اشاره: چندی پیش یکی از خبرنگاران رادیو دویچه وله در آلمان دو پرسش از من کرد و من به هر دو پاسخ دادم و آن پاسخ ها در متن گزارشی به زبان آلمانی در همان رسانه منتشر شد. اکنون محض اطلاع فارسی زبانان همان پرسش ها و پاسخ ها در اینجا عینا منتشر شود. قسمت دوم را جداگانه می آورم.
علیرغم وعده مسئولان جمهوری اسلامی اقلیت سنیمذهب ایران هنوز از نبود یک مسجد جامع در پایتخت ایران گله دارند. دلیل عدم حمایت حکومت از خواستههای شهروندان مسلمان سنی مذهب چیست؟
پاسخ:
ریشه های سنی ستیزی در جمهوری اسلامی را می توان در سه عامل اساسی جست:
نخست به اختلاف و در واقع تقابل دیرین عربان و ایرانیان در دوران پیش از اسلام و به ویژه در روزگار پس از اسلام باز می گردد. شرح کوتاه آن است که حداقل از اوایل روزگار ساسانیان بین شاهان و امیران و موبدان زرتشتی با عربان حجاز اختلاف مذهبی و سیاسی وجود داشت و طبعا اغلب مردمان عادی نیز تحت تأثیر آن بودند. در دوران پس از اسلام نیز این اختلاف ادامه پیدا کرد. ماجرای حملات مداوم به ایران زمین معروف به «فتوحات» نیز بر این اختلاف دامن زد. از این رو در قرن نخست هجری / هفتم میلادی اکثریت بزرگ ایرانیان زرتشتی مسلمان نشدند. از قرن دوم به بعد نیز، به رغم گرایش تدریجی به اسلام در اغلب ایرانیان، کوشش مسلمانان ایرانی آن بود که در قالب جنبش دینی / سیاسی شعوبیه، به دین اسلام آری بگویند ولی به استیلای عربان پاسخ منفی بدهند. این ماجرا باز اختلافات دیرین را عمق بخشید. اعراب سنی مسلمان برای تبار و زبان عربی اعتباری در سطح اسلام قایل بودند و ایرانیان آن را نفی می کردند.
دوم این که گرچه ایرانیان از همان آغاز به آل علی (که بعدتر در قالب تشیع صورت بندی شد) گرایش داشتند ولی در گذر ایام به دلایلی این گرایش بیشتر و عمیق تر شد تا این که پس از هزار سال با برآمدن پادشاهی شیعی صفوی، شکاف عمیقی بین اسلام سنی و ایران شیعی پدید آمد. به ویژه صفویان حتی با ایجاد ارتباط با دشمنان غربی عثمانی های سنی، در تقابل با عموم مسلمانان قرار گرفتند و حتی می توان گفت سنی ها ایرانیان شیعی را به عنوان دشمن خود تلقی کردند و البته عکس آن نیز صادق بود. صفوی خواندن ایرانیان در شعارهای داعش به عنوان یک دشنام بازتابی است از این تنش و چالش مذهبی / تاریخی.
دلیل سوم به اندیشه و سیاست خاص مسئولان جمهوری اسلامی در دگرستیزی به طور عام بر می گردد. جمهوری اسلامی در این بیش از چهل سال البته به تدریج اما با شیب تند با هر نوع دگراندیشی مقابله کرده و در مقابل عمدتا اطاعت و وفاداری محض طلب کرده است. سنی ستیزی، صوفی ستیزی، بهایی ستیزی و حتی مسلمان شیعی ستیزی و مهم تر عالم دینی ستیزی رایج در جمهوری اسلامی در این زمینه قابل تفسیر و تحلیل است. اگر اطاعت کامل نباشد، مخالفان هیچ حقی ندارند و در این قاعده فرق فارقی نیز بین مخالفان دگراندیش نبوده و نیست.
در هرحال جمهوری اسلامی امروز آگاهانه و جاهلانه وارث حدود دو هزار سال تاریخ منازعه و مناقشه با اعراب است و از آنجا که اسلام سنی عمدتا برآمده از خاورمیانه عربی است، لاجرم جدال مذهبی / تاریخی بین تشیع عمدتا ایرانی و سنت و جماعت عربی نیز به شکلی خود را باز می یابد. افزون بر آن، شیعیان از قرن دوم به بعد سنیان را حداقل در باطن تکفیر کرده و از دایره دین اسلام خارج دانسته اند؛ هرچند در مقابل، عالمان سنی نیز شاخه هایی از شیعیان را تکفیر کرده و دوازده امامی ها را در نهایت آمیخته به انواع شرک و کفر ظاهر و باطن دانسته اند. در واقع در زیر پوست نظام حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی هنوز، هم نقار دیرین عصر ساسانی ادامه دارد و هم نوعی شعوبی گری اعلام نشده فعال است و هم به طور خاص نزاع مذهبی کهن سنی / شیعی در جریان است.
در چنین زمینه هایی است که، افزون بر مقامات سیاسی / مذهبی نظام جمهوری اسلامی، اغلب عالمان و مراجع کم و بیش با نفوذ حوزه ها و به طور خاص حوزه قم نیز همواره خواهان اعمال محدودیت بر سنیان ایران اند و از رهبری و دیگر مسئولان می خواهند بر سختگیری ها علیه سنیان بیفزایند. مجاز نبودن ایجاد مسجد و یا برگزاری سنت مذهبی نماز جمعه در پایتخت عمدتا برآمده از اعمال فشار غالبا پنهان مراجع مذهبی قم است. اگر این نوع اعمال فشارهای غیر رسمی و نهانی نبود، احتمالا سختگیری نسبت به اهل سنت ایران کمتر می بود.
شنبه 25 فروردین 1403