دولت یاغی آمریکا و بایسته های دولت ایران

بالاخره دولت کنونی آمریکا با رهبری شخص نامتعادل و ماجراجویی چون دونالد ترامپ پس از حدود دو سال رجزخوانی و هیاهو از قرارداد بین المللی هسته ای موسوم به «برجام» خارج شد. در این باب اهل فن و صاحبنظران بسیار سخن گفته و باز هم سخن خواهند گفت اما من در این نوشتار کوتاه به بیان چند نکته بسنده می کنم:
یکم. اکنون دیگر می توان گفت دولت آمریکا دولتی است «یاغی» به معنای سیاسی آن. زیرا این دولت که خود پیشگام در گفتگو با ایران بوده و با تلاش های چند ساله در نهایت به قرارداد مهم برجام رسیده، اکنون یک طرفه و با قلدری تمام و بدون کمترین دلیل قانونی از آن خارج شده است. این متن مهم مستظهر به تصویب شورای امنیت سازمان ملل با اجماع آراست که اکنون دولت آمریکا بدون هیچ دلیل و حتی بهانه ای معقول آن را نقض کرده است. در واقع، برجام یکی از مهم ترین اسناد سیاسی و حقوقی در روابط بین الملل است که دارای پشتوانه استوار بین المللی و اجماع جهانی است. برجام به صورت نمادین، سند پیروزی گفتگو و صلح بر جنگ و خشونت است. تا کنون دولت اسرائیل بود که مصداق اتم «دولت یاغی» بود و اکنون دولت آمریکا نیز به چنین افتخاری نایل آمده است! امیدوارم به زودی مردم آمریکا (و در گام اول در انتخابات مهم نوامبر آینده) عزم خود را برای جبران اشتباه بزرگ خود در انتخاب ترامپ نشان دهد و در گام بعدی در انتخابات ریاست جمهوری بعدی، بلوغ سیاسی خود را به کمال آشکار کند و جبران نماید.
دوم. اما در این میان، نکته مهم و قابل توجه پیامدهای اقدام یاغی گرانه دولت آمریکا و به ویژه ادبیات تند و نامؤدبانه و جاهلانه ترامپ است. می توان با اطمینان گفت که این اقدام ابلهانه رئیس جمهور آمریکا دارای تبعات قطعی و یا احتمالی پر شماری خواهد بود و از جمله به احتمال زیاد پیش از پیش در نظم و نظام حقوقی بین المللی اخلال خواهد کرد و به ویژه صلح جهانی را در معرض خطر جدی قرار خواهد داد. اما آنچه که بسیار محتمل است، حمله نظامی به ایران (و شاید از طریق اسرائیل و عربستان) باشد. پس از به قدرت رسیدن آدم نامتعارفی چون ترامپ، مثلث شوم آمریکا، اسرائیل و عربستان بر ضد ایران شکل گرفته است که روند طبیعی و منطقی آن می تواند جنگ و درگیری نظامی با ایران و در نتیجه شعله ور شدن آتش جنگ و خشونت مذهبی و سیاسی و نظامی در منطقه پرآشوب خاورمیانه و احیانا جهان در پی داشته باشد. در این صورت آشکار خواهد شد که تمام ادعاهای ترامپ مبنی بر ممانعت از خطر ایران و خدمت به صلح و امنیت منطقه و جهان و از جمله آمریکا، بسی فریب و دروغ و خیانتی بزرگ خواهد بود.
سوم. اما در این میان، بیشترین مسئولیت با مسئولان جمهوری اسلامی ایران است. این که ترامپ چه گفته و چه کرده و مثلث شیطانی یاد شده کیستند و چیستند، سخن دیگری است و در جای خود مهم ولی از همه مهم تر سیاست ها و روش ها و منش های مدیران کشور ایران است.
با توجه به اشتباهات و ابا ندارم بگویم که بلاهت های ترامپ و تیم جنگ طلب و ضد بشری او، چنین می نماید که اکنون برای جمهوری اسلامی فرصتی بزرگ فراهم آمده است تا تهدید را تبدیل به فرصت کند. دلیل آن نیز روشن است. با سیاست ها و روش ها و ادبیات ترامپ، نظام سیاسی آمریکا تا حدود زیادی اعتبار خود را از دست داده و در واقع جایگاه و نفوذ سنتی این کشور مهم و مقتدر (حداقل پس از جنگ دوم) به شدت افول کرده است. می توان شخص اوباما و دولتش را با شخص ترامپ و کابینه و همکاران او مقایسه کرد و تفاوت موقعیت دو دولت نزدیک به هم را مشاهده کرد. اوباما با مجموعه ویژگی های شخصی و با اتخاذ تدابیری خاص اجماع جهانی بر ضد ایران ایجاد کند و در نهایت توانست ویرانگرترین تحریم ها را علیه جمهوری اسلامی اعمال کند ولی جدای از ماهیت سیاست او (که بی تردید مورد تأیید من و امثال من نیست)، در نهایت او این اقدامات را در خدمت گفتگو و مصالحه به کار گرفت و محصول آن شد برجام و این بر اعتبار و اقتدار جهانی آمریکا افزود. اما ترامپ تمام آن دستاوردهای پیشین را به نحوی بیمارگونه برباد داده است. از جمله می توان به خروج وی از قرارداد مهم اقلیمی پاریس و یا تجارت جهانی اشاره کرد.
حال این فرصت در اختیار ایران قرار گرفته است که رقیب و به یک معنا دشمن بالفعل آن یعنی دولت ترامپ، در بدترین و سست ترین موقعیت قرار دارد و در مقابل جمهوری اسلامی به طور نسبی در بهترین وضعیت قرار گرفته است. اکنون ترامپ جز اسرائیل و عربستان و چند دولت های اقماری و کم اهمیت، همکار و همدستی در جهان ندارد و این روند به احتمال زیاد همچنان ادامه خواهد یافت. قرارداد برجام، هرچه بود، عاقلانه ترین و موفق ترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. در آغاز مذاکرات ایران در ضعیف ترین و حتی در موقعیت اتهام و حتی یاغی گری قرار داشت ولی اکنون ماجرا معکوس شده و این دولت پر مدعای آمریکاست که منزوی است و در معرض انواع اتهام قرار گرفته است.
در چنین شرایطی، اگر مسئولان ایرانی عاقلانه عمل کنند و از جمله از شعارهای توخالی و دشمن شادکن و بهانه سازی برای مثلث شیطانی دست بردارند، می توانند از فرصت به دست آمده به سود خود بهره برداری کرده و نان خود را در تنور این جدال بپزند. اکنون (و حداقل تا این لحظه) تمام اروپا و دو قدرت دارای حق وتو در سازمان ملل (چین و روسیه) در برجام مانده و صریحا تداوم برجام را اعلام کرده اند. حال آمریکا در یک سو ایستاده و ایران و دیگر جهان در سوی دیگر. چنین موقعیتی کم اتفاق می افتد.
در این میان، آنچه مایه نگرانی است ترامپ و دیگر شرکا نیست، بلکه نگرانی از مسئولان ایرانی است. گرچه سخنان روحانی در مجموع خردمندانه و سنجیده بود ولی باید دید رهبر نظام و همفکرانش چه می کنند (هرچند متأسفانه نخستین واکنش رهبر نظام چندان جای امیدواری باقی نمی گذارد). در این چهل سال، مسئولان کشور با نابخردی و اتخاذ سیاست های داخلی و خارجی پر هزینه و بی فایده و یا کم فایده، از یک سو بهانه های لازم را به دست رقیبان و دشمنان داده اند و از سوی دیگر نشان داده اند که در فرصت سوزی ها انصافا مهارتی خاص و شگرف دارند. از دهه سیاه شصت که بگذریم، پایان جنگ فرصت خوبی بود تا گذشته ها به تدریج اصلاح و ترمیم شود و نشد. در دوران هشت ساله دولت متعارف و معقول خاتمی فرصت طلایی در اختیار نظام قرار گرفت تا با مردم و با جهان به تعامل و آشتی برسند و خسارت ها جبران شود و باز هم نه تنها از آن فرصت استفاده نشد بلکه تندروان ماجراجو تمام تلاش خود را به کار بردند تا هیچ اصلاحی صورت نگیرد. پس از آن محمود احمدی نژاد نامی را از زرادخانه تاریک خود در آوردند تا تتمه آثار اصلاحات را بر باد دهد که داد و در نهایت کشوری ویران و دولتی تباه و ورشکسته تحویل داد. در این پنج سال دولت روحانی تلاش کرده و می کند تا اندکی از مافات جبران شود ولی باز می بینیم در بر همان پاشنه می چرخد. انصاف حکم می کند که بگویم در این میان بیشتری مسئولیت بر عهده رهبر نظام و طیف نظامی و امنیتی وابسته است که مانع توفیقات دولت های میانه رو و به طور نسبی عقل گرا در سیاست داخلی و خارجی بوده است. در این دوران آنچه ارزان بوده، منافع ملی و اعتبار ایران و ایرانی بوده است.
با این حال آرزو بر جوان عیب نیست (و البته بر پیر هم عیب نیست) امید دارم این بار فرصت سوزی تبدیل به فرصت سازی شود و مجموعه مسئولان نظام بخردانه عمل کنند و بیش از این آب به آسیاب نتانیاهوها و ترامپ ها و بن سلمان ها نریزند.
4. حال که سخن از بایسته های مطلوب برای دولت است نمی توانم از تذکری به برخی ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی (به اصطلاح رایج اوپزیسیون) چشم بپوشم.
حدیث مفصل است ولی به اشاره عرض می کنم که برخی افراد که به امام زاده ترامپ و احیانا نتانیاهو و بن سلمان دخیل بسته اند، سخت در اشتاه اند. فعلا با افراد مشخص که آگاهانه و ارادی و برای حصول اهدافی خاص ترامپیست شده اند، کاری نیست و سخن با کسانی است که احیانا با حسن ظن به ساکنان کنونی کاخ سفید نگاه می کنند و یا خشم و نفرت از جمهوری اسلامی چنان گرفتارشان کرده که تغییر رژیم را به هر قیمتی به سود مردم می دانند. تجربه نشان می دهد که این هموطنان آب در هاون می کوبند و ترامپیسم، جز نابودی کشور (حتی اگر جنگ هم نشود) و بر باد رفتن همین اندازه امکان تنفس در داخل فرجامی نخواهد داشت. این دوستان بدانند که از این «امام زاده بی غیرت» انتظار شفا و معجره بیهوده است!
گاه به نحو مغالطه آمیزی استدلال می شود که ترامپ با رژیم مخالف است و حامی مردم ایران است. دعوی لغوی است. واقعا چنین است و دوستان اهل نظر چنین نظری دارند؟ واقعا اگر تحریمی و یا حمله نظامی صورت بگیرد، فقط به سران نظام و چند پاسدار آسیب می رسد؟ مگر در عالم واقع و به روز حادثه، می توان بین رژیم حاکم (با هر ماهیتی) و هشتاد میلیون شهروند خطی کشید و دل خوش بود که این مردمان آسیب نمی بینند؟ وانگهی، چند نمونه در تاریخ داریم که سربازان خارجی در کولی پشتی های خود آزادی و عدالت و دموکراسی به ارمغان آورده باشند؟
سخن آخر این که، بر کسانی که تصور می کنند ترامپ معتقد به دموکراسی و حقوق بشراست و برای تحقق این امور و یا صرفا به خاطر مظالم جمهوری اسلامی، با این نظام دشمنی می کند، فقط باید متأسف بود و برایشان آرزوی عاقب به خیری کر!

منتشر شده در زیتون

Share:

More Posts

Send Us A Message