جنبش سبز و تحول فکر دینی (۲۰۱۰ – ۲۰۰۹)

 متن سخنرانی در اجلاس سنای ایتالیا مورخ جمعه ۲۸ خرداد ۸۸ / ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰

n

 جنبش نوین مدنی ایران در طول یک سال اخیر از جهات مختلف منشاء تغییرات و تحولات مهمی شده است. در یک نگاه کلان آنچه در این زمان رخ داده عبارت است از: گسترش جنبش اعتراضی مسالمت آمیز و به دور از خشونت مردم برای تغییرات ساختاری در نظام حقوقی و حقیقی دولت جمهوری اسلامی و دگرگونی یک نظام غیر دموکراتیک و خدا سالار به نظام دموکراتیک و مجری حقوق بشر. در این جنبش طبقه متوسط و عمدتا جمعیت مدرن شهری ( جوانان، دانشجویا، زنان، روشنفکران، روزنامه نگاران، دانشگاهیان، هنرمندان، تمام احزاب اصلاح طلب و شماری از روحانیان ) مشارکت فعال داشته اند. با توجه به این ویژگی ها این جنبش را به درستی جنبش مدرن و نوین دانسته اند. اما در این میان اندیشه اسلامی در حوزه جامعه و سیاست، دچار تغییر و تحول مهم شده است. این تغییر نیز از گرایش به نظام تئوکراتیک به نظام دموکراتیک صورت گرفته است.

n

 برای بیان و توجیه این تحول ناچار به ذکر مقدمه ای هستم.

n

در اندیشه سیاسی شیعی حکومت اساسا از آن خدا و پیامبر و بعد از آن امامان دوازده گانه شیعه است و از این رو هر حکومتی در عصر غیبت نا مشروع است. در این تفکر در عصر غیبت امام دوازدهم تشکیل هر نوع حکومتی به نام دین و شریعت ممنوع است و حرام. با توجه به امتناع ذاتی حکومت در عصر غیبت، در عصر مشروطیت ایران در 1906 میلادی، فقیهان شیعه حامی مشروطه به دلایل دینی و مصلحت اندیشی های اجتماعی و سیاسی از نظام مشروطه مبتنی بر حاکمیت قانون عرفی دفاع کرده و آن را البته با ارزشهای اسلامی نیز در تعارض نیافتند. اما به دلایلی نظام مشروطه به صورت کامل بر قرار نشد و در یک روند هفتاد و پنج ساله انقلاب ایران رخ داد که در ماههای پایانی آن به « انقلاب اسلامی ایران » شهرت یافت. این انقلاب که با تغییر نظام سلطنتی سنتی به نظام جمهوری گامی به سوی مدرن شدن و دموکراتیزه کردن عرصه جامعه و سیاست برداشته بود، با تأسیس جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت مطلقه فقیه ( یا همان سلطنت مطلقه از نوع مذهبی )، آشکارا از نظام عرفی و مدرن فاصله گرفت و امروز پس از 31 سال به یک نظام غیر دموکراتیک و حتی در حال ستیز با آزادی و دموکراسی و حقوق بشر است.

n

 پس از انقلاب در یک روند چند ساله تمام نیروهای دموکرات اعم از سکولار و مذهبی حذف شدند اما پس از پایان جنگ و درگذشت آیت الله خمینی و سپس در دوران هشت ساله دولت اصلاح طلب محمد خاتمی، از یک سو افکار انتقادی نسبت به آرا و رفتار مستبدانه حاکمان آغاز شد و از سوی دیگر اندیشه های دموکراتیک رواج یافت و آرمانهایی چون جامعه مدنی و دموکراسی و حقوق بشر برجسته شده و به تدریج وارد ذهن و زبان عمومی شدند. اما به دلایلی این روند به کمال نرسید و پس از برآمدن دولت نظامتی – امنیتی محمود احمدی نژاد در پنج سال پیش، سیر معکوس به سوی استبداد دینی و خشونت عریان بر ضد مردم و نیروهای دموکراسی خواه و فعالان مدرن عرصه جامعه مدنی آغاز شد و گفتارها و رفتارهای چهار ساله دولت احمدی نژاد چنان جامعه شهری و طبقه متوسط و دموکراسی خواه را به ستوه آورد که انبوه افراد نا امید و منفعل شهری به میدان آمدند تا شاید با کنار زدن دولت نا توان و فاسد و سرکوبگر احمدی نژاد راهی به سوی تغییرات دموکراتیک و تقویت جامعه مدنی گشوده شود، اما چنانکه می دانیم، این خیزش عظیم مردم با یک کودتای انتخاباتی متوقف شد. اما برخلاف تصور حاکمیت و شاید دیگران، جنبشی عظیم تر آغاز شد که امروز پس از یک سال، به رغم تمام سرکوبها و ترفندهای حکومت، نه تنها از بین نرفته بلکه به راه خود ادامه داده و امروز گسترده تر از گذشته و امیدوارتر از همیشه رو به سوی آینده روشن دارد.

n

 این تاریخچه را برای این گفتم که بگویم در جنبش کنونی ایران اندیشه اسلام سنتی و بنیادگرایانه در حوزه جامعه و سیاست ضعیف شده و در مقابل اندیشه دموکراسی خواهی و حقوق بشری بسیار مهم تر و برجسته تر شده و می رود تا به یک گفتمان عمومی جامعه و نیروهای اسلامی و غیر اسلامی تبدیل شود.

n

 در زمان مشروطه درست است که در نهایت در قانون اساسی نظام عرفی و غیر فقهی تصویب شد اما هم به دلیل تناقضات تئوریک ساختاری قانون و هم به دلایل سیاسی و اجتماعی و عوامل دیگر، مشروطیت عرفی شکست خورد و در انقلاب نیز جمهوری در پای اندیشه های سنتی فقهی و در واقع در پای تئوری ولایت مطلقه فقیه قربانی شد. جنبش اصلاح طلبی نیز به دلایلی از جمله تناقضات تئوریک و نیز تناقضات رفتاری و بویژه نا استواری رهبران در پیشبرد اهداف اعلام شده، به جایی نرسید، گرچه زمینه ساز جنبش مدنی کنونی شد. اما امروز پس از یک سال، می بینیم که در عناصر مذهبی و فعال در جنبش داخل کشور تناقضات نظری و رفتاری به سرعت رو به سوی جامعه مدنی مدرن و آزادی و دموکراسی و حقوق بشر متحول می شود. اکنون در شرایطی هستیم که اگر قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی به رفراندوم گذشته شود، قطعا در خوشبینانه ترین حالت بیش از بیست در صد رآی نخواهد داشت و این البته پیشرفت بزرگی است.

n

 در چند سال پیش یکی از رهبران یک حزب اصلاح طلب ( حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی که اکنون در زندان است ) در یک مصاحبه گفته بود که حزب ما یک حزب لیبرال اسلامی است. این در حالی است که تا چند سال پیش نزد همین افراد لیبرال بودن یک اتهام و دشنام سیاسی بود. خاتمی بارها گفته است که اسلام باید به گونه ای فهم و تفسیر شود که در تعارض با آزادی و دموکراسی قرار نگیرد و در یک سال اخیر نیز همین فکر را با صراحت بیشتری تکرار کرده است. در این یک سال بیش از همه در افکار موسوی و کروبی دو کاندیدای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری دهم و دو شخصیت پیشگامی که عملا رهبری جنبش اعتراضی و مدنی سبز را در داخل و خارج از کشور بر عهده  داشته و تا کنون به خوبی از عهده آن بر آمده اند، تحول پیدا شده است. اگر افکار این دو را از پیش از انتخابات تا دوران تبلیغات انتخاباتی و پس از آن تا کنون با دقت بررسی و تحلیل  و مقایسه کنیم، به روشنی این سیر را می بینیم.

n

 این تحول در دو حوزه برجسته تر است: حوزه اندیشه سیاسی و حوزه زنان

n

در حوزه اندیشه سیاسی، درست است که هنوز این دو و دوستانشان به طور رسمی در چهارچوب نظام دینی جمهوری اسلامی فعالیت می کنند و از نظام عرفی سخن نمی گویند، اما در این زمینه سه نکته قابل توجه و تأمل است. یکی این که سیر افکارشان در طول یک سال از نظام دینی به سوی نظام عرفی و دموکراتیک است و این سیر تکاملی مهمی است. دوم این که با گذشت زمان گفتمان دموکراسی و حقوق بشر و برابری حقوقی ذاتی انسانها و رفع تبعیض های مذهبی و جنسیتی و قومیتی و دیگر اشکال تبعیض در اندیشه ها و شعارهایشان اوج گرفته و به صورت گفتمان غالب در آمده و التزام عملی به این گفتمانها و آرمانها و وعده ها جز در چهارچوب یک نظام عرفی و دموکراتیک و حقوق بشری مدرن ممکن نیست و این نکته مهمی است که موسوی و کروبی و خاتمی به خوبی از آن آگاهند. نکته سوم این است که اینان بارها این سخن مشهور آیت الله خمینی را تکرار کرده اند که « میزان رآی ملت » است و از این رو تصمیم گیری در مورد هر نوع نظام و قانونی را به آرای مردم در آینده وانهاده اند و همین خود گام بسیار بزرگی در سیر تحول فکر مذهبی و سیاسی این دو شخصیت برجسته نظام اسلامی ایران و این دو نماد کنونی جنبش سبز شمرده می شود. اگر اینان به واقع در پایان کار به این وعده خود نیز وفادار باشند، نقش تاریخی مهمی ایفا کرده اند.

n

 و اما در مورد زنان و برابری حقوقی زن و مرد، در این یک سال تحول مهمی در افکار رهبران و فضای مذهبی جنبش سبز پدید آمده است. زنان، که در عصر اصلاحات از فعال ترین جنبشهای عدالت طلبانه اجتماعی و مدنی بودند، در شش ماه دوران تبلیغات انتخاباتی گذشته با حرکات سنجیده و بی وقفه و فعالت گسترده خود، توانستند فضای عمومی جامعه را تحت تأثیر قرار دهند و از جمله گفتمان رفع تبعیض جنسیتی را تا حدودی بر کاندیداها به گونه ای تحمیل کنند. در این زمینه دو کار مهم و اثرگذار انجام شد. یکی تشکیل جمعیتی مطالبه محور از زنان مذهبی و سکولار و طرح خواسته های حقوقی مشخصی از کاندیداها بود، و دیگر تهیه فیلمی از مشکلات فراوان زنان و ستم هایی که بر آنان می رود به دست بانوی هنرمند و فیلم ساز ایران رخشان بنی اعتماد و عرضه آن فیلم به کاندیداها و بررسی آن در حضور آنان و مشاوران ارشد شان و شنیدن نظرهای آنان. البته احمدی نژاد برای دیدن فیلم و اظهار نظر حاضر نشد. این دو اقدام ظریف و مهم زنانه تا آن زمان در فضای خشن مردسالار و در حاکمیت مستبدانه و تعصب آلود دینی ایران ممکن نبود حداقل انجام نشده بود و در اثرگذاری آن همین بس که کسانی چون کروبی و موسوی و حتی محسن رضایی اصولگرا هم حداقل بخش عمده این مطالبات زنان را در شمار برنامه های خود آوردند و قول دادند که در دولت خود در جهت تحقق این خواسته ها بکوشند. اینان عموما هنگام ثبت نام برای اولین بار با همسرانشان ظاهر و حاضر شدند. کروبی به عنوان یک روحانی و وفادار به نظام دینی برای اولین بار در تلویزیون جمهوری اسلامی از آزادی پوشش دفاع کرد و این رخدادها در نهایت فضای عمومی را دچار تحول کرد. تا آنجا که اخیرا خانم زهرا اشراقی، نوه آیت الله خمینی و همسر محمد رضا خاتمی دبیر کل قبلی جبهه مشارکت ایران اسلامی و برادر محمد خاتمی، نیز به صراحت با حجاب اجباری مخالفت کرده است. البته در این میان نقش برجسته خانم زهرا رهنورد همسر موسوی فراموش نشدنی است. این فضا چنان مؤثر بود که حتی احمدی نژاد نیز برای احیای شخصیت بی اعتبار خود مجبور شد روی خوشی به مطالبات غیر قابل انکار زنان نشان دهد و حداقل یک زن را به عضویت کابینه خود در آورد. این نکته مهم است که این تحول از درون ساختار حقوقی و حقیقی نظام به شدت مدعی دینی ایران بر آمده است و امروز به انشقاق و انشعاب کامل رسیده است.

n

 با این همه این مدعا بدان معنا نیست که رهبران حنبش سبز و به طور کلی اسلام گرایان حامی و فعال در این جنبش یکسره متحول شده و ره صد ساله را یک شبه طی کرده اند و حتی بدان معنا نیست که در سطح جامعة هنوز نیمه سنتی ایران تمام موانع نظری و عملی برای تحقق یک جامعه آزاد و تأسیس نظام عادلانه و دموکرات و حقوق بشری تمام عیار از سر راه برداشته شده است، هنوز در نیمه راه هستیم و گامهای مهم تری است که باید برداشته شود. بویژه پیشگامانی چون موسوی و کروبی باید برای تحقق خواسته های خود، که خواستهای اکثریت مردم ایران است، هم باید از نظر تئوریک گامهای بردارند و هم از نظر عملی نقشه راهی برای پیشبرد خواسته ای ملی خود ( مانند حق حاکمیت ملی و آزادی انتخابات ) تدوین و عرضه کنند. در عین حال می دانیم که تحولات تاریخی معمولا خوابگردانه رخ می دهند و در بستر جامعه آماده تحول، هم افکار تازه پدید خواهد آمد و هم رهبرانی تازه و هماهنگ با نیازها و خواسته ها  به عرصه خواهند آمد.

n

 قابل ذکر این است که این متن پیش از انتشار بیانیه شماره ۱۸ جناب آقای مهندس موسوی تهیه شده بود. به اشاره می توان گفت که این بیانیه حداقل گام استواری در جهت تهیه همان نقشه راه است.                 

Share:

More Posts

Send Us A Message