در مهمانی صاحب خانه

یادداشت های روزانه – قسمت چهارم
. . . شام به دیدار خانم ماریا رفتیم. تا آن لحظه گمان می کردیم که طبقه پائین و محل اقامت صاحبخانه محیط کوچک و محدودی است اما وقتی ایشان ما را به اتاق های مختلف برد و از طبقه ایشان بازدید کردیم، تازه متوجه شدیم که طبقه محل اقامت ما یک گوشه کوچکی از این بنای بزرگ و تاریخی است. فکر می کنم در طبقه خانم ماریا هشت اطاق بزرگ و کوچک قرار دارد و تمام این اتاق ها با نور کم و مبل ها و تابلوهای فراوان و اشیای بسیار قدیمی شباهت زیادی به یک کلیسای قدیمی و متروک دارد و به درستی یک موزه فرهنگی و هنری بود. بویژه تابلوهای قدیمی و گران قیمت تمام دیوارها را پوشانده بود. یک تابلو بزرگ و منحصر به فرد مربوط به قرن هفدهم میلادی است. یک کتابخانه که به تدریج طی چند قرن فراهم آمده است و احتمالا دارای هزار و پانصدجلد کتاب در یک اتاق قرار داشت. یک پیانو نیز بود که صاحبخانه نمی دانست دقیقا مربوط به چه زمانی است. اشیای هنری جدید و گچ بری های سقف اتاق ها غالبا مربوط می شد به اواسط قرن نوزدهم. صندلی ها و مبل ها و میز ها نیز همین طور بودند.
به هر حال دیدار این اتاق ها و اشیای آن ها برایمان بسیار هیجان انگیز و جذاب بود و شاید یکی از دلایل آن این بود که ما هرگز انتظار چنین هنرکده ای در یک طبقه ساختمان و در محل مسکونی صاحب خانه ای که در خانه اش زندگی نمی کند، نداشتیم. وقتی سر میز شام در آشپزخانه نشستیم، خانم ماریا تاریخچه مفصل تری از خاندان و خانه خود گفت و به پرسش های ما نیز پاسخ گفت. او گفت که من برای حفظ میراث اجدادم این خانه و اشیای آن را حفظ کرده ام و تا بتوانم حفظ خواهم کرد و حال امیدوارم که فرزندان ما نیز این سنت را ادامه دهند. او گفت چند قسمت دیگر این ساختمان را اجاره داده م و از درآمد آن توانسته ام این ساختمان را حفظ کنم. پرسیدم اگر بخواهید این ساختمان را تبدیل به ساختمان جدید بکنید و یا تغییراتی در آن بدهید، از نظر قانونی مجازید؟ گفت هرگز: no!no! گفت حتی در داخل ساختمان هم هر نوع تغییری باید با مشورت و تایید شهرداری باشد. به روح الله گفتم اگر ایران بود، یک شبه چنین بنایی ویران می شد و بر ویرانه آن یک برج بیست طبقه ساخته می شد و صاحب خانه و برج ساز حسابی پولدار می شدند! کیوسی و اندیشه و سنت این خانم (و نیز نمای تمام شهرهای قدیمی ایتالیا و اروپا) حکایت از آن دارد اروپاییان، که پدید آوردنده مدرنیته و تکنولوژی و تمدن جدیدند، از سنت و میراث خود هم پاسداری می کنند و حداقل میراث را برای اثبات اصالت و گذشته خود حفظ می کنند. اما ما ایرانی ها یا به صورت ارتجاعی و افراطی یکسره به سنت و میراث چسبیده ایم و کمترین تغییر و تحول را بر نمی تابیم و سنت و میراث را به مثابه امری مقدس و آسمانی و لایزال تقدیس و تکریم می کنیم و یا از این سو برای اثبات متجدد شدنمان تمام سنت و میراث را نفی می کنیم و می کوشیم هر چه قدیمی است ویران کنیم و به اصطلاح به «زباله دان تاریخ» بیندازیم.
در ادامه صحبت ها خانم ماریا در پاسخ پرسش های ما در باره زندگی خصوصی اش کمی صحبت کرد. او گفت یک پسر دارد ولی از همسرش جدا شده است. بعد افزود که ممکن است دوباره به هم بپیوندیم و من نیز گفتم حتما این کار را بکنید. بعد در باره ایران صحبت شد و او از میترائیسم گفت و افزود در رم کلیسایی هست که نام میترا دارد (البته نام ترکیبی آن را اکنون به یاد نمی آورم که او چه گفت). به این مناسبت من تاریخچه میترائیسم یا مهرپرستی در ایران باستان را گفتم و این که چگونه این اندیشه در غرب و بویژه در امپراتوری روم نفوذ کرد و در مسیحیت اثر گذاشت. از بنیاد گرایی اسلامی پرسید و تو ضیحات کافی داده شد. شام نیز ماکارونی و استیک بود.

Share:

More Posts

Send Us A Message