اشاره: آقای سعید رهنما نوشتاری بلند دارد با عنوان «صف بندی های جهانی در مسئله فلسطین: نابرابرترین رویارویی تاریخ» که در نشریه «نقد اقتصاد سیاسی» مورخ 24 ژانویه 2024 منتشر شده است. خواندن این نوشتار را به علاقه مندان و پژوهشگران توصیه می کنم. از آنجا که بازنشر آن در این کانال ممکن نیست، ناگزیر به عنوان نمونه به بازنشر قسمت پایانی آن بسنده می شود.
بهطور خلاصه، مجموعهای از نهادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی و رسانههای متعدد آنها و دهها میلیون پیروان دستراستی، بر سیاستهای امریکا و انتخاب رهبران سیاسی در سه قوهی مقننه، مجریه و قضاییهی امریکا تأثیر میگذارند، و جریانات دستراستی اسراییل با خیال راحت دو سیاست اصلی صهیونیسم را که در نوشتهی قبلی به ان پرداختم، یعنی جایگزینی جمعیت و سلب مالکیت و تصاحب زمین، به پیش میبرد. دیگر بازیگران این صفبندی جهانی، از جمله کشورهای قدرتمند اروپایی را نباید از یاد بریم. دولتهای عربی و کشورهای اسلامی را نیز که همگی نظامهای غیردموکراتیک و نگران حفظ موقعیت سیاسی و اقتصادی خود هستند، و حتی بخشی از فلسطینیها را باید به درجات مختلف در همین صفبندی قرار دارد. هر زمان هم که در ظاهر از فلسطین دفاع کردند، بیشتر قصد سوءاستفاده از آن برای پیشبرد سیاست خودشان داشتند.
نیروهای مترقی فلسطینی، بهرغم همهی مشکلات چارهای جز متشکل شدن و انتخاب یک استراتژی قاطعانه اما واقعبینانه برای جلب پایگاه مردمی قویتر در داخل فلسطین، و کسب حمایت نیروهای مترقی درون اسراییل و در دنیای عرب و جهان، ندارند. نهایتاً باید به ظرفیتهای جنبش فلسطین خوشبین و امیدوار بود.
آنسوی صفبندی جهانی؛ طرف فلسطینی
در مقابل صفبندی سهمگین بالا، مردم و جنبش فلسطین قرار دارد که اگرچه از حمایت نیروهای مترقی جهان برخوردارند؛ اما میتوان گفت که با نابرابرترین رویارویی تاریخ مواجهاند. مردم فلسطین در سختترین شرایط «ارادهی آهنین» خود را در مقابل «دیوار آهنین» صهیونیستها حفظ کرده، اما بهشدت تضعیف شدهاند. این واقعیت بهویژه در مورد نیروهای مترقی و سکولار فلسطینی صادق است، که بهجای آنها از یکسو یک نیروی بنیادگرای مذهبی که قصد استقرار یک حکومت اسلامی در مرزهای قبل از ۱۹۴۸ را در سر میپروراند، در رأس جنبش قرار گرفته، و از سوی دیگر با یک دولت خودگردان بیمایه، سازشکار و فاسد روبهرو هستند.
نیروهای مترقی جهانی حمایت معنوی از جنبش فلسطین را دریغ نکردهاند. تظاهرات وسیع کنونی در سراسر جهان بهنفع مردم فلسطین و برعلیه دولت راستگرای افراطی اسراییل وسازماندادن جنبشهایی نظیر جنبش تحریم و سلبسرمایهگذاری در اسراییل (BDS) از این جملهاند. اما این حمایتهای عمدتاً معنوی بههیچوجه کافی نیست، و باید بهشکل سازمانیافتهای مادیت پیدا کند. جنبش فلسطین علاوه بر مقابلههای رودررو با دولت ارتجاعی و با شهرکنشینها، نیاز به یک کمپین تبلیغاتی برای جلب همبستگی سازمانیافته در دنیای عرب، در خاورمیانه و دیگر کشورها دارد. در جریان ادامهی جنایات در جنگ اخیر غزه، مردم کشورهای عربی بهطرز آزاردهندهای تا حد زیادی شاید عمدتاً بهعلت سیاستهای امنیتی سرکوبگرانهی دولتی ساکت ماندهاند، و دولتهایشان هم جز غرولند زدن ظاهری همجهت با سیاستهای امریکا پیش رفتهاند. فلسطینیها نیز میلیونرهای زیادی در امریکا و اروپا دارند، که بسیاری از آنها تنها به ساختن ویلاهای تابستانی شیک برای خودشان در پارهای دهات فلسطین اکتفا میکنند. درست است جنبش فلسطین نه امکانات مالی و نه رسانهای صهیونیستها را دارد، اما میتواند از نحوهی سازماندهی صهیونیستها و شیوههای آنان برای جلب حمایت جمعی درسهایی بیاموزد.
در خاتمه، به تصویر کشیدن این رویارویی نا برابر بهغلط میتواند به تبلیغ یأس و پذیرش شکست تلقی شود. اما واقعیت این است که با شناخت دقیقتر از دشمن میتوان استراتژی دقیقتری را در پیش گرفت. نیروهای مترقی فلسطینی، بهرغم همهی مشکلات چارهای جز متشکل شدن و انتخاب یک استراتژی قاطعانه اما واقعبینانه برای جلب پایگاه مردمی قویتر در داخل فلسطین، و کسب حمایت نیروهای مترقی درون اسراییل و در دنیای عرب و جهان، ندارند. نهایتاً باید به ظرفیتهای جنبش فلسطین خوشبین و امیدوار بود.
چهارشنبه 4 بهمن 1402