او با عنوان «اسرار هزار ساله» است. اهمیت آن چندان است که می توان قاطعانه گفت اگر این رساله نبود، نامی از علی اکبر حکمی زاده نیز باقی نمانده بود. زیرا از یک سو این رساله آخرین اثر اوست و در واقع تجمیع افکار و تجارب حدود دو دهه فعالیت پر شور فکری و اصلاح طلبی اوست و از سوی دیگر رادیکال ترین نقدهای وی در قلمرو دین و تشیع و روحانیت روزگار او را شامل می شود. هرچند مضامین این نقدها در حال حاضر تا حدود زیادی عادی می نماید ولی در آن زمان بسی ستیزنده و رادیکال و جدی می نموده و از این رو با خشم سنگین عالمان دینی و سنتگرایان حوزوی مواجه شده؛ خشمی که هنوز نیز فروکش نکرده است.
اسرار هزارساله در 15 مهرماه سال 1322 همراه با نشریه پرچم منتشر شده است. کتاب شیعیگری کسروی نیز در بهمن ماه همان سال انتشار یافت. ظاهرا این رساله یک بار بیشتر چاپ نشده و شاید بدان دلیل بوده است که به شدت با مخالفت و احتمالا اقدامات تهدیدکننده و تحدیدکننده علمای دینی بانفوذ مواجه بوده است. به گفته ای این رساله 36 صفحه بیش نبوده و به نقلی 49 صفحه و البته می توان گمانه زنی کرد که در فرمت های اینترنتی تعداد صفحات اندکی کم و یا زیاد شده است. آنچه من از فهرست کتاب نقل می کنم، برگرفته از یک گزارش در اینترنت است. البته نسخه کتاب در اینترنت یافت نشد.
نخست اشاره کنم به چگونگی و چرایی پیدایی این رساله. حکمی زاده سیزده پرسشِ به زعم خود مهم و بنیادین را برای شماری از علما می فرستد و از آنها پاسخ طلب می کند. اما پس از مدتی انتظار هیچ پاسخی دریافت نمی کند. از این رو خود او همان سئوالات را همراه با شرح و بسط لازم در یک رساله منتشر می کند. البته پس از انتشار این رساله برخی علما در مقام پاسخگویی بر می آیند که به زودی گفته خواهد شد.
اما پیش از گزارش پرسش ها اشارتی بکنم به معنا و مفهوم «اسرار هزار ساله». نویسنده در آغاز نوشتار خود در این باب چنین گفته است: «می گویند: هرکه را اسرار حق آموختند / مهر کردند و زبانش [دهانش] دوختند.
می گویم این چگونه اسراری است که تنها به مردمان زودباور و بی سواد حق دارید بگویید و نشان دهید ولی پای مردمان دقیق و کنجکاو که به میان می آید، انگار جزء اسراری می شود که به هیچ کس نباید گفت. اگر سرّ است به هیچ کس نباید گفت و اگر نیست، باری یک بار آن را در چنین مجلسی آشکار کنید».
اما 13 پرسشی که نویسنده خواهان پاسخ های روشن و رازگشایی از آنها از سوی علما شده است:
1. حاجت خواستن از پیغمبر و امام و شفا خواستن از تربت و سجده کردن بر آن و ساختن گنبد و بارگاه ها، شرک هستند یا نه؟ اگر هست بگویید و اگر نیست خواهشمند است اول معنای شرک را بیان کنید تا ببینیم آن شرکی که این همه اسلام و قرآن با آن جنگید اند، با اینها چه فرقی دارد؟
2. آیا می توانیم به وسیله استخاره یا غیر آن به خدا راه پیدا کیم و از نیک و بد آینده با خبر شویم یا نه؟ اگر می توانیم پس باید از این راه، سودهای خیلی بزرگ مالی و سیاسی و جنگی ببریم و از همه دنیا جلوتر باشیم، پس چرا مطلب، برعکس شده است؟
3. اگر امامت اصل چهارم از اصول مذهب است و اگر چنانچه مفسرین گفته اند، بیشتر آیات قرآن ناظر بر امامت است، چرا خدا چنین اصل مهم را یکبار در قرآن صریح نگفت؟
4. مزد هرکاری بسته است به کوششی که برای آن کار می شود و سودی که از آن به دست می آید. پس احادیثی که می گوید ثواب یک زیارت یا عزاداری یا مانند آنها برابر است با ثواب هزار پیغمبر و یا شهید (و آن هم شهید بدر) درست است یا نه؟
5. این که می گویند مجتهد در زمان غیبت (غیبت امام زمان) نایب امام است، راست است؟ حدودش چیست؟ آیا حکومت و ولایت نیز در آن هست یا نه؟
6. اگر روحانی خرج خود را به وسیله کار کردن یا از یک راه ثابت و معین دیگری به دست آورد که در گفتن حقایق آزاد باشد، بهتر است یا مانند امروز خرج خود را بی واسطه از توده بگیرد تا ناچار نشود به میل آنها رفتار کند؟
7. این که می گویند دولت، ظلمه است یعنی چه؟ آیا مقصود این است که دولت چون به وظیفه اش رفتار نمی کند، ظالم است؟ یا مقصود این است که دولت باید به دست مجتهد باشد؟
8. این که می گویند مالیات حرام است یا نه.
9. آیا بشر حق دارد برای خود قانون وضع کند یا نه؟ اگر دارد آیا اطاعت چنین قانونی واجب است یا نه؟
10. این مسلم است که هم در قرآن و هم در حدیث ناسخ و منسوخ زیاد است و علت این تغییر هم، البته رعایت اقتضای زمان است. حال در جایی که در یک محیط آن هم در یک زمان کمی، قانون برای رعایت زمان عوض شود، آیا ممکن است در همه روی زمین، تا آخر دنیا عوض نشود؟ بعلاوه این که می گویند قوانین اسلام برای همیشه است؟
11. چنانچه گفته اند، این احادیثی که امروز در دست ماست، ظنی است و عقل هم این را نمی پذیرد که خدای عادل و قادر، اشرف مخلوقات خود را به چیزی امر کند و راه علم به آن را ببندد.
12. احادیث بسیاری رسیده که با علم و عقل و زندگی و بلکه گاهی با حسّ نمی سازد و در عین حال، سندشان هم صحیح است، مانند احادیث گاو، ماهی، جابلقا . . . این ها را چه باید کرد؟
13. به نظر شما علت این که امروز، مردم به دین بی علاقه شده اند، چیست؟
افزون بر این سئوالات، آقای جعفریان برخی نکات در باره این کتاب و یا سطوری از آن را نقل کرده است که برای اطلاع مخاطبان بدانها اشاره می شود.
ایشان در جایی گفته است که حکمی زاده رساله خود را در شش گفتار تنظیم و تدوین کرده است: گفتار یکم: خدا، گفتار دوم: امامت، گفتار سوم: روحانی، گفتار چهارم: حکومت، گفتار پنجم: قانون، گفتار ششم: حدیث.
در جایی دیگر آمده است: «فقها حکومت را از آن خود می دانند و در این باره دلیل قانع کننده ای ندارند. بعلاوه، نوع حکومتی که اینان مدعی آن هستند، سبب می شود که در آن واحد، دهها فقیه چنان ادعایی داشته باشند». «حکمی زاده نظام فقهی – اقتصادی موجود در فقه شیعه را برای اداره جامعه ناکافی دانسته و در این باره مثال هایی در ارتباط با مسئله مالیات و مقایسه آن با خمس و زکات آورده است».
مهم ترین محورهای نگاه انتقادی حکمی زاده در قلمرو نهاد روحانیت و امامت و اندیشه سیاسی شیعی سنتی و عالمان دین است. او نیز مانند مامقانی به موضوع مهم اندیشه سنتی «سلطان جائر» پرداخته که مهم است.
به نقل جعفریان حکمی زاده در صفحه نخست کتابش نوشته بود: «پیشوایان دینی ما، آنچه تا کنون گفته اند و نوشته اند، تنها به قاضی رفته اند و دیگران هم یا جرأت نداشته اند در برابر سخنی بگویند و یا اطلاع . . . اینک من می گویم این چیزی را که شما دین نام نهاده اید، نودو پنج درصدش گمراهی است و برای اثباتش حاضرم».
همان گونه که پیش از این اشاره شد، به رغم این که مضامین مدعیات حکمی زاده چندان تازه نبود و پیش از آن و در همان زمان ورد زبان بسیاری بود، «اسرارهزار ساله»، که دارای عنوان جذاب و تحریک کننده ای بود، از یک سو مورد توجه اهل نظر قرار گرفت و از سوی دیگر، به شدت خشم علما را برانگیخت. در همان زمان نقدهای مختلفی در اینجا و آنجا (از جمله در نشریه آئین اسلام) در نقد و رد آرای حکمی زاده و رساله او نوشته شد. خشم و برانگیختگی علما احتمالا به دو دلیل بود. یکی این که این رساله و مضامین آن نظرها را جلب کرده و در نتیجه اثرگذار به نظر می رسید و دیگر این که، نویسنده با خطاب قرار دادن علما، آنان را مستقیما به چالش کشیده بود. او مستقیما پاسداران سنت دینی هزار ساله را به پاسخگویی فراخوانده بود. علما دیگر نمی توانستند به سادگی از کنار چنین چالشی کم سابقه و یا بی سابقه بگذرند. در هرحال آب در لانه مورچگان افتاده بود و می بایست کاری می کردند. از گزارش ها (از جمله گزارش جعفریان) دانسته می شود که در حوزه قم جلسات مشورتی چندی تشکیل شد تا در این باره چاره ای بیندیشند. گفته شده دو ردیه بر این کتاب نوشته شد که یکی را از انتشار منع کردند و دیگری را به دیده قبول نگریسته و منتشر شد. جوابیه نخست به قلم آیت الله محمد خالصی زاده بود. عنوان رساله خالصی زاده «کشف الاستار در نقد اسرار هزار ساله» بود. این کتاب با این که چاپ شده بود ولی در آن زمان با اعمال فشار مستقیم برخی علمای قم منتشر نشد. دلیل مخالفت علما با انتشار آن این بوده که خالصی زاده، از آنجا که خود در آن زمان از منتقدان پاره ای از آموزه ها و شعائر شیعی بوده، برخی از ایرادهای حکمی زاده به ویژه در نقد روحانیت را پذیرفته و یا با آنها همدلی و همراهی نشان داده بود و این به معنای تقویت دیدگاههای نویسنده اسرار هزار ساله تلقی می شد. البته این رساله پس از مدتی با همان عنوان در 56 صفحه به طور رسمی انتشار پیدا کرد.
اما نقدنوشته مورد تأیید علما در قم به قلم سید روح¬الله موسوی خمینی (آیت¬الله خمینی بعدی و رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی پسین) بود با عنوان «کشف اسرار» که در بهار سال 1323 منتشر شد. نویسنده در این کتاب با حجم تقریبا هفت برابر نوشته حکمی زاده (بیش از 334 صفحه) تلاش کرده بود با تمسک به انواع دستاویزهای نقلی و عقلی، سستی و بی اعتباری حکمی زاده را نشان دهد. لحن و ادبیات خمینی در این کتاب، عمدتا جدلی و گاه مغالطه آمیز و تند و همراه با انواع حملات لفظی و گاه همراه با تهمت و توهین و حتی به تلویح متضمن تکفیر طرف مقابل است. جدای از این که پاسخ های خمینی چه اندازه قانع کننده و علمی و واقع بینانه است، از این جهت بسیار مهم است که این اثر نخستین متن فکری و فقهی و سیاسی آیت¬الله خمینی است و برای درک و شناخت ایشان و فهم دغدغه های وی و تبیین زمینه های فکری و سیاسی او بسیار مهم می نماید. البته اگر ایشان بعدها به مقام رهبری یک انقلاب بزرگ نرسیده بود و به ویژه اگر پایه گذار نخستین حکومت مذهبی (تئوکراتیک) و آن هم با مدل ولایت مطلقه فقیه نشده بود، احتمالا این رساله نیز فراموش شده و چندان اهمیتی در بررسی سیر تحولات فکری و سیاسی شیعه متأخر و علمای شیعه و خود او نمی داشت.
این نیز گفتنی است که نقدنوشته خمینی محدود به حکمی زاده و رساله کم حجم او نبود بلکه به دیگر نوگرایان منتقد آن روزگار از جمله شریعت سنگلجی و کسروی (البته بدون ذکر نام) نیز به شدت تاخته است. می توان گفت که نویسنده این نقد را بهانه کرده تا دغدغه ها و محتویات فکری و سیاسی خود را بیرون بریزد و به ویژه با منتقدان (و بخوانید نوگرایان مصلح زمان خود) به نوعی تسویه حساب کند. اهمیت دیگر کشف اسرار این است که این متن به نوعی مانیفست و چکیده اندیشه های علمای سنتی اندیش و سیاست محور و به ویژه ضد تجدد و مخالف اصلاحات پهلوی اول بوده است. این که به روایت جعفریان این متن محصول تفکرات جمعی از فضلا در حوزه قم بوده است، باز بر اهمیت آن می افزاید و نشان می دهد که این نوع تفکر در حوزه قم و در میان علمای دینی رواج داشته است.
به رغم این که کشف اسرار خمینی در پیش از انقلاب چاپ شده، ولی ظاهرا به طور جدی خوانده نشده بود و یا چندان مورد توجه قرار نگرفته بود و گرنه می توانست در رویکردهای مثبت و منفی مبارزان سیاسی و انقلابیون دهه چهل و پنجاه در قبول و یا عدم قبول رهبری آیت¬الله خمینی در مقام رهبر انقلابی که یکی از شعارهایش «آزادی» بود، اثر مستقیم بگذارد. از شگفتی هاست که (طبق اطلاع) این کتاب اکنون در مجموعه آثار رهبر نخستین جمهوری اسلامی قرار ندارد و ظاهرا محتوای این کتاب چندان مورد پسند متولیان رسمی ایشان قرار نگرفته و بدین ترتیب بازنشر آن را به «مصلحت» ندانسته اند. شاید بدان دلیل باشد که خمینی در آن به صراحت هم از نظام سلطنت و حمایت عالمان دینی از این نهاد دفاع کرده است و هم به تصریح سلطنت فقیه (نه البته اصل ولایت فقیه) را نفی کرده است.
نکته قابل ذکر دیگر این است که حکمی زاده اصلاحات مدنی و سازندگی های عصر رضا شاه را مفید و مثبت می دانسته و از آن حمایت می کرده و در مقابل مجموعه دیدگاههای مذهبی علمای سنتی را، علمایی که غالبا به دلیل برخی اقدامات رضا شاه از جمله محدود کردن روحانیت و نیز محدودیت برای محافل عزاداری ها و نوع روضه خوانی ها و نیز کشف حجاب با او مخالف بودند، مضر و مخرب می شمرده است. به ویژه پس از سقوط پهلوی اول و روی کار آمدن «شاه جوان»، حکمی زاده و کسروی و دیگرانی از این دست دریافته بودند که علما برای تسخیر قدرت حکومتی خیز برداشته و در نتیجه دستاوردهای عصر اصلاحات پیشین در معرض تهدید جدی قرار دارد. تحولات اخیر در ایران و حتی در جهان اسلام تا حدود زیادی اهمیت و حتی درستی این دغدغه ها را نشان داد.
به نقل جعفریان، این جملات حکمی زاده دیدگاه مثبت او در باره تحولات عصر پهلوی را نشان می دهد: «. . . آیا ایرانیان در زمان رضا شاه آسوده تر بودند یا پیش از او؟ آیا ادارات و نظام ایران را رضا شاه خراب کرده یا از پیش خراب بود؟ آیا باعث این ضعف تقوا و ایمان رضا شاه بود و یا علت دیگر داشته؟»
روشن است که این گونه سخن گفتن و مواجهه جدلی، در واقع، واکنشی است به خرده گیری های عمدتا مذهبی و سیاسی شماری از علما و پیروان سنتی اندیش و ضد تجدد آن دوران بر ضد رضا شاه و نفی مطلق تغییرات و تحولات تمدنی آن دوران و گرنه احتمالا خود او نیز می دانسته که این مدعیات تمام افکار و اعمال عصر پهلوی اول را توضیح نمی دهد و در واقع تمام ماجرا نیست. در واقع نمی توان دوران دیکتاتوری بیست ساله عصر پهلوی اول را در همان چند جمله و یا در موضوعات مشابه آن خلاصه کرد.
سخن آخر آن است که حکمی زاده را تکفیر کرده و گاه به صراحت وی را خارج از دین دانسته اند. از جمله رسول جعفریان در جایی (ص 721 همان منبع پیش گفته) تصریح می کند که حکمی زاده «پای از مذهب بیرون نهاد» ولی بسیار بعید است که چنین باشد و حداقل دلیل روشنی مبنی بر خروج وی از قلمرو دیانت اسلام وجود ندارد (و یا من ندیده ام). افکار معرفی شده حکمی زاده هیچ یک به خودی خود متضمن کفر و خروج از ایمان نبوده و نیست. به ویژه اگر چنین بود، در سالیان پس از انقلاب و در دوره حاکمیت مطلق آیت¬الله خمینی و حامیانش، به احتمال زیاد، با حکمی زاده برخوردی و شاید مرگی رقم می خورد. همان گونه که با کسانی چون علی دشتی و علینقی منزوی (که هر دو متهم به نگارش کتاب بیست و سه سال بودند) برخورد شد و کارشان به زندان کشید.

اطلاعات این نوشتار عمدتا از کتاب «جریانها و سازمانهای دینی – سیاسی ایران»، اثر رسول جعفریان، چاپ ششم، سال 1386، چاپ تهران و نیز گزیده رساله اسرار هزار ساله در جستجوی اینترنتی استفاده شده است.

منتشر شده در ندای آزادی

Share:

More Posts

Send Us A Message