در نظر داشتم در ادامه نوشتار «در نیک و بد اسلام سنتی و فقیهان سنتی» خاطره ای بگویم که به دلیل اطاله کلام گفته نشد و حال به طور جداگانه تقدیم خواهد شد. nبه یاد می آورم که در اواسط جنگ (احتمالا سال های 64 – 65) بوده که یک بار مرا برای مشورت و تصمیم اقدامی در مورد جنگ به یک نشست دعوت کردند. نشست در منزل دکتر یدالله سحابی بود. حدود بیست نفری حضور داشتند. عموما از جریان نهضت آزادی و انجمن اسلامی مهندسین بودند. از باب نمونه آقایان: مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی و از انجمنی ها آقایان: مهندس کتیرایی و مهندس معین فر و نیز مهندس عزت الله سحابی را به یاد می آورم. در آن جلسه بحث مفصلی شد که چگونه می توان از جنگ ویرانگر جلوگیری کرد. همگی از ادامه جنگ بی حاصل با عراق نگران بودند. البته نهضتی ها پس از فتح خرمشهر رسما ادامه جنگ را به صلاح ندیده و به آیت الله خمینی پیشنهاد کرده بودند که به پیشنهادهای مکرر صلح سازمان ملل و کنفرانس اسلامی پاسخ مثبت بدهند که مقبول نمی افتاد. nدر هرحال از مذاکرات آن جلسه جز نگرانی از ادامه جنگ و بیهودگی آن موضوع خاصی به یاد نمی آورم. با این حال یک نگرانی دیگر وجود داشت و آن این بود که این نوع مخالفت ها و یا پیشنهاد قبول صلح عادلانه و همراه با تأمین حقوق ملت ایران و حفظ تمامیت ارضی وطن، به تضعیف روحیه افراد حاضر در جبهه نشود که آن نیز مثبت نمی نمود. nپس از چند ساعت بحث در نهایت پیشنهاد شد که نامه ای به آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی نوشته شود و از او خواسته شود که از نفوذ و اعتبار دینی اش استفاده کند و وارد مذاکره با رهبر جمهوری اسلامی شود و او را به توقف جنگ متقاعد کند. گلپایگانی در آن دوران با نفوذترین مرجع در حوزه قم شمرده می شود و آیت الله خمینی هم در حد ممکن حریم او را حفظ می کرد. زیرا می دانست که او مانند شماری دیگر از علمای درجه اول شیعه هم با تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت موافق نبوده و نیست و هم او و دیگران از موضع شریعت خواهی با برخی افکار و اعمال مقامات جمهوری اسلامی مخالف هستند. از این رو خمینی به مصلحت می دانست که مخالفت های گلپایگانی را بر نیانگیزد. این که وی صافی گلپایگانی داماد او را به شورای نگهبان منصوب کرده بود بدان دلیل بود که به گلپایگانی اطمینان بدهد که کار خلاف شرع انور صورت نخواهد گرفت. nمتنی خطاب به آیت الله گلپایگانی تهیه شد و افراد امضا کردند که البته من هم امضا کردم. با این حال به دوستان حاضر در جلسه گفتم گرچه گلپایگانی و مانند او اکنون با برخی اعمال و اقدامات جمهوری اسلامی مخالف اند و از این رو می توانند نقش مفیدی ایفا کنند ولی توجه داشته باشید که بار دیگر به این نوع علما و مراجع اعتماد نکنید چرا که این نوع مخالفت ها عمدتا از موضع سنتی و عقب مانده است و نه از موضوع ترقی خواهی و لزوما به سود مردم. افزودم که همین اندازه باید خوشحال بود که کسانی چون گلپایگانی مدعی حکومت فقهی و روحانی نیستند و گرنه این افراد با جزمیت های مذهبی و تصلب فقهی خود در مقام قدرت و حکومت به مراتب خشن تر خواهند بود. در هرحال از این که این علما فعلا زور مردم آزاری ندارند، باید استقبال کرد و خوشحال بود. nالبته با شناختی که از کسانی چون گلپایگانی داشتیم امیدی به اقدام مؤثر ایشان نبود (حداقل من خود چنین می پنداشتم) و از این رو با اکراه و از باب ادب و همراهی با بزرگواران جمع امضا کردم. در حد اطلاع نامه به آن مرحوم داده شد ولی هرگز پاسخی نیامد و یا من بی خبر ماندم. nدوشنبه 18 بهمن 400 n
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این