محمد شحرور؛ نواندیشی که حدیث را معتبر نمی دانست و نوشیدن الکل را مجاز می دانست

مقاله زیر به قلم آقای یاسر میردامادی است که در سایت بی بی سی منتشر شده است.

ایروی موردبه‌مورد از سیره پیامبر خلاف عقلانیت مسلمانی در عصر مدرن است. مثلا در باب حقوق زنان شحرور می‌گوید تلاش برای آزادی زنان نه با پیامبر آغاز شد و نه با او پایان پذیرفت: «اگر در عصر نبی زنان قاضی نبودند یا جایگاه سیاسی نداشتند، این بدان معنا نیست که در هیچ عصری نباید چنین جایگاهی داشته باشند» (ص ۵۹۳). از نظر او در زمانه کنونی می‌توان متناسب با عدالت عصر، برای زنان و مردان حقوق برابر قائل شد بی آن‌که از روح عدالت قرآنی عدول کرد
۱. زندگی شحرور در یک نگاه
محمد شحرور، نواندیش دینی سوری، به سال ۱۹۳۸ میلادی/۱۳۱۷ خورشیدی در بخش صالحیه دمشق در سوریه به دنیا آمد. او فرزند پنجم خانواده‌ای از طبقه متوسط بود با پدری که شغل رنگرزی داشت. پدرش با آن‌که مذهبی بود محمد را به جای مدرسه مذهبی به مدرسه علوم جدید فرستاد. محمد در دمشق تا دیپلم درس خواند و آنگاه با بورس دولتی برای تحصیل در مهندسی عمران به اتحاد جماهیر شوروی رفت. او در شوروی در معرض فلسفه‌ مارکسیستی قرار گرفت و دچار بحران ایمان شد. با این حال او در نهایت توانست ایمان دینی خود را بازیابد، ایمانی که البته با دیانت سنتی چندان شباهت نداشت. او در سال ۱۹۶۴ میلادی از دانشگاه مسکو فارغ التحصیل شد. شحرورِ حالا مهندس‌شده بی درنگ به دمشق بازگشت و به عنوان دستیار استاد در دانشکده مهندسی دانشگاه دمشق مشغول به تدریس شد.
شحرور چهار سال بعد در سال ۱۹۶۸ میلادی به دابلین در ایرلند رفت و فوق لیسانس مهندسی (۱۹۶۹) و سپس در سال ۱۹۷۲میلادی از دانشگاه دابلین دکترای مهندسی عمران (مکانیک خاک و مهندسیِ پی‌) گرفت. او همان سال به دمشق بازگشت و در دانشکده مهندسی دانشگاه دمشق استخدام شد و تا بازنشستگی‌اش در سال ۲۰۰۰ میلادی استادتمامِ مهندسی عمران بود. او هم‌چنین به کار مشاوره مهندسی مشغول بود. از او چهار فرزند باقی مانده است.
محمد شحرور در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۹ میلادی / ۳۰ آذر ۱۳۹۸ خورشیدی در ابوظبی پایتخت امارات درگذشت. او به هنگام مرگ ۸۱ سال داشت. قرار است جسد او به دمشق منتقل شود تا در قبرستان خانوادگی‌ دفن شود

۲. قرآن‌شناسی شحرور
شحرور را بیش از هر چیز می‌توان قرآن‌شناس مدرن نام نهاد. او تحصیلات رسمی اسلام‌شناختی، چه در دانشگاه و چه در حوزه، نداشت و خودآموخته به شمار می‌آمد. با این حال، پژوهش‌های قرآن‌شناختی‌اش از اهمیت برخوردار است.
شحرور ایده‌های قرآن‌شناختی خود را نخستین بار در کتاب مشهور و جنجالی‌اش «الکتاب والقرآن: قرائة معاصرة» (خوانشی امروزی از کتاب و قرآن) بیان کرد. این کتابِ هشتصد صفحه‌ای به سال ۱۹۹۰ میلادی در دمشق و بیروت منتشر شد و با آن‌که کتابی مفصل، تخصصی و گران بود در کشورهای عربی با استقبال بسیاری مواجه شد؛ به طوری که طی شش سال بیست هزار نسخه از آن تنها در سوریه فروش رفت و پانزده هزار نسخه در لبنان. عربستان سعودی این کتاب را ممنوع کرد و بر اثر فشارهای این کشور فروش آن در امارات، قطر و مصر نیز ممنوع شد. با این حال، طی یک سال از انتشار این اثر (تا سال ۱۹۹۱) سه هزار نسخه از آن تنها در مصر به شکل زیرزمینی فروش رفت و تخمین‌ها نشان می‌دهد که ۱۵۰۰۰ نسخه از آن در عربستان به صورت زیرزمینی فروش رفته باشد.
ممنوعیت این اثر در کشورهای عربی موجب شد که نسخه‌های فتوکپی و نیز چاپ‌های زیرزمینی آن دست‌به‌دست شود. با وجود ممنوعیت‌ها‌، سلطان قابوس در عمان نسخه‌هایی از این کتاب را به سران حکومت خود هدیه کرد و از آن‌ها خواست آن را بخوانند گرچه در باب محتوای‌ آن اظهار نظری نکرد.
شحرور می‌گوید ایده‌های اولیه این کتاب هنگامی به ذهنش آمد که دانشجوی مهندسی در مسکو بود. همان‌جا بود که برای نخستین بار با زبان‌شناسی جدید و به ویژه ایده‌های فردینان دو سوسور زبان‌شناس و نشانه‌شناس سوییسی و ادوارد ساپیر زبان‌شناس و مردم‌شناس امریکایی آشنا شد. او ایده‌های کتاب را در دابلین بسط داد و تا سال ۱۹۸۴ ایده‌ها آماده بودند و نوشتن کتاب را از سال ۱۹۸۶ آغاز کرد.
در «الکتاب و القرآن» شحرور استدلال می‌کند که اسلام دست به تشویق عقلانیت، آزادی بشر و معرفت‌آموزی می‌زند و از این رو اسلام برای همه زمان‌ها است. اگر اسلام برای همه زمان‌ها باشد آن‌گاه تفسیر قرآن نمی‌تواند ثابت باشد و در نتیجه مسلمانان نباید تحولات مدرن را نادیده بگیرند. از نظر او ما باید قرآن را طوری بخوانیم که انگار پیامبر اسلام همین حالا از دنیا رفته است و نه چهارده قرن پیش. از این رو پیام قرآن را از دل عصر امروز باید فهم کرد و نه بر اساس فهم پیشینیان (ص ۴۴). «قرآن را چنان بخوان که گویی همین حالا بر تو نازل شده است» این است شعار شحرور که البته آن را از عارفان مسلمان، از جمله ابن عربی، گرفته است گرچه او همیشه به منابع فکری خود ارجاع نمی‌دهد. از نظر او هیچ تفسیری از قرآن، از جمله تفسیر فقیهانه، مقدس (فوق چون و چرا) نیست.

از نظر شحرور گرچه متن قرآن ثابت است اما تفسیر آن به هیچ عنوان نمی‌تواند ثابت باشد زیرا اگر قرآن «جاودانه» است پس پیام «جاودانه» قرآن را در هر عصری باید متناسب با بایسته‌های آن عصر فهمید (ص ۶۱). از نظر شحرور خطای عظیم مسلمانان آن است که برای فهم قرآن به تفسیر گذشتگان تکیه می‌کنند به جای آن‌که در هر عصری بر اساس بایسته‌های آن عصر دست به تفسیر دوباره‌ قرآن بزنند. یک دلیل برای بازخوانی عصری قرآن آن است که پیشینیان، قرآن را لاجرم بر اساس پیش‌زمینه‌ فکری عصر خود می‌فهمیدند که در مقایسه با پیش‌زمینه فکری جهان مدرن محدودتر و یا دست‌کم متفاوت بوده است.
شحرور از انقلابی کپرنیکی در قرآن‌شناسی سخن می‌گوید. تا به حال محوریت با حدیث، فقه و تفسیر بوده است و قرآن را بر اساس آن‌ها تفسیر ‌می‌کرده‌اند. حال، محوریت باید به قرآن داده شود و حدیث، فقه و تفسیر را بر اساس قرآن بازخوانی کرد. او ایده فهم عصری قرآن را چنان پیش‌می‌برد که حتی سیره پیامبر را نیز از آن بی‌نصیب نمی‌گذارد. از نظر او سیره پیامبر (چه رسد به سیره صحابه و تابعین) حتی اگر دست‌نخورده به دست ما رسیده باشد (که تحقیقات تاریخی، نامحتمل بودن این امر را نشان‌ داده) اساساً برای عصر خود نبی اعتبار دارد و اصل بر آن است که برای عصرهای دیگر حجّت نیست مگر خلاف آن ثابت شود.

شحرور را می‌توان نواندیشی دینی شبیه مهدی بازرگان به حساب آورد؛ برای هر دو متفکر قرآن محوری است و نه حدیث و هر دو می‌کوشند خوانش خود از قرآن را با دستاوردهای علوم تجربی و انسانی جدید سازگار کنند
شحرور از این هم بالاتر می‌رود؛ او اعتبار سیره پیامبر حتی برای خود عصر نبی را نیز به شکل مطلق نمی‌پذیرد. او پیامبر را صرفاً در دریافت و انتقال قرآن معصوم می‌داند و قرآن را در لفظ و معنا کاملا الهی و نه محمدی به شمار می‌آورد. دیدگاه او از این جهت به عنوان مثال متفاوت از عبدالکریم سروش است که لفظ و معنای قرآن را سراسر محمدی می‌داند. با این حال، شحرور پیامبر را در تفسیر قرآن معصوم نمی‌داند و از این رو اعتبار ویژه‌ای به تفسیر نبوی از قرآن نمی‌بخشد.
از نظر شحرور پیروی موردبه‌مورد از سیره پیامبر خلاف عقلانیت مسلمانی در عصر مدرن است. مثلا در باب حقوق زنان شحرور می‌گوید تلاش برای آزادی زنان نه با پیامبر آغاز شد و نه با او پایان پذیرفت: «اگر در عصر نبی زنان قاضی نبودند یا جایگاه سیاسی نداشتند، این بدان معنا نیست که در هیچ عصری نباید چنین جایگاهی داشته باشند» (ص ۵۹۳). از نظر او در زمانه کنونی می‌توان متناسب با عدالت عصر، برای زنان و مردان حقوق برابر قائل شد بی آن‌که از روح عدالت قرآنی عدول کرد.
در باب نوشیدن مشروبات الکلی، شحرور می‌گوید قرآن تنها نوشیدن مستی‌آور را ممنوع اعلام کرده و در نتیجه نوشیدن مشروبات الکلی، مادامی که به مستی نینجامد، اشکالی ندارد (صص ۴۷۸-۴۷۶). از نظر او منع مطلق نوشیدن مشروبات الکلی از برساخته‌های فقیهان است و ربطی به قرآن ندارد. او هم‌چنین با بازتفسیر آیات قرآنی مربوط به «صلاة» استدلال می‌کند که نماز خواندن به معنای مناسک رسمی رایج میان مسلمانان، به خودی خود، عبادت به شمار نمی‌آید.
شحرور از سوی برخی روحانیان سنّی‌مذهب مورد حمله لفظی مستقیم قرار گرفت و «گمراه» خوانده شد. درست در همان سال نود میلادی که نخستین کتاب شحرور منتشر شد محمدسعید رمضان بوطی یکی از برجسته‌ترین علمای سنّی‌مذهب سوریه در مقاله‌ای این اثر را «توطئه‌ای صهیونیستی علیه قرآن» خواند. یکی از شدیدترین حملات علیه شحرور از سوی محدّث مشهور سَلَفی محمد ناصر الدین آلبانی صورت گرفت. آلبانی در فایلی صوتی شحرور را به صراحت «کمونیست ملحد» خواند.
یوسف قرضاوی، مفتی مصری نزدیک به اخوان المسلمین، نیز گفته بود شحرور دین سراسر جدیدی آورده است. این در حالی است که شحرور بارها تأکید کرده بود دین جدیدی نیاورده بلکه به دنبال پروراندن فقه قرآنی طراز نوین است. با این حال شحرور، در مقایسه با دیگر نواندیشان دینی مثل ابوزید که تکفیر شدند، بخت‌یار بود زیرا هیچ گاه به خاطر افکارش در سوریه یا دیگر کشورهای عربی دادگاهی نشد و هیچ گاه رسماً (چه از سوی دادگاه و چه با صدور فتوی) به «خروج از اسلام» متهم نشد. با این حال، تا سال ۲۰۰۰ میلادی یعنی ده سال پس از انتشار «الکتاب و القرآن» هجده کتاب از سوی محافظه‌کاران مذهبی اختصاصاً در نقد این اثر منتشر شد؛ و این تازه جدا از کتاب‌هایی بود که بدون ذکر نام و یا در حاشیه به نقد آن می‌پرداختند.

با این همه، تنها محافظه‌کاران مذهبی به نقد شحرور نپرداختند، بلکه شماری از روشنفکران و اسلام‌شناسان آکادمیک نیز پژوهش‌های او را به نقد کشیدند. مثلا محمد اركون، اسلام‌شناس فرانسوی الجزایری‌تبار، با طعنه به مهندسانی که خودخوانده سر از اسلام‌شناسی درآورده‌اند طرح فکری محمد شحرور را «راست‌کیشی» (ارتدوکسی) اسلامی در لباسی جدید توصیف کرد. از نظر ارکون، شحرور هیچ‌گاه تلقی راست‌کیشانه از وحی اسلامی (کلام ثابت فرابشری) را به پرسش نمی‌گیرد، بلکه می‌خواهد با عصری‌سازی فهم دین تلقی راست‌کیشانه از وحی را از گزند نقد محفوظ دارد (القرآن من التفسیر الموروث الی تحلیل الخطاب الدیني، ترجمۀ هاشم صالح، بیروت: دار الطلیعة، ۲۰۰۵، صص ۱۵-۱۴).
همچنین نصر ابوزید، قرآن‌شناس نواندیش مصری، شیوه شحرور در بازتفسیر واژگان کلیدی قرآن را نقد می‌کند. از نظر ابوزید، شحرور با نادیده گرفتن قواعد زبان‌شناختی و نیز زبان‌شناسی فرهنگی با خوانشی «ذوقی و سوگیرانه» (قرائة تلوينية مغرضة) معناهای جدید از کلمات قرآنی بیرون می‌کشد (النص والسلطة والحقیقة: الفکر الدیني بین إرادة المعرفة وإرادة الهیمنة، بیروت: المرکز الثقافي، ۱۹۹۵، صص ١٢٢-۱۱۵).
شحرور در مجموع سیزده کتاب در حوزه اسلام‌شناسی منتشر کرد. در کتاب نخست خود، که مشهورترین کتاب او است، کمتر به جنبه‌های اجتماعی و سیاسی پرداخت اما در کتاب‌های بعدی بیشتر به این جنبه‌ها پرداخت. مثلا در کتاب دوم خود «دراسات إسلامية معاصرة في الدولة والمجتمع» (پژوهش‌های اسلامی امروزی در باب حکومت و اجتماع) که به سال ۱۹۹۴ منتشر شد، مبانی نظری حکومت سکولار لیبرال (دولت مدنی) را پی‌ریزی و با حکومت دینی مخالفت کرد. او بر سه نوع استبداد دست گذاشت که در قرآن محکوم شده اما فقه اسلامی به آن‌ کم‌وبیش بی‌اعتنا بوده است: استبداد سیاسی که نمود قرآنی آن «فرعون» است، استبداد دینی که نمود قرآنی آن «هامان» از درباریان فرعون است و استبداد اقتصادی که نمود قرآنی آن «قارون» است. در کتاب دیگر خود «تجفیف منابع الإرهاب» (خشكاندن ریشه‌های تروریسم) که به سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شد، شحرور استدلال می‌کند که فقیهان، در طول تاریخ، قرآن را از کتابی گشوده و رحمانی به کتابی خشن و منبع تروریسم تبدیل کرده‌اند.
مرگ شحرور در فضای فکری فارسی‌زبان داخل یا خارج ایران بازتاب چندانی نیافت. در داخل ایران، به جز خبرگزاری قرآنی ایکنا، که خبر کوتاهی در این باب منتشر کرد و یکی‌دو خبرگزاری داخلی نه‌چندان مشهور، درگذشت شحرور بازتاب دیگری نیافت. از شحرور تنها یک کتاب اخیراً به فارسی ترجمه شده است: «دین و قدرت؛ خوانشی نو از حاکمیّت» (الدين والسلطة؛ قراءة معاصرة للحاكمية) ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیه‌سادات طباطبایی، تهران: مروارید، ۱۳۹۷. افزون بر این، چند مقاله نیز در نقد آرای قرآن‌شناختی او در مجلات پژوهشی ایران منتشر شده است.

از نظر شحرور گرچه متن قرآن ثابت است اما تفسیر آن به هیچ عنوان نمی‌تواند ثابت باشد زیرا اگر قرآن «جاودانه» است پس پیام «جاودانه» قرآن را در هر عصری باید متناسب با بایسته‌های آن عصر فهمید
۳. فراز و فرود نواندیشی دینی
شحرور را می‌توان نماینده شاخه مدرن جریان فکری نوظهوری دانست که به «قرآنیّون» یا «قرآن‌بسندگان» مشهور شده‌ است. این جریان در اواخر قرن نوزدهم در شبه قاره هند پدید آمد و هدف آن زدودن اسلام از «خرافات» بود. قرآنیّون قرآن را تقریباً تنها منبع تشریع اسلامی می‌دانند و حدیث را یا اساساً منبع تشریع نمی‌دانند و یا معیارهای بسیار سخت‌گیرانه‌ای برای مراجعه به حدیث دارند که عملا حدیث را از منبع بودن می‌اندازد. از قرآنیّونِ اهل سنّت می‌توان این عده را نام برد: سید احمد خان هندی، رشاد خلیفه، احمد صبحی منصور و عبدالله جکرالوی.
قرآن‌بسندگی گرچه گرایشی است که حدود یک قرن پیش ابتدا در میان اهل سنّت پدید آمد اما در میان شیعیان نیز چهره‌هایی قرآن‌بسنده در گذشته و حال وجود داشته است. از جمله قرآنیّون شیعه، علاوه بر مهدی بازرگان، می‌توان از این عده نام برد: سید اسدالله خرقانی، شریعت سنگلجی، علی‌اکبر حَکَمی‌زاده (نویسنده کتاب مشهور «اسرار هزار ساله» که آیت‌الله خمینی با نوشتن رساله‌ «کشف اسرار» پاسخ تندی به او داد)، میرزا یوسف‌شعار تبریزی، ابوالفضل برقعی، حیدرعلی قلمداران و سید مصطفی حسینی طباطبایی. سید کمال حیدری، فقیه نواندیش عراقی مقیم قم، نیز اخیرا گاهی در زمره قرآنیّون خوانده شده است. با این حال، حیدری خود را قرآن‌بسنده نمی‌داند و احادیث را به طور کلّی ردّ نمی‌کند اما معتقد است که در فهم اسلام محوریّت باید با قرآن باشد و احادیث را بایستی صرفاً در پرتو قرآن فهم کرد.
جریان فکری شحرور و متفکرانی مانند او ـــــ هم‌چون نصر ابوزید (مصر)، عبدالکریم سروش، محسن کدیور و محمد مجتهد شبستری (هر سه از ایران) ـــــ را «لیبرالیسم اسلامی» نام نهاده‌اند. به این جریان در ایران «نواندیشی دینی» یا «روشنفکری دینی» گفته می‌شود. شحرور را می‌توان نواندیشی دینی شبیه مهدی بازرگان به حساب آورد؛ برای هر دو متفکر قرآن محوری است و نه حدیث و هر دو می‌کوشند خوانش خود از قرآن را با دستاوردهای علوم تجربی و انسانی جدید سازگار کنند.
در دهه نود میلادی بخشی از اسلام‌شناسان غربی پیش‌بینی می‌کردند که جریان نواندیشی دینی، که روبه‌رشد اما حاشیه‌ای بود، رفته‌رفته صدای بلندتری در میان مسلمانان خواهد یافت. اما شکست اصلاحات در ایران، حادثه تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱ و رشته حوادث تروریستی دیگر پس از آن، میل حزب عدالت و توسعه در ترکیه به «سلطه‌طلبی» داخلی و منطقه‌ای، ناآرامی‌ها در تونس (علاوه بر ایران، ترکیه و تونس از امیدهای اسلام نواندیشانه بودند)، برآمدن داعش، قوت گرفتن دوباره طالبان و رخدادهایی از این دست موجب شده است که جریان نواندیشی دینی در میان مسلمانان دامن‌ نگسترد.
با این حال، جریان نواندیشی دینی چه در ایران، چه در دیگر نقاط جهانِ مسلمان‌نشین و چه در میان مهاجران مسلمان غرب‌نشین هم‌چنان طرفدارانی دارد و گرچه در حاشیه باقی مانده اما از سرزندگی و زایایی باز نمانده است.

Share:

More Posts

Send Us A Message