از داستان کربلا چه می آموزیم؟

در حدی که من اطلاع دارم چند تحلیل و تفسیر از واقعه کربلا و عاشورای حسینی تا کنون از شهرت بیشتری برخوردار است: خودفدایی (تضحیه به انگیزه رستگاری شیعیان و شفاعت از پیروان دین جدش (که عمدتا در جریان شیعی تمرکز دارد)، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح در دین اسلام، ظلم ستیزی و تحقق عدالت، زیست همراه با مؤلفه آزادگی، آزادی خواهی و مقاومت در برابر اجبار بیعت. همان گونه که گفته شد، در این میان انگیزه و عامل اصلی رخداد قیام حسین بن علی و واقعه کربلا و عاشورا، اصولا فراموش شده است. حال این موارد را یک به یک بررسی کنیم.  

شایع ترین تفسیر داستان امام حسین همان خودفدایی است. این تفسیر که مستند به اخبار و روایات پرشمار است تا حدود صد قبال کمتر مورد تردید و نقد قرار داشت؛ تفسیری بود شایع و مقبولیت تام و عام داشت. خودفدایی عمدتا معطوف بود به موضوع «شفاعت» در آن جهان از شیعیان و امت اسلام. این تفسیر در زمان ما به جد مورد تنقید قرار گرفت و عموم نواندیشان شیعی آن را یا مطلقا مردود اعلام می کنند و یا آن را در حاشیه قرار می دهند.

امر به معروف و نهی از منکر (که مستند به سخنی از خود امام است)، نیز می تواند درست باشد ولی نمی توان آن را علت مستقل و اصلی قیام دانست؛ حداکثر می تواند توجیهی برای کسب قدرت سیاسی و تشکیل حکومت علوی باشد.

اصلاح در دین جدش نیز همین گونه است. با فرض صحت روایت (که در نامه امام به برادرش محمدبن حنفیه آمده است)، دلیل جداگانه ای نیست؛ می تواند توجیهی برای همان خلع یزید اموی و تشکیل خلافت علوی و حسینی باشد.

اما ظلم ستیزی. با توجه به خلافت اموی در زمان معاویه، ظلم ستیزی در اندیشه و عمل حسینی وجه معقولی دارد چرا که بی تردید امام و پیروانش در آن زمان با آن مظالم و تبعیض های حکومتی مخالف بوده اند. اما پرسش اساسی آن است که یزید که هنوز تازه به قدرت رسیده بود و طبعا هنوز در مقام حاکمیت ستمی مرتکب نشده بود؛ در این صورت اعتراض به ظلم و خواسته عدالت به چه معنا بوده است؟

اما آنچه می ماند دو مؤلفه دیگر است که امروز می تواند الهام بخش عموم مسلمانان و به طور خاص شیعیان و دوستداران امام باشد: آزادگی و مقاومت در برابر تحمیل و اجبار. عوامل دیگر، درست یا غلط، دیری است که کارکرد خود را از دست داده اند. مهم ترین و مستندترین مؤلفه همان دعوی خلافت بوده که به کلی از موضوعیت افتاده است. بقیه عوامل نیز یا از نظر ادله عقلی و نقلی فاقد اعتبارند و یا در واقعیت زیست جهان مؤمنان امروز بلاموضوع اند.

در نتیجه امتیاز بزرگ امام حسین همان روحیه آزادگی و دیگر تن زدن به هر نوع اجبار و تحمیل است که این دومی خود برآمده از همان خصلت آزادگی اخلاقی است. امام در برابر بیعت اجباری و تهدیدها حاکمان از یزید تا عبیدالله بن زیاد مردانه و دلیرانه ایستاد و در سخت ترین شرایط تن به ظلم و اجبار نداد. این که در داستان عاشورا از عنوان «آزادی» یاد می شود، خارج از زمینه های تاریخی آن است. چرا که آزادی اصطلاحی مدرن است و در شرایط اعتبار یافتن عاملیت انسان است که آزادی معنای محصلی پیدا می کند. از این رو مفاهیمی چون عدالت و آزادیخواهی و مانند آن ها پس از مشروطیت است که در ایران شیعی پدید آمده و در گذشته های دور و نزدیک بدین معنا موضوعیت نداشته است.

در هرحال وفق اسناد تاریخی ابن زیاد می خواست حسین بی قید و شرط تسلیم او شود و با او به عنوان نماینده خلیفه دمشق بیعت کند اما فرزند دلیر علی ایستاد و گفت: هیهات من الذلّه و این کم ارزشی نیست؛ ارزشی است انسانی و اخلاقی و جاودانه.

جمعه 6 مرداد 1402

عاشورا    

Share:

More Posts

مردمانی مظلوم!

اول بگویم من از استفاده از واژه «مظلوم» به جد ابا دارم و دیری است که معمولا از آن استفاده نمی کنم. زیرا این واژه

سلام بر وجدان های بیدار

آنچه در این روزها و هفته ها و ماه های اخیر موجب بقای امید و حداقل موجب تسلی خاطر است گسترش مخالفت ها و تعمیق

Send Us A Message