نفدی بر نقل یک خاطره مربوط به مجلس اول توسط آیت الله نوری همدانی

اخیرا در جایی مطلبی از آیت الله حاج میرزاحسین نوری همدانی در ارتباط با رخدادی مرتبط با مجلس اول خواندم که به گمانم گزارش واقع بینانه ای نیست از این رو تعهد اخلاقی ایجاب کرد که ملاحظات انتقادی خود را در این باب بیاورم. آن گونه که در پایان این یادداشت آمده است، بیان مطلب در سال 68 بوده و در همان زمان در نشریه حوزه منتشر شده است. البته نمی دانم که ایشان هنوز هم همان مطلب را معتبر می داند یا نه. به هرحال فرض این است که نوری همدانی هنوز هم مطلب نقل شده و منسوب به ایشان را معتبر می داند. به هرحال از آنجا که متن نقل ایشان عینا در بالا آمده است، دیگر آن را یادآوری نمی کنم. 

اول بگویم آیت الله نوری همدانی استاد من در قم بوده و طی یک دهه شاگردی و نیز همکاری علمی و قلمی حق استادی بر گردن من دارد. از این رو امیدوارم این نقدنوشته، گرچه صریح و شفاف، موجب دلخوری و احیانا آزردگی ایشان را فراهم نکرده باشد. بیفزایم مواضع سیاسی پس از انقلاب ایشان به کلی در تعارض با دیدگاه ها و مواضع اینجانب است.  

اما آنچه جناب ایشان در مورد حادثه ای که در روز دیدار نمایندگان مجلس اول با شماری از علمای قم در کتابخانه مدرسه فیضیه قم رخ داد نقل کرده است، تحریف شده و اساسا نادرست است. احتمالا ایشان، ولو ناخواسته، می خواسته است برای دامادش سید حسین موسوی تبریزی فضیلتی بتراشد. مرادم را ذیل پنج بند فهرست می کنم:

1 – هرچند الان به یاد نمی آورم که مهندس بازرگان در سخنرانی مورد اشاره در سالن کتابخانه فیضیه در باره چه موضوعاتی سخن می گفته است ولی بسیار بعید می دانم که وی حداقل به صراحتی که نقل شده افاده مقصود کرده باشد. به ویژه یقین دارم این جمله را که «. . . ما که تجربه مان زیاد است بهتر است که مدیریت مملکت را بعهده داشته باشیم» قطعا نگفته است. زیرا حداقل امروز بر هر منصفی روشن شده است که کسانی چون بازرگان و سحابی ها و همفکرانشان به تنها چیزی که فکر نمی کردند، همان تصدی گری مقامات حکومتی بوده است. اگر هم او از علما خواسته باشد بهتر است به جای حکمرانی مستقیم به نظارت بسنده کنند، البته هم با دیدگاه بازرگان سازگار است و هم به یقین او این توصیه را مشفقانه و به سود دین و روحانیت و حوزه های علمیه گفته است. فکر نمی کنم امروز کسی در اعتبار چنین توصیه ای تردید داشته باشد. در همان زمان هم بسیاری از عالمان و مجتهدان و دینداران همین نظر را داشتند.

2 – آنچه در آن روز اتفاق افتاد و من هم به عنوان نماینده مجلس در جمع نمایندگان حضور داشتم و شاهد بودم، آن بود که سید حسین موسوی تبریزی در واکنش به لطیفه ای که بازرگان در باره یکی از روحانیون ذکر کرد، موسوی تبریزی ناگهان برآشفت و با سروصدای غیر عادی و هیستریک معترض شد. جلسه لحظاتی آشفته شد و از چنین حرکتی آن هم از سوی یک طلبه و یک نماینده همه در متعجب شدند. به یاد ندارم این معترض خشمگین چه گفت اما هرچه بود پس از لحظاتی با عصبانیت و احتمالا به عنوان اعتراض جلسه را ترک کرد و خارج شد. تمام داستان همین بوده و بقیه افسانه سازی است و احتمالا راوی مافی الضمیر خود را عیان کرده است . اصولا موسوی تبریزی در آخر جمعیت فشرده سالن نشسته بود و بسیار با سخنران فاصله داشت و در چنان موقعیتی ممکن نبود که او قادر باشد «یک کشیده بسیار محکم به گوش مهندس بازرگان بزند»!    

3 – بسیار بعید و قریب به محال می دانم که در آن زمان کسی چون موسوی تبریزی اصولا در مخیله اش گذشته باشد که زیر گوش شخصیتی چون مهندس بازرگان بزند. هرچه بود بازرگان به ویژه در آن زمان از اعتبار و منزلت بلندی نزد عموم مردم و در نزد حاکمان آن روز وحتی مخالفانش برخوردار بود. آیت الله خمینی نیز به او احترام می گذاشت. در همان چند سال اول خمینی هماره از بازرگان به عنوان فردی معنون و مورد احترام جریان های مختلف و احیانا متعارض (از جمله در زمان اختلافات بی پایان بنی صدر و سران حزب جمهوری اسلامی) استفاده می کرد. با این که ایشان در گذر زمان با نهضت آزادی ناسازگارتر شد ولی تا پایان عمر (سال 68) حریم شان را رعایت می کرد. با هیچ منطقی نمی توان پذیرفت که خمینی در بهار سال 59 از کتک خوردن کسی چون بازرگان اظهار رضایت کرده باشد.

4 – از تمام این ها گذشته، آقای نوری همدانی گویا توجه ندارد که با بیان این خاطره سند محکومیت خود و دامادش و حتی آیت الله خمینی را امضا کرده است. اگر این روایت را بپذیریم، بدان معناست که خمینی در مقام رهبر انقلاب و ولی فقیه نظام کتک زدن نماینده ای را به دست نماینده ای دیگر مجاز و مشروع می دانسته و خود ایشان هم، که دیری است ردای مرجعیت بر تن کرده است، و نیز موسوی تبریزی که زمانی نماینده مجلس بود و بعد قاضی و بعدتر چند سالی دادستان دادگاه های انقلاب، برای منتقدی چون مهندس بازرگان کمترین حقی در اظهارنظر قایل نبوده و حتی معتقد به برخورد فیزیکی بوده اند. بازرگان در آن زمان نایب رئیس سنی مجلس بود. طلبه ای در سطح موسوی تبریزی چگونه می توانسته با شخصیتی به سن پدرش و نائب رئیس مجلس و آن هم در مدرسه فیضیه و در حضور بزرگان حوزه چنان کند؟ در هرحال در صورت وثاقت روایت نوری همدانی، فاجعه ای بزرگ و غیرقابل قبول بوده است.         

5 – سخن آخر این است که من درک و تحلیل خودم را به عنوان فردی که در آن جلسه حضور داشته ام اظهار کرده ام. حال برای راستی آزمایی می توان از نمایندگان مجلس اول که قطعا در آن جلسه حضور داشته اند شهادت خواست. حتی خود جناب موسوی تبریزی که ظاهرا اخیرا در جناح اصلاح طلب تعریف می شود نیز می تواند در این باره اظهارنظر کند. به رغم تمامی تحولات و دگردیسی ها، هنوز می توان از سید حسین موسوی تبریزی انتظار صداقت داشت. به هرحال روایت درست و مستند رخدادهای تاریخی انقلاب، موضوعی بس مهم تر از مصالح و منافع شخصی و یا خانوادگی است. برای ثبت در تاریخ هم شده تا دیر نشده باید گواهی داد.

دوشنبه 2 بهمن 1402  

Share:

More Posts

مردمانی مظلوم!

اول بگویم من از استفاده از واژه «مظلوم» به جد ابا دارم و دیری است که معمولا از آن استفاده نمی کنم. زیرا این واژه

سلام بر وجدان های بیدار

آنچه در این روزها و هفته ها و ماه های اخیر موجب بقای امید و حداقل موجب تسلی خاطر است گسترش مخالفت ها و تعمیق

Send Us A Message