گامی کوچک؛ اما آیا اراده ای جدی در جهان برای حل ماجرای فلسطین هست؟

اخیرا شماری از کشورها و دولت های کم و بیش مهم اروپایی از راه حل دوکشوری در فلسطین و در واقع از تشکیل دولت مستقل فلسطین حمایت کرده و آن را رسما اعلام کرده اند. هرچند تا اینجا دو دولت عملا صهیونیستی یعنی آلمان و ایتالیای ملونی (نخست وزیر کنونی) با طرح دیدگاه های کاملا سخره آمیز و واهی حتی از چنین رویکردی ظاهری نیز طفره رفته و از آن تن زده اند. صد البته دولت آمریکا با رهبری دونالد ترامپ، به عنوان بزرگترین حامی تروریسم دولتی و پشتیبان مالی و سیاسی و تسلیحاتی اسرائیل، با تکرار همان دعوی نتانیاهو و سفیر اسرائیل در سازمان ملل یعنی تکرار مضحک لفظ به لفظ «کمک به صلح و آتش بس نمی کند» و از آن وقیح تر و رسواتر «هدیه به حماس است»، شفاف و صریح با راه حل ارائه شده مخالفت کرده است. جز این هم از ترامپ و ترامپیسم انتظاری نبوده و نیست.

در این باب حرف و حدیث بسیار است اما در اینجا فقط روی دو نکته تأکید می کنم. نخست این که راه حل دو کشوری یعنی تشکیل دو کشور با دو دولت یهودی و فلسطینی در کنار هم مصوبه سازمان ملل در سال 1947 است. این واقعیتی است تاریخی و حقوقی که رئیس جمهور فرانسه در سازمان ملل نیز در روز دوشنبه (22 سپتامبر) تصادفا بدان اذعان کرد. اما این که چرا تا کنون نه تنها نادیده گرفته شده بلکه حتی از طرق مختلف از تجاوزها و اشغالگری ها و کشتارها و آواره کردن های برنامه ریزی شده و مستمر فلسطینی ها در طول حدود هشتاد سال توسط دولت های رنگارنگ اسرائیل حمایت همه جانبه شده و عملا و گاه رسما بر این روند تجاوز مهر تأیید زده شده است، بر آگاهان به امور جاری این منطقه چندان پوشیده نبوده و نیست.

اما نکته دوم، که انگیزه این مکتوب است، این است که آیا در جریان همین دولت هایی که فعلا موج حمایت از مصوبه قدیمی سازمان ملل مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی را تدارک دیده اند، عزم و اراده جدی برای اجرای تحقق این مصوبه وجود دارد؟ با توجه به سوابق امر و با توجه به کارنامه کشورهای اروپایی و حتی با توجه به افکار و اعمال دولتمردان اروپایی و غربی در این دو سال اخیر (پس از هفتم اکتبر 2023 تا امروز 24 سپتامبر 2025)، می توان مطمئن بود که پاسخ منفی است. در واقع افکار و اعمال اکثریت قریب به اتفاق دولتمردان غربی در حمایت بی دریغ و همه جانبه شان از نسل کشی و جنایات آشکار و حتی ارتکاب جنایات جنگی وفق موازین حقوقی مورد تصویب و تأیید خودشان در این سالها و از جمله در دو سال اخیر، کاملا ناامیدکننده است و جای هیچ گونه خوش بینی و امیدی باقی نمی گذارد.

با این همه، وفق ضرب المثل رایج ما ایرانی ها «کاچی، به از هیچی است»، همین اندازه هم کورسویی از امید در افق پدیدار می کند. می توان از ضرب المثل دیگری استفاده کرد و گفت «آش چقدر شور است که خان [از جمله نخست وزیر بریتانیا و رئیس جمهور فرانسه] هم فهمیده است!». هرچند می توان اطمینان داشت که اعتراضات مردمی رو به گسترش وجدان های بیدار غربی در این دو سال (و البته در گذشته نیز)؛ اعتراضاتی که به برکت رسانه های آزاد و یا نیمه آزاد شکل گرفته و می گیرد، و نیز ارتکاب اعمال بی مهار اسرائیلی های متجاوز در غزه و کشتارها و گرسنگی دادن های وحشیانه به ویژه زنان و کودکان و غیر نظامیان به عنوان یک ابزار سیاسی به منظور تسلیم بیش از دو میلیون فلسطینی درهم کوبیده شده غزه ای، در از رو رفتن دولتمردان غربی بی تأثیر نبوده است.

با این همه باید در انتظار نشست و آینده را دید و بعد قضاوت کرد. شاید آن روز خیلی دیر نباشد. اخیرا در یادداشتی ادعا کرده ام که اسرائیل، هرچند به بهای گزاف این همه قربانی فلسطینی ها و این همه خرابی و نابودی و ویرانی، به نوعی دست به «خودبراندازی» زده است. از راز این جهان بی خبریم اما شاید حکمتی در کار باشد. هرچه هست، اکنون اسرائیل منفورترین و منزوی ترین کشور عضو سازمان ملل حتی در جریان حامیان سنتی اش است. این کم دستاوردی نیست. خیر است ان شاءالله!

چهارشنبه 2 مهر 1404                

Share:

More Posts

Send Us A Message