پاسخ هایی برای اندیشیدن ( 3 ) وارونه خوانی قرآن با نگاه شیعی

پرسش:

آیا احتمال می دهید آیاتی یا سوره هایی از قرآن پس و پیش شده یا اصلا حذف و اضافه شده باشد؟ مثلا عجیب به نظر می رسد که در قرآن از مریم عذرا و همسران ابراهیم و همسر فر عون و مادر و همسر موسی سخن گفته شده و گاه صریح نام برده شده ولی از فاطمه زهرا هیچ سخنی نیست، البته سوره کوثر را به ایشان نسبت می دهند که قطعیت هم ندارد. یا از هارون نام برده شده حتی از ابولهب صریح نام برده شده و به همسرش اشاره شده ولی نامی و اشاره صریحی به خاندان پیامبر و امام علی نیست. چه حکمتی دارد؟ سئوال من این بود آیا هیچ نسخه ای از قرآن مربوط به زمانی یکی از ائمه حیات داشتند موجود است؟

فرمایش شما صحیح است که خود پیامبر حساسیت داشتند و علی و فرزندانش هم همین طور ولی به نظر شما از سلسله ای مثل صفویه یا امثالهم در نمی آید که پس و پیش زیادی بکنند در غیبت حجت خدا؟ منظور من این است که مشخص کنیم که آیا روزی که امام عصر غیبت کردند به نسخه کاملی از قرآن موجود هست؟ و اگر نیست  طوری می توانیم مطمئن باشیم که قرآن دست نخورده؟

پاسخ:

گرچه پاسخ برخی از پرسش های شما در جوابیه قبلی آمده است اما در عین حال بدون تکرار مطالب گذشته، می کوشم به اختصار به پرسش های شما پاسخ بدهم:

1 – در مورد اینکه امکان پس و پیش و جا به جایی در برخی آیات و یا سوره ها هست، باید بگویم آری، هست، اما اگر هم انجام شده باشد، در دوران تدوین قرآن ( زمان ابوبکر ) بوده است. اما موضوع اصلی این است که قرآن فعلی چون به ترتیب نزول تنظیم نشده به طور کلی جا به جا است یعنی تدوینی جز ترتیب نزول دارد. از این رو هم ترتیب آیات از نظر تاریخی و سیر نزول منظم نیست و هم ترتیب سوره ها. مثلا سوره های مکی، احتمالا به دلیل کوتاه تر بودن، در جزء سی ام قرار گرفته است.

 

2 – اما اینکه چیزی از قرآن کم و چیزی بر آن اضافه شده باشد، خیر، چنین چیزی نیست و نمی تواند باشد. دلایل این مدعا در منابع مربوط و مبحث تحریف و یا عدم تحریف قرآن به تفصیل آمده و من در پاسخ قبلی همه توضیح داده و دلایل این دعوی را به اختصار آورده ام. حال اگر برای شما قانع کننده نیست، می توانید بفرمائید. البته می دانیم که از گذشته تا حال در مورد برخی کاستی در قرآن عثمانی و به طور کلی نیامدن برخی آیات یا سوره ها در قرآن دوران ابوبکر یا عثمان سخنانی گفته شده است اما به این شبهات نیز مدافعان وثاقت قرآن پاسخ داده اند و به هرحال به آنها توجه شده است. نیز گفتنی است در مورد تحریف قرآن معمولا ادعا این است که تحریف به نقصان یعنی کم گذاشتن بوده است نه به افزایش و افزودن چیزهایی بر قرآن. البته در مورد قرآن مکتوب زمان پیامبر نیز برخی روایات مدعی اند که پیامبر خود برخی آیات را به دلایلی ( از جمله حدیث قدسی بودن و یا نسخ در قرآن خود نیاورده است. [ در این زمینه در نقد نوشته ای که پیش از این در پاسخ آقای حمید مهرزاد در سایت منتشر شده با تفصیل بیشتر سخن گفته ام ].

 

3 – اما موضوع آمدن نام و گاه نقل بخشی از زندگی برخی زنان و یا شخصیت تاریخی و در مقابل نیامدن نام حضرت فاطمه و یا علی و برخی دیگر در قرآن، دلیلی جز این ندارد که اولا آنانی که ذکر شده اند، شخصیت های تاریخی بوده اند و افراد زمان پیامبر شخصیت های معاصر، و ثانیا دلیل یا دلایلی برای ذکر نام آنان و عدم ذکر نام یا شخصیت اینان وجود داشته است و از این رو نمی توان این دو نوع اشخاص را با هم مقایسه کرد. در واقع قیاس مع الفارق است. در این مورد توضیح کوتاهی می دهم.

در مورد دلیل یا دلایل ذکر اسامی شماری از شخصیت های تاریخی یا غیر تاریخی گذشته، اعم از شخصیت های مثبت و یا منفی، روشن است که قرآن به تناسب موضوع و اهدافی که در قصص داشته است، از شماری از آنها یاد کرده است. به ویژه محمد که خود را تداوم بخش پیامبران توحیدی و سامی گذشته می دانسته است، طبیعی بود که از ابراهیم و موسی و عیسی و همسران یا مادرانشان و برخی شخصیت های مرتبط با آنان سخن بگوید. اما چرا می بایست از دختر و داماد پیامبر و یا دیگر بستگانش سخن بگوید؟ الزام منطقی این کار چه می توانسته باشد؟ چرا انتظار داریم از فاطمه در کنار هاجر و مریم و دیگر زنان تاریخی و یا از علی در کنار ابراهیم و انبیای گذشته یاد شود؟ فکر می کنم که ما اندیشه خاص شیعی امروزین مان را ملاک قرار می دهیم و با آن معیار به سراغ قرآن می رویم و انتظارات و ایدئولوژی کنونی خود را از متن وحی به عنوان یک سند قرن هفتم میلادی و نازل شده در مکه و مدینه ( حجاز ) طلب می کنیم. این وارونه خوانی متن است. بیاییم از آغاز قرآن را بخوانیم نه از پایان یعنی اکنون. اگر به مکه و مدینه زمان پیامبر و زمان نزول قرآن باز گردیم، آیا علی و فاطمه و  علی و به طور کلی « اهل بیت نبی » شأن و منزلت امروزین را داشتند و مردمان آن زمان دیدگاه کنونی شیعی و حتی سنی را از آن بزرگواران داشتند؟ واقعیت این است که اهل بیت پیامبر در همان زمان هم محترم بودند و محمد به آنان به ویژه فاطمه ( کوچکترین دختر و محبوبش ) و علی و نوادگانش بسیار علاقه داشتند و مؤمنان هم به آنان احترام می گذاشتند، اما این نیز واقعیت دارد که در آن زمان این افکار و عقاید امروزی، که غالبا غیر قانونی و خرافه و غلوآمیز اند، دربارة آنان وجود نداشت. نه بحث امامت مطرح بود و نه ولایت به معنای امروزینش و نه عصمت و نه مهدویت و نه غیبت و نه آخرالزمان و نه دیگر عقاید کنونی شیعی. در این صورت، چرا می بایست از فاطمه در کنار مریم نام برده می شد؟ چرا باید از علی در کنار پیامبران نام برده می شد؟ جای انکار ندارد که بخش مهمی از افکار و عقاید اسلامی و به ویژه شیعی بعدی در خارج از وحی و قرآن شکل گرفته است و نباید انتظار داشته باشیم که در قرآن انعکاس داشته باشند. در عین حال در قرآن به شهادت برخی شواهد و قراین تفسیری و یا اخبار مربوط به اسباب النزول، آیاتی در مورد اهل بیت پیامبر و از جمله همسران آن حضرت و فضایل شان وجود ارد که قابل توجه اند که البته از این آیات عقاید کنونی و مقطوع اسلامی – شیعی در نمی آید.

 

4 – و اما در مورد قدیمی ترین نسخه های قرآن. قبلا گفتم که من از نسخ متعد قرآن و اینکه کهن ترین آن کدام است و در کجا قرار دارد، اطلاع خاصی ندارم. اما در سایت « مرکز پژوهشی میراث مکتوب » ( یعنی هان لینکی که شما فرستاده اید ) گفته شده است که یکی از قدیمی ترین نسخ قرآن، که در دانشگاه بیرمنگام است و به تازگی در این سایت قرار داده شده است، به طور تقریبی مربوط است به صد سال پس از درگذشت پیامبر. افزون بر آن بارها خوانده ام که قرآن های مربوط به چند قرن اول کم نیستند و نسخه های مختلفی از آنها در کتابخانه ها و موزه های مختلف جهان وجود دارند. در این صورت، روشن است که حداقل از کهن ترین نسخه قرآن می توان آغاز کرد و آنها را با هم مقایسه کرد و دید که آیا در گذر زمان تغییراتی در قرآن پدید آمده است یا نه. من در این زمینه اطلاعی ندارم اما به گمان می گویم اگر واقعا در این قران ها تفاوت هایی ولو اندک وجود داشت، تا کنون نه تنها مطرح شده بود بلکه دلیل قانع کننده ای بود برای اثبات مدعای تحریف قرآن در طول زمان و این نشده است. البته شاید هم تحقیق و حداقل ادعا شده و من بی خبرم. اگر کهن ترین قرآن مربوط به صد سال پس از درگذشت پیامبر باشد، یعنی اوایل قرن دوم هجری، و آن همان قرآنی باشد که اکنون در دست داریم، این بدان معنا است که حداقل از زمان شش امام از امامان دوازدگانه شیعه تا زمان امام دوازدهم و آغاز غیبت کبری ( سال 329 هجری )، تغییری در این متن رخ نداده است و طبعا مورد تأیید تمام این امامان در طول شش نسل و حدود دویست سال بوده است. به هرحال یکی از راههای تغییر یا عدم تغییر در قران تحقیق در همین نسخه های موجود قرآن است.

اما اینکه می فرمایید ممکن است صفویه دست به تحریف قرآن زده باشند، کمی عجیب به نظر می رسد. اولا از صدر اسلام تا زمان صفویه حدود یک هزاره گذشته و اگر هم بنا بود تغییراتی به هردلیل در قرآن داده شود، طبعا در همان آغاز می بایست اتفاق می افتاد؛ در زمان صفویه عملا چنین امکانی وجود نداشت. زیرا در این زمان اولا هزاران و شاید میلون ها نسخه قرآن در جهان وجود داشت و از قضا بیشترین آن در قلمرو رقیب و دشمن سیاسی و عقیدتی صفویان ( عثمانی ها ) قرار داشت و اگر کسی در میان اقلیت شیعه این کار را می کرد، از چشم رقیب پنهان نمی ماند و حتما آن را مطرح می کرد و برای متهم کردن رقیب از آن سود می جست. ثانیا چرا صفویه می بایست این کار را می کردند؟ چه سودی برای آنها داشت؟ از قضا اگر صفویه می خواستند این کار را بکنند حتما چیزهایی بر آن اضافه می کردند که به سود تشیع باشد ( مانند امامت علی و غدیر و مهدویت و عصمت و . . .) نه آنکه آیات مربوط به اهل بیت را از قرآن بردارند و یا در آن تغییراتی به زیان « حجت خدا » بدهند. به هرحال در عمل هم تا کنون کسی چنین ادعایی نکرده است.         

Share:

More Posts

Send Us A Message