از زمانی که واقعه هفتم اکتبر 2023 رخ داده است، آنچه در عالم واقع دیده شده دو دعوی عمومیت یافته است. نخست این که گروه فلسطینی «حماس» (و البته جهاد اسلامی و مانندشان) تروریست اند و دیگر این که دولت و ملت اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. اما آنچه در واقع دیده می شود آن است که «حق دفاع» ابزاری شده است برای هر نوع عملی و تهاجمی و جنایتی از سوی اسرائیل علیه نه تنها گروه حماس بلکه تمام فلسطینی ها و بالاتر علیه تمامی مخالفان و مزاحمان بالفعل و بالقوه علیه اسرائیل و اسرائیلیان در سراسر جهان. از این رو دستان جانیان اسرائیلی برای هر ترور و آدم کشی کاملا باز است.
اکنون در باره این که واقعا ترور چیست و با چه قواعدی عملی را تروریستی می دانیم مناقشه نمی کنم، اما می پرسم که آیا به عنوان دفاع از خود می توان از هر ابزاری استفاده کرد و دست به هر عملی زد؟ این پرسشی است اساسی که ذهنم را درگیر کرده است. هرچند پاسخ برای من از منظرهای مختلف دینی و حقوق بشری روشن تر از آفتاب نیمه روز است ولی می خواهم «دانشمندان مجلس» بشری مدرن امروزین بدان پاسخ دهند!
واقعیت این است که دفاع از خود اصلی است منطقی و عقلایی و هر عقل سلیمی بدان اذعان دارد. اما قید «مشروع» در پسوند «دفاع مشروع» برای آن است که دفاع قواعدی دارد و رعایت آن ها نیز همان اندازه عقلایی و منطقی است. اجمالا می توان گفت دفاع نظامی صرفا در برابر تهاجم نظامی و مسلحانه است و نه در برابر افراد غیر نظامی و ثانیا دفاع نظامی در حدی است که دفع خطر بشود. در هرحال در عرصه دفاع، مدافع کمترین حقی در آسیب رساندن و به ویژه تخریب اموال و قتل و نابودی غیر مهاجم را ندارد. از قدیم حتی در بدوی ترین قبایل و جوامع نیز این قواعد کم و بیش رعایت می شده است. به طور خاص زنان و کودکان و بیماران و از کارافتادگان و دیرنشینان و مانند آن ها همواره در امان بوده اند. فقط شمشیر در برابر شمشیر، دفاع را مشروع می کرده است/
هرچند در گذشته چنین قواعدی در عمل مورد توافق بوده ولی در جهان مدرن برای این که جنگ و دفاع نیز مانند امور دیگر قانونمند بشود، ده ها و صدها متن و نهاد و سازمان پدید آمده است تا مفاهیمی چون حق و حقوق، ملت و ملیت، دولت و حکومت، آزادی، عدالت و در نهایت جنگ و تجاوز و دفاع و صلح و مانند آنها وفق معیارهای شناخته شده و مورد توافق اجمالی عملی شود. به ویژه پس از تجربه دو جنگ جهانی و ویرانگر در قرن بیستم و نیز ظهور نازیسم و فاشیسم در این بازه زمانی در اروپا، خردمندان جهان را به این صرافت انداخت که قواعد را مدون تر و عمومی تر کنند و از این رو اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشتند و برای تضمین امنیت و صلح جهانی نهادی به نام «سازمان ملل متحد» بنا نهادند.
حال می توان پرسید که آیا دولت اسرائیل در وضعیت پس از هفتم اکتبر در قبال فلسطینی ها و به طور خاص در برابر بیش از دو میلیون مردمان عادی و به ویژه در برابر زنان و کودکان غزه وفق کدام معیار و قاعده و قانون عمل می کند؟ حداقل کسانی که حقوق بشر را نوشته و بدان مفتخرند بگویند دولت و ارتش جانی اسرائیل به کدام یک از قواعد مورد توافق جهانی عمل می کند؟ آیا دفاع از خود بدان معناست که می توان دست به هر کاری زد؟ اگر چنین باشد، چرا مردمان تحت ستم فلسطین در طول حدود یک قرن حق نداشته باشند در برابر اشغالگران متجاوز (تحاوز با معیارهای حقوق بین الملل) از خود دفاع کنند؟
راستی این پرسشی است اساسی چه رازی است که در قلمرو اسرائیل و غزه سازمان ملل و حقوق بشر و همه چیز به سخره گرفته شده و هیچ فردی و دولتی و نهادی نمی تواند کمترین اقدامی در برابر این همه تجاوز و جنایات دولتی و سازمان یافته بکند؟ آیا نمی خو.اهند و یا نمی توانند؟ چنین می نماید اقدامات بی مهار دولت و ارتش اسرائیل در غزه جهان را وارد دوران بی ثباتی و به اعتمادی مطلق به این همه دعاوی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر کرده و خواهد کرد.
جمعه 4 اسفند 1402