پیام به محفل مذهبی پاریس

 

با نام متبرک خدای رمضان و اجابت کنندة دعا و مقرر کنندة قدر و موسم و مراسم

و با سلام و تحیت به تمام دوستان و یاران که این محفل انس و معنوی را به احترام مضان و لیالی قدر و قرآن و مراسم احیای دینی آراسته اند.

با اظهار لطف دوستان قرار بود که من هم در جمع معنوی شما باشم و از برکات آن بهره ببرم اما دریغ که به دلیلی این توفیق از من سلب شد. اکنون به عنوان پوزش خواهی این چند کلام را خدمت تان تقدیم می کنم. شاید بدین ترتیب بهره ای از آن معنویت و برکت نصیب من نیازمند نیز بشود.

معمولا در هر مذهب و آئینی مکانها و روزها و ماهها و حتی لحظه هایی وجود دارد که مقدس و روحانی و به نوعی «ویژه» شمرده می شوند. در اسلام نیز چنین است. کعبه و مسجدالحرام و به طور کلی مساجد مکانهایی مقدس و روحانی و از «شعائرالله» هستند. موسم ها و مراسم هایی در نظر گرفته شده اند که مقدس و معنوی و مینوی اند. موسم و مراسم حج مهم ترین آنهاست. ماه رمضان و شبهای احتمالی قدر و سنت های آئینی آن از این شمار است.

در حوزه معرفت و معارف دینی پرسش اساسی این است که این ویژگی و تقدس و معنویت این اماکن و یا لحظه ها و روزها و ماهها و یا موسم ها و مراسم ها از کجاست؟ به جد قداست در واقعیت خارجی آنهاست؟ به عبارت دیگر مثلا مکان و بنای کعبه و سنگ و خشت و گل و اجزای مادی آن در عالم واقع از مکانها و اشیای دیگر پراکنده در جهان به طور ذاتی و فیزیکی متفاوت و متمایزند؟ مثلا «حجرالاسود» سنگی متفاوت با دیگر سنگهاست؟ یا موسم هایی چون تعیین ماه خاص و روزهای خاص برای انجام مراسم ویژه و مقدس مناسک حج به دلیل تقدس ذاتی آنهاست؟ آیا ماه رمضان به طور ذاتی و خارجی با ماههای دیگر متمایز است؟ و آیا شبها و رورزها و لحظات قدر از قداست عینی و خارجی برخوردارند؟

نه در خود صلاحیت کافی برای ارائه پاسخ قطعی به این پرسش های ستبر می بینم و نه اکنون مجال تحلیل وافی به مقصود این مبحث مهم است اما به اشاره عرض می کنم که احتمالا تعیین چنین زمانها و مکانها و موسم ها و مراسم های معین برای انجام اعمال معین و اجرای مناسک مشخص معنوی و مذهبی در تمام مذاهب و ادیان (به ویژه ادیان ابراهیمی که به طور کلی شعائر محورند) صرفا به منظور توجه و تمرکز عمیق تر به مبدء و مقصد هستی (به تعبیر مولوی «جان جانان») و توغل و تأله بیشتر در ذات و هستی و حضور باری تعالی و «ذکر» همراه با «فکر» و تحقق مقام قرب و در نهایت نیل به رستگاری است که در زبان دینی ما «فلاح» خوانده می شود.

در مقام توضیح بیشتر این مدعا عرض می کنم که در دیانت با هفت مفهوم یا اصطلاح مواجه هستیم: ایمان دینی، عقیده دینی، مناسک دینی، احساس دینی، سلوک دینی، تجربه دینی و تربیت دینی. هریک از این کلیدواژه ها از بارمعنایی خاص و نیز کاربرد و کارکرد خاصی برخوردارند و در نهایت مجموعه آنها در پیوند با هم اهداف و غایات دینی را محقق و ممکن می کنند. ایمان دینی بنیاد و آغاز تمام ارکان تدین و دین ورزی است اما این ایمان همواره نیازمند تعالی و نوشدن و باروری است و این امر محقق نمی شود مگر این که به نظام عقیدتی سازگار و معقول (نه لزوما در تمام موارد عقلانی) مجهز گردد و این دو یعنی ایمان و نظام فکری و معرفتی منسجم و معقول به اثبات و اثرگذاری مبدل نخواهند شد مگر این که با مناسک و آداب معین همراه شوند و این مناسک احساس دینی و معنوی را ایجاد و یا تقویت و تعمیق خواهند کرد و طی این مراحل به تجربه دینی منتهی می شود و در فرجام کار تربیت دینی به دست می آید که محصول این روند است. ترکیب سازوار این هفت مرحله غایات دینی را ممکن می کنند. تأکید بر این گزاره بدان دلیل است که در عمل ممکن است که همه مؤمنان به همة این ارکان وفادار و عامل نباشند.

پرسش های ما مربوط می شوند به مناسک و احساس و تجربه دینی. دعوی این است که مناسک و اماکن و زمانها و اعمال خاص به خودی خود و در فرم نه اصالت دارند و نه تقدس و اعتبار عینی و خارجی ویژه، تشریع و تعیین آنها در اسلام و دیگر ادیان صرفا برای توجه و عنایت ویژه به منظور تأملات روحانی و سلوک معنوی و در نهایت پیوند مینوی انسان سالک (به تعبیر بسیار زیبای مهندس بازرگان «ذره بی انتها») با «جان هستی» است و گر نه نه در سنگ و خشت و گل و بنا و روز و ماه و ساعت و لحظه تقدسی و در واقع خاصیتی هست و نه اجرای شکلی و طبق عادت و سنتی بر آمده از جهل و عصبیت و یا ریا و فریب مفید فایده خواهد بود. چناند که می بینیم که نیست. زبان دین به ویژه در بخش مناسک و احساس و تجربه دینی زبان نماد و مجاز و استعاره است. از این نظر زبان دینی شبیه زبان اساطیر است هرچند نه همسان آن. بودا جمله عمیقی دارد. او می گوید «با انگشت به ماه اشاره کن ابلهان به جای آن که به ماه نگاه کنند انگشت ترا می بینند». به گمان من تمام مناسک و آداب دینی و روزها و لحظه ها و اماکن مقدس و منسوب به خداوند یک نقش بیشتر ندارند و آن هم انگشت راهنما باشند به سوی «او»؛ اویی که نمی دانیم کیست و چیست و کجاست اما «هست» و مؤمنان و سالکان آن را «مشاهده» و «حس» و «تجربه» می کنند. اما

ذره صفت تا به چرغ رقص کنان می روم

گر دهدم پرتوی مهر درخشان دوست

کعبه و حج و تمام مناسک آن، به تعبیر درست ناصرخسرو، فقط «سنگ نشانی است که ره گم نکنی». این برنامه مهم برای فکر و ذکر است و به منظور ایجاد زمینه و بستر مناسب برای تحقق سلوک روحانی و حصول تجربه مینوی است. نماز و روزه و آداب متنوع آنها نیز همین گونه اند. قدر نیز مشمول این قاعده است. راستی قدر یعنی چه و شب و روز و لحظات آن به چه معناست؟ می دانم که در این مورد بسیار سخن گفته و می گویند اما جدای از تفاسیر مختلف این مفهوم دینی و قرآنی، سخن من این است که این مفهوم و طرح لحظاتی متعین به نام «قدر» و به ویژه «لیله القدر»، که از هزار ماه برتر است، واجد هیچ معنایی جز ایجاد زمینه لازم برای حصول فکر و ذکر و در غایت تقویت احساس و تجربه معنوی و روحانی نیست. به هرحال مدعا این است که آدمی در مکان و زمان معین و در لحظات ویژه و در فضای مشخص و در شرایط روحی و حتی جسمی آماده قادر است به احساس و تجربه خاص نایل شود و تشریع مناسک و آداب خاص و شعائر تعریف شده در هر دینی از جمله اسلام به عنوان یک سلسله آداب حداقلی و آئینی بدین منظور بوده و هست.  

از این جدال فکری فاصله بگیریم، چرا که دین در ذات و حقیقت غایی خود نه اندیشه است و نه فلسفه و نه علم و نه چندان سازگار با قیل و قال مدرسی، به بیان دیگر ایمان و باورها و احساس و تجربه دینی به صورت انضمامی برای «صیرورت» و «شدن» آدمی در این جهان پر تنش و پر حادثه و پر خطر است.

شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت

دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم

به ویژه در این دیار غرب و غربت غربی، پناه بردن به دامن پر مهر ذات باری و التزام به آداب اصیل دینی و عنایت به مناسک و شعائر تهی از خرافات سنت مبارکی است برای نه فقط «شدن» که حتی برای «ماندن» که به گفتة شریعتی بزرگ در این روزگار غریب برای ماندن هر روز و هر لحظه «جهادی باید».

بار الها

در این ماه مبارک و در این لیالی و ایام و لحظات خاص معنوی فروغی از انوار رحمت و برکاتت را بر ما بیفشان و جان تاریکمان را فروغی دیگر بخش

خداوندا

مردم ما همچنان در اسارتند و دیری است که برای آزادی و عدالت و خروج از ضیق معیشت، آرمانهایی که به تصریح کتاب منزل پیامبرانت را برای تحقق آنها بر انگیختی، مبارزه و مقاومت می کنند و منادیانش همچنان در بند زندان جورند؛ خدایا! به لطف و کرمت بر صبوری و استواری و توانایی و قوت این مردم و آن اسیران دربند بیفزا و زمینه های رهایی شان را مهیا ساز.

آمین

ملتمس دعا

شنبه 29 مرداد 90/20 رمضان المبارک    آلمان-بن- برادر شما   حسن یوسفی اشکوری 

 

     

             

Share:

More Posts

Send Us A Message