زن در قرآن

فریحه ایثار، فعال حقوق زنان در افغانستان در مقاله ای برای صفحه ناظران، به بررسی سه کلیدواژه‌ اصلی در آیه ۳۴نسا پرداخته که به نظر نویسنده که قوی‌ترین دستاویز شرعی برای تثبیت نابرابری‌های جنسیتی و بازگرداندن کنترل و تسلط مرد بر زن در تاریخ اسلام بوده است.
اکنون در اینجا بازنشر می شود.

ظهور اسلام و اعطای حقوق مادی و اجتماعی به زن باعث شد که زنان را به عنوان یک هویت اجتماعی و حقوقی نتوان انکار کرد. در این دوران، زن مسلمان حتی اگر شوهر و سرپرست داشت؛ مالک دستمزد و درآمد خود شد. از خویشاوندان چون پدر، مادر، شوهر، فرزند، خواهر و برادر ارث برد و مهریه به خود او به جای پدر/ولی او تعلق گرفت.
اسماسید، از پژوهشگران حوزه زنان در اسلام می‌نویسد: “اقبال عمومی به روایات نقل شده از زنان خاندان پیامبر و صحابه‌های او؛ زنان را وارد عرصه تحصیل و روایت حدیث کرد که خود زمینه‌ساز ورود زنان به آموزش عمومی گردید.”
این توانمندی‌های اجتماعی به علاوه حق طلاق زن که رفتار پیامبر و آیات قرآن پشتیبان آن بود؛ خواه ناخواه، کنترل مرد بر زن را به مقدار زیادی کاهش داد.
همانگونه که زیبا میرحسینی، پژوهشگر حوزه زنان در دین می‌گوید: “مخالفت مردسالاران با برابری جنسیتی از همان دوران اولیه اسلام با اعتراض و شکایت به پیامبر، علیه قدرت گرفتن زنان شروع شد. در قرون بعدی و در فقدان پیامبر و خاموش شدن وحی، این اعتراضات اولیه، راه خود را به عرصه قانونگذاری و مشروعیت دینی باز کرد.”
به این ترتیب، آیه ۳۴ سوره نساء، قوی‌ترین دستاویزشرعی برای تثبیت نابرابری‌های جنسیتی و بازگرداندن کنترل و تسلط مرد بر زن گردید.
برای اینکه بدانیم آیا این آیه، واقعاً نسخه‌ای قابل تأیید برای خشونت علیه زن را پیش‌کش جوامع می‌کند یا نه؛ ابتدا به ترجمه ظاهری آن می‌پردازیم و سپس واژه‌های کلیدی آن را تبیین می کنیم.
آیه ۳۴: “مردان بر زنان قیمومیت و سرپرستی دارند، به خاطر این‌که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده‌، و به خاطر این مردان از مال خود نفقه زنان و مهریه آنان را می‌دهند. پس زنان صالح و شایسته باید فرمانبر شوهران در کام گیری و تمتعات جنسی و محافظ ناموس و منافع و آبروی آنان در غیابشان باشند. همانطوری که خدا منافع آنان را حفظ فرموده، و زنانی را که بیم دارید نافرمانی‌تان کنند( نشوز)، نخست اندرز دهید، اگر به اطاعت در نیامدند، با آن‌ها قهر کنید و در بستر خود راه ندهید و اگر این نیز مؤثر تمام نشد، بزنیدشان. اگر به اطاعت در آمدند، دیگر برای ادامة زدنشان بهانه‌جویی مکنید.”
بنابرین، از ترجمه و تفسیر این آیه چند موضوع را میتوان استنباط کرد: برتری مرد بر زن، نشوز زن و تجویز لت‌وکوب زن؛ در صورت عدم اطاعت زن از مرد. برای رفع نسبت ناروا و فهم دقیق آیه٬ در اغاز با نگاه اجمالی به بررسی سه کلیدواژة اصلی در این آیه چون؛”قوامون”٬ “نشوز” و “ضربه” با توجه به نظریات برخی مفسرین سنتی و معاصر میپردازیم٬ تا دیده شود که طی مرور زمان و با تیوریزه شدن فقه٬ چگونه هدف نهایی آیه تغیر کرد.
قوامون
با تفسیر سنتی که از این آیه ارایه میشود٬ قوامیت مرد بر زن در کنار قوامیت اموال در معیشت و برپایی عدالت امده آست؛ در حالیکه قیم بودن تنها مربوط به خدا و دین است. طبری در قرن سوم در”تفسیر جامع البیان فی تفسیر قران” میگوید: “مردان باید بر زنان مسلط باشند٬ زیرا که خداوند بعضی از انسانها را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است و نیز به این دلیل که٬ مردان از اموال خویش برای زنان خرج می‌کنند.” شیخ طوسی٬ بنیان‌گذار فقه شیعه در قرن پنجم در تفسیر”التبیان فی تفسیر قران”٬ مینویسد: “مردان نسبت به تأدیب و تدبیر امور زنان٬ قیم انها هستند که خداوند مردان را از نظر عقل و رای نسبت به زنان٬ فزونی و برتری داده است.» فخر رازی٬ از بزرگان علمای سنت-قرن ششم در “تفسیر کبیر»” مینویسد: «بدانکه برتری مردان بر زنان حاصل از جنبه های بسیار است که٬ بعضی از انها صفات حقیقی و برخی احکام شرعی است.”
به نظر میرسد٬ از قرن ششم به بعد٬ برتری مردان نسبت به زنان تشدید یافت و مجموعه ای شد از فضل خداداد٬ عقل٬ درایت و نیروی بدنی؛ بعلاوه فضلی که فقه -اکثرا به استناد به همین آیه- به مردان داد. طبرسی٬ در “مجمع البیان” تفسیر شیعی٬ قرن ششم دلایل فضیلت را اینگونه برشمرد: “عقل دور اندیشی٬ جهاد٬ ایراد خطابه های نماز جمعه٬ آذان گفتن٬ داشتن همسران متعدد و اختیار طلاق.”
برعلاوه٬ الوالفتوح رازی٬ مفسر شیعی-قرن ششم در “روض الجنان و روح الجنان»٬ دلیل برتری عقل مرد را با ناقص بودن عقل و دین زن اثبات میکند و میگوید: “زن ناقص‌عقل و ناقص‌دین است. برای ان‌که٬ در ماه٬ چند روز نماز و روزه را برپا کرده نمیتواند.” موارد فقهی را که اشاره می‌کند٬ وجوب خانه نشینی زن٬ شرکت نکردن در جهاد٬ نماز جمعه٬ تعدد زوجات٬ حق طلاق٬ شهادت٬ ارث٬ دیه٬ نبوت-امامت و خلافت است.
از معاصرین٬ علامه طباطبایی٬ در “تفسیر المیزان”٬ برتری مردان بر زنان را جسمی و عقلی تعریف میکند و استدلال میکند که٬ چون آیه از برتری مطلق مرد بر زن صحبت میکند٬ این برتری و قوامیت٬ عمومی است. بدین ترتیب٬ مناصب حکومت و قضا در انحصار مردان بودن در فقه را٬ به این آیه ربط میدهد.
جوادی آملی٬ قوام بودن مرد را مسوولیت و مدیریت اجرایی تعریف میکند و عمومیت داشتن آیه را رد میکند و مینویسد: “باید توجه داشت ان‌جا که٬ زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن٬ به عنوان دو صنف مطرح است هرگز مرد قوام و قیم زن نیست و زن هم در تحت قیمومیت مرد نیست. بلکه٬ قیمومیت مربوط به موردی است که٬ زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد.”
مفسران سنتی٬ برتری عقلی مرد بر زن را اصل طبیعی و ذاتی برشمرده و از علوم تجربی که قاعدتا در دسترس‌شان نبوده است٬ دلیلی نمیاورند. بگونه مثال: علامه طباطبایی٬ در “تفسیر المیزان”٬ میگوید: “معلوم است که عقل مردان بیشتر از زنان است.” همین‌گونه٬ فخر رازی٬ مینویسد: “بدون شک عقل و علم مردان برتر است.” کاربرد واژگان چون -معلوم است- و -بدون شک- برتری عقل و تدبیر مردانه را یک حقیقت بی چون‌و چرا فرض کرده است٬ ادعای که با توجه به یافته های علمی دانشگاه لیدن-هلند در باره ساختار بیولوژیکی مغز زن و مرد٬ به هیچ وجه درست نیست.
موضوع مهم دیگری را که باید به ان اشاره کرد این است که٬ آیه ۳۴ ٬ خبردهنده وضعیت آنزمان است٬ نه امر الهی و غیر قابل تغییر. قرطبی٬ در”تفسیر الجامع القران”٬ به مبتدا و خبر بودن عبارت اذعان میدارد. جوادی آملی٬ در کتاب “زن در ایینه جلال و جمال الهی”٬ مینویسد: “گرچه جمله خبریه است ولی٬ روحش انشإ است. یعنی٬ ای مردها شما قوام منزل باشید٬ سرپرست منزل باشید و اداره زندگی را در منزل به عهده بگیرید زیرا که٬ آسایش و آرامش زندگی مرد در خانه است.” بنابر این٬ میتوان گفت که ساختار جمله خبری است نه انشایی و به معنای امر یا خواست الهی.
دیده شد که٬ با گذشت زمان معنی آیه را به “مردان -باید- قوامون بر زنان باشند به دلیل فضل خداداد و به همین دلیل -باید- معیشت زنان را تامین کنند”٬ مبدل ساختند. ظهور این دو -باید- در عبارت٬ یک واقعیت تاریخی را که نسبت به شرایط اجتماعی- اقتصادی جوامع تغیر خواهد کرد٬ تبدیل به یک امر الهی نمود. به اساس این نوع تفسیر و بنابر برتری که به مرد نسبت به زن داده شد٬ مرد حق تطبیق راهکار سه-مرحله‌ی در برابر زن-ناشزه اش را پیدا کرد. ولی٬ امروزه شاهد ایم که بسیاری از زنان دیگر وابسته به مردان نیستند و این امر با تضعیف زیرساخت های اقتصادی-اجتماعی٬ مردسالاری و فراهم آمدن امکانات آموزشی و فرصت های کار برای زنان٬ روز بروز بی‌محل‌تر خواهد شد. بنابرین٬ قوام بودن مرد حاکی از بالاستی مرد در ساختار تاریخی خانواده در دوران مردسالاری‌ست٬ نه امری الهی.

نشوز
بحث نشوز در قران تنها به آیه ۳۴ سوره نساء محدود نمیگردد. بلکه٬ در قران از نشوز مرد٬ آیه ۱۲۸ سوره نساء( ناسازگاری مرد در قرار ازدواج) هم یاد آوری گردیده است. به همین دلیل٬ نشوز همواره به معنی عدم اطاعت زن از شوهر نیست. زیبا میرحسینی٬ پژوهشگر حوزه زنان در دین٬ مینویسد: “آیه اصلا به کیفیت و چرایی سرکشی زن نپرداخته بلکه احساس مرد را بیان میکند. طوریکه٬ هر گاه از نافرمانی و سرکشی زن احساس ترس کردی بدین ترتیب عمل کن – راهکار سه-مرحله‌ی. راهکار سه-مرحله‌ نشوز زن را درمان نمیکند بلکه٬ این راهکار عکس العمل شوهر بیمناک است.” پس مقصود آیه٬ تعدیل ترس شوهر و عواقب آن برای زن ناشزه است٬ نه نشوز زن.
در تفاسیر پیشا مدرن٬ عموما نشوز از جانب زن٬ سرکشی و نافرمانی در برابر شوهر و قابل تنبیه بودن این عمل معنا شده است؛ ولی٬ به مرور زمان و طی تدوین احکام اسلامی مفسران متوجه شدند که٬ توقع این‌گونه اطاعت بی چون‌و چرای زن٬ در تضاد با دیگر آیات قران٬ حقوق و قانون است که٬ قران برای زنان تعریف کرده است.
زیبا میر حسینی٬ در مقاله زیرعنوان”رام کردن زنان سرکش»” مینویسد: “این خوف شوهر از نشوز است که باعث میشود گوینده قران راهکار سه-مرحله‌ی را پیشنهاد دهد. با اینحال٬ این کلمه که با ظرافت تمام داخل آیه شده اکثرا با بی دقتی تفسیر شده است.” اکثر مفسرین سنتی مجبور شدند که٬ خوف نشوز را علم به نشوز٬ نه ترس وقوع آن معنا کنند تا بتوانند دلیل شرعی بر راهکار سه مرحله بعنوان تنبیه زن ارایه بدارند. زیرا معنی نداشت که٬ به صرف خوف از وقوع امری به اصطلاح -قصاص قبل از جنایت- کرد و عکس العمل تنبیهی نشان داد. به طور مثال شافعی و به تبع او سید قطب٬ خوف نشوز را به مرحله اول از راهکار (موعظه) و ضرب فزیکی را به زمان واقع شدن نشوز مربوط دانستند.
مفسرین معاصر٬ خوف نشوز را همان احساس خطر از ناسازگاری زن معنا کرده اند. فمینست ها با استناد به اینکه خوف نشوز با وقوع نشوز فرق دارد٬ راهکار سه مرحله تنبیه زن را مورد چالش قرار دادند٬ بدین ترتیب که این تفسیر از آیه به معنای قصاص قبل از جنایت است٬ و نشان داده اند که چگونه کلمات و معنی عبارات آیه تحت تاثیر شرایط اجتماعی-فرهنگی مفسران قرار گرفته است. میرحسینی٬ میافزاید: “نشوز٬ همان احساس شوهر است. در واقع همین ترس از نشوز است که٬ برای زن عواقب دارد. و راهکار سه مرحله برای جلوگیری از عواقب این ترس برای زن طراحی شده است. به عبارت دیگر٬ مقصود آیه تعدیل ترس شوهر و عواقب آن برای زن ناشزه است٬ نه نشوز زن”. مفسران نیمه سنتی و فمینست ها٬ عموما نشوز را در نساء ۳۴ و نساء۱۲۸ -چه از جانب زن یا چه از جانب مرد- ناسازگاری در قرار ازدواج معنی کرده اند. ولی اکثر٬ متعرضِ بار منفی نشوز که مفسرین سنتی برای نشوز در نساء ۳۴ قایل شده بودند٬ نشدند.
مفسران معاصر و فمینست ها٬ به این باورند که اگر بخواهیم توجیهی مطابق واقعیت اجتماعی در یک درگیری زناشویی و عواملی که در ان دخیل میشود٬ داشته باشیم٬ آنگاه هیچ نیازی نیست که به دنبال تبصره کردن و یا محدود کردن نشوز برویم٬ معنای کلمه به همان کلیت خود قابل قبول است. نشوز را میشود هر نوع اعتراض٬ عصیان٬ ناسازگاری و عدم رضایت زن از زندگی زناشویی معنی کرد.
همان‌طوری که گفتیم٬ نساء ۳۴ به هیچ‌وجه به دلیل نشوز زن نمی‌پردازد. ممکن است شوهرش بداخلاق٬ بدگمان٬ یا دست‌ بزن داشته باشد٬ خلاصه به هر دلیل که حتی امروزه زنان به دلیل آن به دادگاه‌های فامیلی رجوع میکنند. مفسرین٬ باز هم تاکید میکنند که٬ گوینده قرآن بدون قضاوت در -حق یا ناحق- بودن زن به عکس‌العمل شوهری میپردازد که بیم از دست دادن کنترل زنش او را بر علیه او کشانیده است.
به همین دلیل٬ گوینده قران به شوهر پیشنهاد راهکار سه مرحله‌ میدهد؛ که در واقع٬ مراعات ضعف مرد عرب بدوی تازه مسلمان٬ است. اگر فرض بر این باشد که راهکار سه مرحله‌ بخاطر کنترل خشم شوهر است نه نشوز زن٬ پس کاربرد واژه “ضربه” در آیه چی منطقی میتواند میداشته باشد؟
ضربه
تفسیر سنتی ضربه ادعا میکند که٬ اگر زنی سر از اطاعت شوهر بپیچید؛ مستحق لت‌وکوب است. معلوم میشود که علما٬ با گذشت زمان در معنی این آیه با اضافه کردن یک حدیث “زدن زن ناشزه با مسواک ” تعدیل کردند.
علما از ابن عباس روایت میکنند که وی ادعا میکرد: «زدن زن ناشزه٬ تنها با چوب مسواک جایز است که زخم و یا حتی کبود نکند.» در حالی که٬ در متن آیه هیچ اشاره‌ی به -خفیف زدن- زن ناشزه٬ ندارد. امنه ودود٬ استاد دانشگاه٬ قران شناس و فمنیست مسلمان در کتاب « Inside the Gender Jihad»٬ مینویسد: “دو سه قرن بعد از عصر پیغمبر٬ فعالیت های فقهی در معنای آیه مداخله و “ضرب” را به غیر شدید تبدیل کردند.»”
بدین ترتیب٬ استفاده اصلی که تفکر سنتی از عبارت -وضربوهن- کرد٬ جواز لت‌وکوب زن نبود بلکه٬ اثبات بالادستی٬ عقل و پختگی شوهر در مقابل زنی بود که احتیاج به راهنمایی داشت. دکتر زیبا میر حسینی٬ به این باور است که: “با وجودی‌که مسلمانان اذعان داشتند٬ پیامبر دستش را بروی هیچ موجود زنده‌ی دراز نکرده است٬ علمای سنتی از همان اول متوجه شده بودند که هدف آیه به تاخیر انداختن ضرب-زن توسط شوهر٬ که در واقع فروکش کردن خشم شوهر و کتک نخوردن زن میشود”.
سعدیه شیخ٬ استاد مطالعات ادیان در دانشگاه کیپ تان٬ با بررسی معتبرترین ارای‌مفسرین اهل سنت٬ طبری٬ فخررازی٬ و زمخشری به صراحت اظهار داشت: “خاصیت آیه محدود کردن قدرت شوهر و اقدام تنبیهی بر علیه زن است.” جدا از تفسیر سنتی که٬ “ضرب” را از کیفیت انداخت و بیشتر شبیه یک شوخی ساخت٬ گروهی از متفکرین معاصر با رد کارایی “ضرب»” حکم نسخ آیه را دادند.
فمنیست ها هم سه دسته شدند٬ گروهی نسخ آیه را قبول کردند. گروه کمتری٬ در معنای ضرب تشکیک کردند و عده‌ هنوز هم بعنوان مدافع حقوق بشر-قرن بیست‌ویکم٬ با ظاهر آیه مشکل دارند. معرفت٬ از قران شناسان معاصر٬ حکم زدن زن در نساء ۳۴ را با پدیده‌‌ برده داری و شیوه نسخ تدریجی-تمهیدی در قران مقایسه میکند. لاله بختیاری٬ نویسنده و مترجم ایرانی-آمریکایی قران به زبان انگلیسی٬ با توجه به معانی متعدد “ضرب” در قران و این‌که در هیج‌جای قرآن بجز نساء ٬۳۴ “ضرب” به معنای کتک زدن نیست٬ پیشنهاد میدهد که ضرب دراین آیه معنی فاصله گرفتن از زن است و مخیر کردن او بین تصحیح رفتار و یا درخواست طلاق. همچنان٬ آمنه ودود در کتاب ” Inside the Gender Ji”٬ قایل به نسخ کاربرد “ضرب” شد و آنرا در تضاد با شیونات زن مسلمان و عدالت قرانی در عصر حاضر دانست.
با توجه به بحث بالا٬ به این نتیجه میرسیم که٬ بخش اول نساء ۳۴ ( الرجال قوامون الانساء…) تنها یک خبر است٬ نه امر الهی. این عبارت٬ با اشاره به دلایل بیولوژیکی-اجتماعی که باعث دراختیار قرار‌گرفتن قدرت و ثروت جوامع در دستان‌ مردان و فرودستی‌زنان شده است٬ به امری موجود و واقع اشاره میکند. در چنین شرایطی نافرمانی و سرکشی زن در قرار ازدواج٬ او را در معرض خشونتی قرارمیدهد که ریشه در ترس شوهر از ازدست دادن کنترل زن‌اش است. راهکار سه مرحله‌ در جهت محافظت زنی طراحی شده است که تحت تسلط بی چون‌وچرای شوهر خشن و کم ‌ظرفیت‌اش قرار دارد.
بنابر این٬ به نظر می رسد که تئوریزه کردن فرودستی زنان در اجتماع و نظام خانواده با استفاده از این آیه سوره نسا٬ تحت فشار مصالح مردسالارانه و صد‌ در صد برعلیه کاربرد آیه در زمان نزول و عدالت قرآنی است. دفاع از این دیدگاه غلط سنتی در جهان مدرن نه تنها بر ضد رشد و تعالی زن و مرد مسلمان است بلکه٬ به ضرر قرآن و مسلمانی است.

Share:

More Posts

Send Us A Message