n
خوانشی فمینیستی از آیه ۳۴ سوره نساء
n
رامکردن زن سرکش
n
زمانه مفیدی
nn
nnn(مطالعات زنان در دین، دانشگاه تحصیلات عالی کلرمونت، کالیفرنیا)n
n
- در اجتماعات اولیه قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است، نه به دست مردان. در طی قرنهای متوالی، که مردان دایماً با طریقههای کهن خود به شکارورزی اشتغال داشتند، زن در اطراف خیمه کشاورزی را توسعه میداده و هزاران هنر خانگی را ایجاد میکرده که هر یک روزی پایۀ صنایع بسیار مهمی شده است. از پنبه، که به گفتۀ یونانیان – درخت پشم – است، همین زن اولیه نخست ریسمان و پس از آن پارچه را اختراع کرد. و نیز زن است که، به اقرب احتمال، سبب ترقی فن دوخت و دوز و نساجی و کوزهگری و سبدبافی و درودگری و خانهسازی گردیده، و هموست که غالب اوقات به کار تجارت میپرداخته است. کانون خانوادگی را نیز زن به وجود آورده و به تدریج نام مرد را هم در فهرست حیوانات اهلی خود وارد کرده و به او ادب آموخته و هنر معاشرت و آداب اجتماعی را، که بنیان روانشناسی و ملاط مدنیت است، تعلیم کرده است. ولی هنگامی که صنعت و کشاورزی پیشرفت پیدا کرد و مفصلتر شد و سبب به دست آمدن عایدی بیشتری گردید، جنس قویتر به تدریج استیلای خود را بر آن وسعت داد. با توسعۀ دامداری منبع تازه ثروتی به دست مرد افتاد، و به این ترتیب، زندگانی نیرومندتر و باثباتتر شد. حتی کشاورزی، که در نظر شکارورزان عصر قدیم عمل پیش پا افتادهای به شمار میرفت، در پایان کار، مرد را بهتمامی به طرف خود جلب کرد و سیادت اقتصادی را که برای زن از این عمل حاصل شده بود از چنگ وی بیرون آورد. زن، تا آن هنگام، حیوان را اهلی کرده بود؛ مرد این حیوان را در کشاورزی به کار انداخت و به این ترتیب سرپرستی عمل کشاورزی را خود در دست گرفت، و مخصوصاً چون گاوآهن اسباب خیش زدن شد و نیروی عضلانی بیشتری برای به کار انداختن آن لازم بود، خود این عمل، انتقال سرپرستی کشاورزی را از زن به مرد تسهیل کرد[۲۶].
n۲ – فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ – پس زنان صالح قانت و حافظ آنچه خدا فرمان حفظ آنرا داده است، هستند.nnدر حالی که آیه احزاب ۳۵ به ده صفت مشابه برای مومنین و مومنات اشاره میکند، این عبارت آیه سه مورد را ذکر میکند که بنظر میرسد در یک رابطه زناشویی بیشتر از بقیه صفات مومنین به کار میآید. زنی صالح و پاکدامن که فروتنی و خشوعش در برابر پروردگار او را در برخوردهای زناشوئی با گذشت کرده است.nnقانتاتnnقانتات به معنای طاعت توام با خشوع است و در قران برای مرد و زن یکسان بکار برده شده است(احزاب ۳۵) و این اطاعت توام با خضوع تنها در برابر خدا و در یک آیه برابر خدا و رسول است (احزاب ۳۱). تنها زنی که در قران با ذکر نام سفارش به قنوت شد مریم مقدس است که او هم شوهر نداشت (تحریم ۱۲؛ آل عمران ۴۳). قانت بودن که بخصوص در نماز به آن تاکید شده است (زمر ۹؛ بقره ۲۳۸) وجه تکوینی هم دارد به این معنا که آنچه در زمین و آسمان است در پیشگاه الهی قانت است (بقره ۱۱۶؛ روم ۲۶).nnبا اینحال اکثر مفسران سنتی قانت بودن را به اطاعت در برابر خداوند و شوهر معنا کردند. این اطاعت همیشه یکسان تبیین نشده است. علمای اولیه نظر به اطاعت همه جانبه زن داشتند همانطور که در استدلالات طبری شاهد بودیم. تفاسیر عصر جدید متوجه بودند که انتظار اطاعت همه جانبه زن از شوهر با حقوق اجتماعی – اقتصادی زن در قران و سیره تاریخی پیامبر منافات دارد. در نتیجه دایره اطاعت از شوهر را به مواردی که مربوط به استمتاع شوهر میشود محدود کردند.nnعلامه طباطبائی در ذیل تفسیر آیه در باره نفی تسلط مطلقه مردانه و حق استمتاع مینویسد منظور این نیست كه استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او٬ و دفاع از منافعش را سلب كند٬ پس زن همچنان استقلال و آزادى خود را دارد٬ هم مى تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ كند٬ و هم مى تواند از آن دفاع نماید و هم مى تواند براى رسیدن به این هدفهایش به مقدماتى كه او را به هدفهایش مى رساند متوسل شود. بلکه مرد به خاطر این كه هزینه زندگى زن را از مال خودش مى پردازد٬ تا از او استمتاع ببرد٬ پس بر او نیز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و هم خوابگى مرد مى شود او را اطاعت كند.nnقانون مدنی ایران که بر مبنای فقه شیعه اثنی عشری تنظیم شده است رابطه چهار عنصر تمکین جنسی- اطاعت زوجه از زوج – نفقه – و مهریه را اینگونه تعریف میکند که مهریه در برابر تملیک عضو جنسی زن و نفقه در مقابل تمکین همه جانبه از شوهر قرار میگیرد. این تمکین شامل تمکین در مقابل استمتاعات بعلاوه اطاعت تام و تمام از شوهر است به گونهای که حتی بدون اجازه شوهر برای عیادت والدین خود هم از خانه خارج نشود.[۲۷]nnفقه برای قرنها مشارکت زن در اداره خانواده و حق او در اموالی که خانواده طی مدت ازدواج و با همیاری زن و شوهر کسب کرده است را نادیده گرفت. تا آنجائی که مطالعات نگارنده اجازه میدهد مستندات فقه درباره نادیده گرفتن حق زن در اموال خانواده به دوموضوع بر میگردد. اول تفسیر نه چندان دقیق حافظات در نساء ۳۴ که حفظ اموال شوهر را از وظایف زن مومن تعریف میکند و دوم استناد به احادیثی که متضمن پاداش اخروی کار زن است. به طور مثال، حدیثی از زبان پیامبر که کار بیرون خانه را به علی و در مقابل آن درون خانه را به فاطمه محول کرده است، بدین ترتیب انجام کارهای خانه را برای زن به یک ایده آل اخلاقی تبدیل کرده و پاداش آن را به قیامت حواله میدهد[۲۸]. بعد از انقلاب و در مواجه با وضع اسفبار زنان مطلقه تحرکاتی برای رفع این نقیصه صورت گرفت که بعلت ناکارائی زیر ساختهای ایدئولوژیک آن تغییر چندانی در وضعیت حقوق زن در خانواده ایجاد نکرد.[۲۹]nnقانون منع خروج زن از خانه و کشور و رفتن سر کار بدون اجازه شوهر در قوانین مدنی ایران بر پایه این حق استمتاع شوهر وضع شده است.nnعموما در دوران پدرسالاری در دنیای قدیم، با یک قرارداد ازدواج که بین مرد و سرپرست زن بسته میشد، زن به طور کامل از سرپرستش (پدر یا قیم) خریداری و جزء مایملک مرد محسوب میشد و حتی دیگر از پدر خود هم ارث نمیبرد. سهم او از ثروت پدری همان مالی بود که پدر یا قیم او به شوهر پرداخت میکرد[۳۰]. با ظهور اسلام و تصویب حقوق مادی برای زن در ارث و قرار ازدواج و شناخت زن به عنوان یک شخصیت حقوقی، دیگر زن قابل خرید و فروش نبود. در نتیجه برای تثبیت کنترل شوهر بر زن، فقها قرارداد ازدواج و مهریه را خرید عضو جنسی زن (به جای خرید کلیت زن) و حقوق شوهر را بر پایه حق استمتاع او از این عضو جنسی تعریف کردند.nnآقای اشکوری مینویسد،n
- در منابع فقهی کنونی صداق [مهریه] در ازای «بُضع» زن است که از سوی مرد به همسرش داده میشود. بضع از نظر لغت به معنای دارایی است (= بضاعت) اما در اینجا اندام تناسلی یا سکس زن است. همین تعبیر به روشنی از ماهیت اقتصادی و خرید و فروش امر زوجیت پرده بر میدارد. زن گوهر پرارزش خود را، که همان سکس اوست و مردان طالب آن هستند، در معرض فروش و عرضه میگذارد … به همین دلیل است که گفتهاند «التزویج هوالتملیک البضع بالعوض المعلوم». یعنی در امر ازدواج مرد به ازای مهریه اندام تناسلی و سکس زن را میخرد و بدین ترتیب مالک آن میشود[۳۱].
nبدین ترتیب نص قرانی که ازدواج را نه خریداری فقیهانه و نه حتی تولید فرزند، که قدیمیترین و قویترین دلیل ازدواج و حتی فلسفه وجود زن در جهان قدیم تعریف میشد، بلکه مودت و رحمت و آسایش بین دو جنس تعریف میکرد ( روم ۲۱) به دایره احکام اخلاقی و بدون ضمانت اجرائی واگذارمی شود. یعنی هیچ سازوکار قانونی که با پشتیبانی آن ازدواج برای زن هم رحمت و آسایش باشد در نظر گرفته نمیشود و بر عکس، آنچه مقتضای یک جامعه بشدت مردسالار است، یعنی بالادستی مرد و کنترل همه جانبه زن در قرار ازدواج، به دقت قانونمند میشود. روش برخوردی که متاسفانه فقها در طول تاریخ بطور سیستماتیک با آیاتی که به نفع زنان است کردهاند، یعنی معمولا آنها را بدون پشتبانی حقوقی در دایره احکام اخلاقی رها کرده و مجازات تخطی از آنها را به روز قیامت حواله دادهاند.nnطبعا فمنیستها خواهان بازگشت به همان معنای قرانی قانتات شدند و اطاعت از شوهر را شرط یک زناشوئی ایده آل ندانستند. خاطرنشان کردند که اینگونه نگاه به آیه یک رابطه توام با مودت و رحمت قرانی را تبدیل به رابطه آقا و برده مطیعش میکند. و بدرستی خاطرنشان کردند که حتی یک آیه قران پیدا نمیکنید که اطاعت زن از شوهر را واجب و یا حتی جزء خصائل زن مومن محسوب کرده باشد.nnبا اینکه سازگاری و گذشت در یک رابطه زناشوئی برای هر دو جنس عقلا و عملا لازم است ولی کاهش این امر به وجوب اطاعت زن از شوهر نه تنها هیچ شاهد قرانی ندارد بلکه با عدل الهی در تعارض است مگر اینکه قول غزالی را بپذیریم که یک زن آزاد که بدون اراده و رضایت خودش شرعا امکان ندارد به عقد مردی درآید با گفتن یک بله تبدیل شود به برده شوهرش. غزالی حقوق شرعی یک زن در ازدواج را به سان یک برده توصیف میکند. البته او با این مسئله مشکلی ندارد و در مقایسه با اشخاصی که ظاهرا از حقوق زنان در اسلام صحبت میکنند و از همان حقوق شرعی که غزالی میشناسد به عنوان سند آزادی زن مسلمان نام میبرند باهوشتر و صادقتر است. او در کیمیای سعادت مینویسد، «اما حق مرد بر زن عظیمتر است که وی در حقیقت بنده مرد است و در خبر است که اگر سجده کردن جز خدا را روا بودی، زنان را امر به سجود کردندی در پیش مردان»[۳۲].nnسجده زن در برابر شوهر، از باورهای زرتشتی است که احتمالا با اندکی جرح و تعدیل توسط علمای اسلامی اقتباس شده است. بطور مثال، در ایران باستان و ادبیات زرتشتی آنچنان اطاعت از شوهر مقدس بود که زن را از نماز و عبادت مستغنی میکرد. به اعتقاد روحانیون زرتشتی، یک زن رسمی وفادار باید بجای نماز روزانه سه بار اطاعت خود را به شوهرش با این جملات ابراز میکرد: به من بگو که مایلی من چگونه فکر کنم، چه بر زبان آورم و چه عملی انجام دهم[۳۳]. در کتاب مینوی خرد باب ۳۸ بند ۳۹ فرمانبرداری و پرستش شوهر وظیفه زن ذکر شده است[۳۴].nnحافظاتnnحافظات و حافظون به معنای نگهدارنده و مراقب در قران برای هر دو جنس یکسان بکار رفته است. در اینکه مومنین باید حافظ چه چیزی باشند آیات دیگر قران روشنگر مطلب است. حافظ صلاه باشید ( بقره ۲۳۸، انعام ۲۳، مومنون ۹، معارج ۳۴) – حافظ فروج باشید (مومنون ۵، نور ۳۱-۳۰، احزاب ۳۵، معارج ۲۹) – حافظ حدودالله باشید (توبه ۱۱۲) – حافظ عهد و پیمان باشید (مائده ۸۹).nnبا اینکه مفسرین سنتی این معنا را قبول دارند با اینحال علاوه بر خویشتن داری از زنا، با انتساب حدیثی به پیامبر بدین مضمون که – بهترین زنان آن است که نگاه به او ترا مسرور کند و اگر امری کردی ترا اطاعت کند و اگر غایب باشی حافظ نفس خود و مال تو باشد – معنای حافظات را علاوه بر حفظ پاکدامنی به حفظ اموال و یا حقوق شوهرنیز تعمیم دادند. زمخشری، فخر رازی، بیضاوی این حدیث را ذکر کردهاند و حافظات را حفظ نفس/ فروج و مال و بیوت شوهر معنا کردهاند. مفسرین شیعه، به طور مثال طبرسی و طباطبائی نیز به همین راه رفتهاند.nnمدرنیستها همین عبارات را به صورت ملایمتر تکرار کردند. به عنوان مثال، سید قطب، که با کلامی پراحساس قانت بودن زن را نسبت به شوهر نه اطاعتی با اکراه و اجبار بلکه از سر «اراده و توجه و رغبت» معنا میکند، دیگر رویش نمیشود این معشوق پر احساس را به مقام مباشرت اموال پائین بیاورد درنتیجه او را «حافظ حرمت پیوند زناشوئی» معرفی میکند و حرفی از اموال و خانه نمیزند. نویسندگان the Study Quran که سعی میکنند به پیروی از سید حسین نصر از خطوط سنت پا فراتر نگذارند – بنظر میرسد حتی به قیمت تبصره زدن بر آیه – اعلام میکنند که با اینکه قانت بودن در قران فقط در برابر خداوند است ولی در حوزه بشری اطاعت از شوهر و حفظ پاکدامنی بعلاوه حفظ اموال شوهر یک عمل مناسب و مومنانه تلقی میشود[۳۵].nnاینکه در خانه شوهر نقش سرپرست خدمه را بازی کردن جز وظایف یک زن است، باز هم، در واقع، اختراع دست مسلمانان نیست بلکه یک انتظار عمومی از زن در دوران پدرسالاریست و در تمام جهان باستان رواج داشته است. بطور مثال متن یک خطبه مشهور یونانی، بجا مانده از قرن چهارم پیش از میلاد، وظیفه زن را در کنار فرزندآوری و پاکدامنی، نگهداری خانه و اموال شوهر تعریف میکند. و چنین میگوید، «ما معشوقهها (mistress) را برای لذت نگه میداریم، همخوابهها (concubine) را برای مراقبتهای روزانه از خودمان و زنان رسمی را برای اینکه برایمان بچههای قانونی بزایند و به ما وفادار باشند و از خانه و اموالمان نگهداری کنند»[۳۶].nnبنظر نگارنده علیرغم دیدگاه سنتی، با اینکه زن مومن مانند تمام مومنین باید حافظ موارد ذکر شده در آیات قران باشد (بما حفظ الله)، بنظر میرسد تاکید آیه در نساء ۳۴ حفظ خود از روابط جنسی نامشروع باشد و حافظات للغیب منظورهمان حفظ خود از رابطه نامشروع در غیاب شوهر است. باید اضافه کنم که تاکید روی این مطلب در چندین آیه، از جمله این آیه، با وضعیت اجتماعی عصر ظهور و آشفتگی جنسی موجود ارتباط مستقیم داشته است، که خود بحث تاریخی مستقلی است.nn۳ – وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِیلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِیرًا – و زنانی را که از نافرمانیشان بیمناک شدید، اندرز دهید، در بستر از آنان دوری کنید، و بزنیدشان اگر به اطاعت در آمدند دیگر بهانه جوئی مکنید که دارنده علو و بزرگی خداست.nnتخافون نشوزهن و پدیده خشونت خانگیnnاین خوف شوهر از نشوز زن است که باعث میشود گوینده قران راهکار سه مرحلهای را پیشنهاد دهد. با اینحال این کلمه که با ظرافت تمام داخل آیه شده اکثرا با بیدقتی تفسیر شده است. اکثر مفسرین سنتی مجبور شدند خوف نشوز را علم به نشوز و نه ترس از وقوع آن، معنا کنند تا بتوانند دلیل شرعی بر راهکار سه مرحلهای بهعنوان تنبیه زن ارائه دهند. زیرا معنی نداشت که به صرف خوف از وقوع امری به اصطلاح قصاص قبل از جنایت کرد و عکس العمل تنبیهی نشان داد. به طور مثال شافعی و به تبع او سید قطب خوف نشوز را به مرحله اول از راهکار (موعظه) و ضرب فیزیکی را به زمان واقع شدن نشوز مربوط دانستند. بعضی از مفسرین عصر جدید این دستکاری در معنای آیه را رد کرده و خوف نشوز را همان احساس خطر از ناسازگاری زن معنا کردهاند. علامه طباطبائی اعتقاد دارد، مراد از خوف نشوز این است که علائم آن به تدریج پیدا شود و معلوم گردد که خانم میخواهد ناسازگاری کند و چون زدن بسیار سبک تفسیر شده است با برخورد با ناشزه قبل از ظهور نشوز مشکل ندارد. غروی نائینی مینویسد، خوف نشوز در واقع خوف از تحقق نشوز است و راهکار سه مرحلهای در واقع علاج واقعه قبل از وقوع آن است[۳۷].nnفمنیستها با استناد به اینکه خوف نشوز با وقوع نشوز فرق دارد، راهکار سه مرحلهای را بهعنوان تنبیه زن مورد چالش قرار دادند بدین ترتیب که این تفسیر از آیه به معنای قصاص قبل از جنایت است، هر چند که همانگونه که عایشه چاد-ری Ayesha S. Chaudhry استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه بریتیش کلمبیا مینویسد، با اینکه فمینیستها با موفقیت نشان دادند که چگونه کلمات و معنای عبارات آیه تحت تاثیر شرایط اجتماعی-فرهنگی مفسران قرار گرفته است، با اینحال معمای «زدن همسر» نه حل شد و نه توجیه شد[۳۸].nnاشکال اکثریت فمینیستها این بود که به پیروی از تفسیر سنتی نشوز را عمل خلاف و خوف نشوز را امری قبل از وقوع نشوز معنا کردند. بنظر نگارنده، گوینده قران نه تنها قضاوت درباره نشوز را به شوهر واگذار نکرده است بلکه خودش هم وارد این وادی نشده است. آنچه گوینده قران به آن پرداخته است و برای آن راهکار ارائه داده است همان احساس شوهر است. در واقع همین ترس از نشوز است که برای زن عواقب دارد. و راهکار سه مرحلهای برای جلوگیری از عواقب این ترس برای زن طراحی شده بود، همانطور که در زیر توضیح خواهم داد.nnپدیده خشونت خانگیnnقطعنامه ۱۰۴/۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل مورخ ۲۰ دسامبر ۱۹۹۳، خشونت خانگی بر علیه زن را چنین تعریف کرده است: هر نوع عمل خشونت آمیزی است که بر اختلاف جنسیت مبتنی باشد و به آسیب یا رنج بدنی، جنسی یا روانی زنان بیانجامد یا احتمال منجرشدن آن به این نوع آسیبها و رنجها وجود داشته باشد؛ مانند تهدید به این گونه اعمال: زورگویی یا محروم سازی خودسرانه از آزادی، خواه در حضور عموم یا در زندگی خصوصی روی دهد.nnاین خشونت به اشکال گوناگون بروز میکند که در یک دسته بندی کلی میتوان آن را به چهار گونه اساسی خشونت تقسیم کرد: خشونت فیزیکی، خشونت جنسی، خشونت کلامی/احساسی و خشونت مالی/اقتصادی . تحقیقات اجتماعی پیرامون خشونت خانگی، از ترس شوهر هنگامی که با ناسازگاری زنش روبر میشود صحبت میکنند. این ترس ناشی از احساس از دست دادن کنترل زن است. همین ترس است که به احساس عدم امنیت و در انتها خشم منجر میشود، پروسهای که هورمونهای مردانه آن را تشدید میکند[۳۹] و خود زمینه ساز پدیده ایست که به نام خشونت خانگی میشناسیم [۴۰]. این مسئله که خشم شوهر ناشی ازترس اوست، ترس از دست دادن قدرت و کنترل بر زن ناشزه، امری کلیدی در تفسیر آیه است[۴۱].nnامرسون و راسل دوباش Emerson R. Dobash, Russel Dobash استادان جرم شناسی و سیاست اجتماعی از دانشگاه منچستر مینویسند، ریشه تنبیه بدنی زن در فرودستی زن در مقابل قدرت و کنترل مرد است. این رابطه زن و مرد در خانواده مردسالار مرسوم و عرفی شده است. با ساختار اقتصادی-سیاسی و سیستم اعتقادی-مذهبی پشتیبانی میشود. این سیستم اعتقادی اینگونه رابطه زن و مرد را طبیعی، اخلاقی، عادلانه و البته مقدس میباوراند[۴۲].nnخوانش آیه با عینک مردسالاری متوجه نمیشود که آیه اصلا به کیفیت و چرائی سرکشی زن نپرداخته، امری که مفسران را به دردسر و اختلاف آراء درباره معنی نشوز انداخته است. در حالی که احساس مرد در این ماجرا را کاملا واضح بیان میکند. هر گاه از نافرمانی و سرکشی زنت احساس ترس کردی بدین ترتیب عمل کن، یعنی راهکار سه مرحله ای. راهکار سه مرحلهای نشوز زن را درمان نمیکند و قرار هم نبود اینکار را بکند بلکه این راهکار عکس العمل شوهر بیمناکی را که به سرعت خشمگین میشود و زنش را میزند، تعدیل میکند. به عبارت دیگر مقصود آیه تعدیل ترس شوهر و عواقب ان برای زن ناشزه است و نه نشوز زن. نشوز زن اگر با رفع آنچه او را عصبانی و ناراحت کرده است درمان نشود به آیه بعدی – نساء ۳۵ – کشیده میشود که صحبت از ورود حکمیت فامیلی به ماجراست.nnنشوزnnمعنای لغوی نشوز برآمدگی نسبت به زمین اطراف و در اجتماع انسانی دلالت بر گردنکشی و عدم فروتنی دارد. همانطور که در بحث قانتات گفتم در تفاسیر پیشامدرن عموما نشوز از جانب زن سرکشی و نافرمانی در برابر شوهر و قابل تنبیه بودن این عمل معنا شده است. طبری مینویسد، نشوز یعنی زن با تکبر با شوهرش رفتار کند – از همخوابی با او سرباز زند – از شوهر نافرمانی کند و مخالفت و نفرت بورزد.nnولی به مرور و طی تدوین احکام اسلامی، مفسرین متوجه شدند که توقع اینگونه اطاعت بی چون و چرا از زن در تضاد با دیگر آیات قران و حقوق قانونی است که قران برای زنان تعریف کرده است. این گروه از مفسران نشوز را محدود به عدم تمکین جنسی کرده و متناسب با مقتضیات زندگی شهرنشینی خود (از قرن دو به بعد بخضوص در بین النهرین که مرکز امپراطوری و محل ظهور فقه بود) که در آن خانواده حریم حفاظتی قبیله برای اعضای آن را از دست داده بود، محدودیت زن در خروج از خانه را به آن اضافه کردند. این تفسیر هم اشکالات خود را دارد. زیرا بدون هیچ قرینه قرانی اولا معنای نشوز را محدود کرده است و در ثانی مطابق با نیاز فقهی به معنی لغت بار منفی داده است. همچنین این برداشت ضمنی از آیه که امتناع جنسی زن منجر به تنبیه بدنی میشود اولا با حکم فقهی خود فقیهان که مجازات تن ندادن زن را قطع نفقه معرفی میکند و در ثانی با حکم قرانی مندرج در آیات اولیه سوره مجادله که امتناع از رابطه جنسی شوهر با زنش را مستحق طلاق و یا کفاره و توبه اعلام میکند، همخوانی ندارد.nnخانم دکتر نهله غروی که میداند تفسیر نشوز به نافرمانی جنسی نمیتواند تعریف متفاوت نشوز را در دو آیه نساء ۳۴ و نساء ۱۲۸ توضیح دهد، نشوز را میل جنسی زیاد البته به کس دیگر غیر از همسر معنا میکند (همان مقاله). بدین ترتیب نشوز زن جرم و مستحق مجازات و نشوز مرد میل او به چند همسری و مستحق تحمل زن میشود. اما این چندان روشن نیست که چگونه شوهر متوجه این میل جنسی زیاد زن میشود؟ اگر عملا زنا کرده باشد که فقه دست شوهر را در کشتن او باز گذاشته است و حکم قرانی آن اجرای مراسم لعان (قسم خوردن) است (نور:۱۰-۶). اگر عشوه و غمزه باعث این گمان شده باشد، آیه ولاتخضعن… (احزاب ۳۲) که زنان پیامبر را از نرمی در سخن گفتن نهی میکند اشکال آن را نه دررفتار زن بلکه در دل بیمار مرد میبیند. بگذریم که قران تجسس و بدگمانی را منع کرده است. حتی اگر این میل جنسی زیاد و غلغلک دهنده را تقرب به زنا ببینیم که قران نهی کرده و برای زن و مرد آنرا فاحشه و ساء السبیل خوانده است (اسرا ۳۲)، ولی هیچگاه تشخیص و قضاوت و اتخاذ روشهای تنبیهی درباره آن را به اشخاص واگذار نکرده است و آن امریست بین خدا و بندهاش.nnباید گفت در همان نساء ۱۲۸ هم اگر بعضی مفسران سنتی نشوز را تمایل زیاد جنسی معنی کردهاند و نه ناسازگاری و بدرفتاری مرد. در واقع عملا با تغییر معنای نشوز از آن برای تبصره زدن بر شرط قرانی چند همسری ناظر بر لزوم سرپرستی زنان و دختران بی سرپرست استفاده کردهاند. شرطی که حتی در ان صورت نیز قران تک همسری را برتر و مناسبتر معرفی میکند (نساء ۳). بنظر نگارنده اینگونه تفسیر نساء ۱۲۸ در واقع مایل است میل جنسی شوهر به زن دیگر مثلا جوانتر و خوشگلتر را به عنوان دلیل تائید شده قرانی برای چند همسری جا بزند.nnقوانین مدنی ایران امتناع از وظایف زوجیت را معادل واژه نشوز در فقه تعریف میکند. نشوز زن که موجب «زوال نفقه» میشود بدین معناست که «زن غیر ناشزه علاوه بر تمکین در مقابل استمتاعات، بایستی مطیع تام و تمام زوج نیز باشد. و بدون اجازه او حتی برای عیادت والدین خویش هم از خانه خارج نگردد. بعبارت جامعتر هر گونه ناسازگاری و یا بدرفتاری از سوی زوجه او را ناشزه میسازد»[۴۳] . البته تشخیص این ناسازگاری و بدرفتاری هم با شوهر است. بنظر نگارنده این نوع نگاه به رابطه زوجین نه تنها غیر عادلانه و در نتیجه غیر دینی است بلکه باعث جسارت شوهر در تعدی و موجب بسیاری از جرایم و اختلافات زناشوئی است که امروزه دامن جامعه را گرفته است.nnبرای هماهنگی در معنای نشوز در نساء ۳۴ و نساء ۱۲۸، مفسران نیمه سنتی و فمینیستها عموما نشوز را چه از جانب زن و چه از جانب مرد ناسازگاری در قرار ازدواج معنی کردهاند. ولی اکثرا متعرض بار منفی نشوز- که مفسرین سنتی برای نشوز در نساء ۳۴ قائل شده بودند- نشدند. با اینحال، اینکه در زبان عربی و در دوران نزدیک به عصر پیامبر کلمه نشوز متضمن چه مفهومی بوده است با نگاه به قدیمیترین متون بهتر درک خواهد شد.nnکاربرد کلمه نشوز در متون روائی بجا مانده از قرون اولیه اسلامی اشاره به یک عمل خلاف اخلاق، که مستحق تنبیه باشد، ندارد. نشوز همان سرکشی ناشی از نارضایتی از قرار ازدواج بود. این در مباحث فقهی و تفسیری است که نشوز زن، با دور شده از عصر ظهور و احتمالا با برداشتهای مردسالارانه از راهکارهای ارائه شده در این آیه و صحبت از ضرب زن، شائبه عمل خلاف گرفت. در کتاب طبقات کبری ابن سعد (م ۲۳۰ ه.ق) که از قدیمیترین منابع مکتوب اسلامی است روایتی مربوط به یک اختلاف زناشوئی از دوران عثمان خلیفه سوم میبینیم. ﺍبن سعد مینویسد،nnاﺍبوعاصم ضحاﮎ بن مخلد نبیل ﺍز ﺍبن جریح، ﺍز ﺍبی ملیکه ما را خبر داد که میگفته است – عقیل ابن ابی طالب فاطمه دختر عتبه را به همسری گرفت. فاطمه که ثروتمند بود به عقیل گفت همسر تو میشوم و برای تو هزینه میکنم بر آنکه ضمانت جبران و خوشرفتاری کنی. گوید عقیل او را به همسری گرفت و هر گاه عقیل به پیش او میرفت فاطمه با اندوه میگفت، عتبه و شیبه پسران ربیعه کجایند. (عتبه ﻭ شیبه، پدر و عموی فاطمه و از سران کفار مکه بودند که در جنگ بدر در مقابله با مسلمانان کشته شدند). روزی که عقیل دلتنگ و افسرده بود همینکه به پیش فاطمه رفت باز همان سخن را تکرار کرد که – عتبه و شیبه کجایند؟ عقیل گفت وقتی به جهنم و آتش در آمدی بر جانب چپ تو قرار دارند. گویند فاطمه جامه خود را استوار پوشید و گفت از این پس سر من و تو بر بالینی نخواهد بود و پیش عثمان به شکوه رفت. واقدی از معمر، از ابن طاووس، از عکرمه، از ابن عباس و معاویه ما را خبر داد که میگفتهاند، عثمان درباره اختلاف میان فاطمه دختر عتبه و شوهرش عقیل ابن ابی طالب که فاطمه به او ناشزه شده بود ما را گسیل داشت و فقط همین مقدار گفت، اگر صلاح دیدید که زندگی کنند، چنان کنید و اگر صلاح دیدید که جدا شوند، چنان کنید[۴۴]. همانگونه که دیده میشود در این روایت زن ناشزه زنی است که شوهرش را نمیخواهد و اشخاصی تعیین میشوند تا بین آنها پادرمیانی کنند.nnمورد دوم استناد به کتاب الاغانی از ابوالفرج اصفهانی (م ۳۵۶ ه.ق) درباره زندگی سکینه بنت حسین (م ۱۱۷ ه. ق)، فرزند سیدالشهداست. سکینه بعد از قتل شوهر و پسر عمویش در واقعه کربلا با مصعب ابن زبیر والی بصره ازدواج میکند و پس از قتل مصعب همسر عبدالله نامی میشود. سکینه با این عبدالله نمیسازد و از او جدا میشود. کلمهای که راوی داستان برای ناسازگاری و عدم رضایت سکینه از قرار ازدواجش بکار میبرد—فنشزت علیه – یعنی بر او ناشزه شد، میباشد. اینجا هم میبینیم نشوز نوع خاصی از بدرفتاری که مستحق تنبیه باشد نیست بلکه به اصطلاح همان سرکشی در برابر شوهر و نخواستن او است بدون اینکه حامل بار ارزشی خاصی از خوب یا بد باشد. ابوالفرج اصفهانی از سجایای سکینه و مقام بالای او در اجتماع تعریف کرده و مینویسد:n
- کانت سکینه عفیفه سلمه برزﻩ من اﺍلنساء،٬ تجالس اﺍلاجله من قریش ﻭ تجتمع اﺍلیها ﺍلشعراء ﻭ کانت ﻅریفه مزاحه … کاﻥ اول ازدواج سکینه عبدالله بن الحسن بی علی قتل عنها و لم تلد له و خلف علیها مصعب، …. ثم خلف علیه عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن حکیم بن حزام، فنشزﺕ علیه، فطلقها[۴۵].
nروایات زیادی از طریق شیعه و سنی داریم که نشوز زن را به طلاق خلع ربط میدهند. یعنی نشوز را عصیان و نافرمانی از شوهر و تمایل او به طلاق معنی میکنند و عملا بدون توجه به دلایل نشوز زن به او حق طلاق میدهند. ورژنهای مختلف این روایت در قدیمیترین مجموعههای حدیث تا کتب فقهی دوران متاخرتر وجود دارد.nnیکی از قدیمیترین مجموعههای حدیثی، مصنف ابن ابی شیبه در قرن دوم هجری این روایت را با سلسلههای مختلف راویان آورده است یطیب للرجل الخلع إذا قالت: لا أغتسل من الجنابة ولا أطیع لك أمرا ولا أبر لك قسما ولا أكرم نفسا. اگر زنی به شوهرش بگوید که به تو تن نمیدهم و خودم را برایت حفظ نمیکنم و امرت را اطاعت نمیکنم و بتو احترام نمیگذارم پسندیده است که او را خلع کنید[۴۶]. شیخ طوسی نیز همین روایت را بدون ذکر سند در النهایه میآورد[۴۷]. او در جای دیگر (النهایه ۴۷۵) مینویسد زنی که به شوهرش تن نمیدهد ناشزه است. از جمع ایندو ناشزه زنی میشود که به شوهر تن نمیدهد و میتواند طلاق خلع بگیرد. توجه داشته باشید که نمیگوید پسندیده است او را طلاق بدهید بلکه واژه خُلع را بکار برده است که در فقه اسلامی اشاره به نوع خاصی از فسخ قرار ازدواج است[۴۸].nnبا اینحال او نشوز را در رابطه با نشوز شوهر در نساء ۱۲۸ دقیقتر معنا میکند: وأما النشوز فهو أن یكره الرجل المرأة، وترید المرأة المقام معه، وتكره مفارقته. و اما نشوز به این معناست که مرد از زنش کراهت دارد ولی زن مایل است با او باشد و از جدائی کراهت دارد (النهایه ۵۳۰). طبق این تعریف شیخ طوسی، نشوز زن در نساء ۳۴ به این معنا میشود که «زن از شوهرش کراهت دارد ولی مرد مایل است با او باشد و از جدائی کراهت دارد.» این تعریف شیخ طوسی از نشوز کاملا با دلیلی که ما برای خوف شوهر آوردیم همخوانی دارد یعنی شوهری که مایل است با زنش باشد ولی ناسازگاری و بیمیلی زنش باعث خوف او شده است، خوف از دست دادن کنترل زنش. خوفی که او را به خشونت سوق میدهد.nnفتح الباری بشرح صحیح بخاری – جلد ۹ باب الخلع حدیث ۱۸۷۳۰،۳۱- و تفسیر طبری دیل تفسیر آیه ۲۲۹ بقره و غیره هم این حدیث را با سلسله دیگری از راویان تکرار کردهاند. اما علمای شیعه از شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه باب خُلع، کلینی رازی در روضه کافی باب خُلع، شیخ طوسی در استبصار باب خُلع و حر عاملی در وسائل الشیعه باب خُلع و خیلیهای دیگر این روایت را به امام باقر و امام صادق استناد دادهاند.nnدر قرون اولیه اسلامی حدیث به این معنا بود که زنی که شوهرش را نخواهد به صرف همین اکراه میتواند از شوهرش جدا شود، با اینحال جمله آنچنان مردسالار است که فاعلیت را به شوهر نسبت میدهد. با اینکه عملا این زن است که اراده کرده است از شوهرش جدا شود ولی فقها این جدا شدن را هم به شوهر استناد میدهند و بدین ترتیب این شوهر است که زنش را از مقام همسری خَلع میکند!! البته بعدها فقه این حق طلاق بدون قید و شرط را از زن گرفت و آنرا منوط به دلیل محکمه پسند کرد، همانطور که در پانوشت ۴۸ توضیح دادم.nnاین میان، کار عجیب دیگری که علمای مسلمان انجام دادند ربط دادن نشوز به پشتیبانی مالی مرد از زن (نفقه) است، البته بدون هیچ شاهد قرانی. بنظر میرسد – در فقه – اینکار با شافعی شروع شد و فعلا میبینیم که در قانون مدنی ایران که مبتنی بر فقه شیعه است نیز کاملا جا افتاده است. کشا علی Kecia Ali استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه بوستون مینویسد، این شافعی بود که نشوز زن را به امتناع جنسی او تعریف کرد و سپس علیرغم آنچه خودش در آغاز کتاب رسالات ادعا کرده بود، بدون آوردن هیج حدیث و یا شاهد قرانی، این امتناع جنسی را به امتناع شوهر از پرداخت نفقه ربط داد[۴۹]. بنظر میرسد بعد از شافعی منابع روائی سنی و شیعه سعی کرده است سختگیری مالی را به نوعی از متن آیه استخراج کند. بدین ترتیب که بعضی این سختگیری مالی را به تفسیر واهجروهن فی المضاجع ربط دادهاند و بعضی به تفسیر واضربوهن.nnبطور مثال بعضی استدلال کردند وقتی خداوند فرمان داده که – واهجروهن للمضاجع – از خوابگاه زن ناشزه دوری کنید و چون نفقه را به شرط استمتاع تعریف کرده بودند و هنگام دوری از خوابگاه استمتاع حاصل نمیشود، پس زن ناشزه نفقه ندارد. در مورد – واضربوهن – شعیری در جامع الاخبار در باب نساء از قول پیامبر مینویسد، – در شگفتم از کسی که همسر خود را میزند، در حالی که خود به زدن شایستهتر است. زنان را با چوب ترکه نزنید که قصاص دارد، ولی با سختگیری در خوراک و پوشاک بزنید تا در دنیا و آخرت آسوده باشید[۵۰] .nnاگر بخواهیم توجیهی مطابق واقعیت اجتماعی یک درگیری زناشوئی و عواملی که در آن دخیل میشود داشته باشیم. آنگاه هیچ نیازی نیست که به دنبال تبصره زدن و یا محدود کردن نشوز برویم و معنای کلمه به همان کلیت خود قابل قبول است. نشوز میشود هر نوع اعتراض، عصیان، ناسازگاری و عدم رضایت زن از زندگی زناشوئی اش. البته در این میان ممکن است از همبستری با شوهرش هم امتناع ورزد یا به حرف او گوش ندهد. همانطور که گفتم نساء ۳۴ به هیچوجه به دلیل نشوز زن نمیپردازد. ممکن است شوهرش بداخلاق، بدگمان، یا خسیس باشد، دست بزن داشته باشد، خلاصه به هر دلیلی که حتی امروزه زنان برای آن به دادگاههای خانواده رجوع میکنند. آنچه که باید توجه کرد اینکه گوینده قران بدون قضاوت در حق یا ناحق بودن نشوز زن به عکس العمل شوهری میپردازد که بیم از دست دادن کنترل زنش او را بسمت خشونت بر علیه زن کشانده است. و این میشود که گوینده قران به شوهر پیشنهاد راهکار سه مرحلهای میدهد.nnگوینده قران پیشنهاد راهکار سه مرحلهای میدهد و در واقع مراعات ضعف مرد عرب بدوی تازه مسلمان در کنترل خشم خود را میکند.nnفَعِظُوهُنnnراهکار قرانی به شوهری که زن ناشزه دارد با صحبت شروع میشود که خود ممکن است باعث حل موضوع شود. همانگونه که امروزه پای صحبت نشستن زوجین در یک اختلاف زناشوئی میتواند کارساز باشد. حتی اگر شوهر مزبور راضی شود که رل یک معلم پخته را برای زن سرکش بازی کند، باز هم صحبت ملایم و وعظ گونه اول روی خودش تاثیر مثبت دارد و بعد روی همسرش. مفسرین جز در ریزه کاریهای جزئی در این باره اختلاف ندارند.nn- وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ – مراعات زن یا شوهر؟nnبر عکس راهکار اولیه، این دومین مرحله بسیار باعث اختلاف در تفسیر شد. مرنیسی مینویسد «آراء درباره این آیه چنان اختلاف دارند که طبری دویست مورد را بررسی کرده است[۵۱] مواردی از قبیل آیا اگر زنی به خواستههای جنسی شوهرش تسلیم نشود، شوهر باید او را مجبور به اینکار کند یا با او به سردی رفتار کند؟ یا باید بستر خود را جدا کند؟ آیا باید با او قهر کند در حالی با وی همبستر میشود؟ یا برعکس باید با او قهر نکند ولی با او همبستر نشود؟ سرانجام آیا باید قهر کند اما برخلاف میل همسرش با او بزور رابطه جنسی داشته باشد؟ قول دیگر اینکه مرد باید پس از اینکه با همسرش صحبت کرد که رفتارش را عوض کند با او همبستر شود ولی باید پشتش را به او بکند و بخوابد و اگر عمل نزدیکی انجام دهد این کار را بدون اینکه کلمهای با او حرف بزند انجام دهد. طبری قول دیگری نقل میکند که این تفسیر کاملا اشتباه است … باید مراحل قرانی طی شود. اول با او صحبت کنید … اگر در رفتارش پافشاری کرد، با او همبستر نشوید[۵۲]. بنظر میرسد آنچه مفسرین بعد از طبری در این باره گفتند انتخاب یکی از اقوالی باشد که طبری ذکر کرده بود. طبری خودش قائل به قول عجیبی است. اواظهار میدارد که واهجروهن یعنی که زن نافرمان را به تخت ببندید زیرا او بدرستی معتقد است که ترک بستر زن ناشزه تنبیه او محسوب نمیشود بلکه بر عکس باعث خوشحالی او میشود.nnبعضی مفسرین دوران مدرن که مانند طبری فکر میکردند و در عین حال میخواستند به تئوری تنبیه زن وفاداربمانند، سعی کردند توجیح بهتری ارائه دهند. مثلا سید قطب هم که باور داشت ترک بستر زن ناشزه تنبیه او محسوب نمیشود، این راهکار قرانی را کاهش قدرت نفوذ زن بر شوهرش که از طریق رابطه جنسی حاصل میشود، تعریف کرد.nnبر عکس راهکار سوم که درباره زدن زن صحبت میکند، فمینیستها با این راهکار دوم مشکلی ندارند، زیرا علیرغم تفسیرهای قدیمی که مایل بودند از زیر بار عدم رابطه جنسی شانه خالی کنند، امروزه دیگر اکثر مفسران قبول دارند که آیه به روشنی میگوید در بستر از زن ناشزه دوری کن. هر چند که در عرف، بعضی از مردان به اصطلاح مذهبی هنوز هم به بعضی اقوالی که طبری در هزار و اندی سال پیش ذکر کرده است وفادارند. از خانمی بسیار مذهبی و سنتی پرسیدم وقتی حاج آقا از دست شما عصبانیست رابطه جنسی را چکار میکند؟ پاسخ داد حاج آقا کار خودش را میکند ولی یک کلمه هم حرف نمیزند و بعد از اتمام کار پشت میکند و میخوابد. دقیقا یکی از اقوال طبری!nnاگر لنز مردسالاری را از چشممان برداریم، این قسمت انسانیترین راهکار قرانی در رابطه با زن ناراضی است و در تاریخ سیستمهای دینی مردسالار، تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، سابقه ندارد و عملا مانع از تجاوز و رابطه جنسی ناخواسته و تحقیرآمیز خواهد شد. امروزه مطالعات بسیاری در زمینه خشونت جنسی از طرف شریک زندگی صورت گرفته است که نشان میدهد چگونه مرد خشمگین – از رابطه جنسی ناخواسته – بر علیه زن و خرد کردن شخصیت او استفاده میکند. اگر به آمارهای سازمان بهداشت جهانی درباره خشونت جنسی بر علیه زنان که از سوی شریک زندگیشان اعمال میشود نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که چقدر تجاوز و خشونت جنسی به زن از طرف شریک زندگیش متداول و باعث آسیبهای جدی جسمی و روانی برای زن میشود.nnبر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی ۳۰٪ از زنان دنیا از طرف شریک زندگیشان مورد خشونت جسمی /جنسی قرار گرفتهاند. ۳۸٪ از قتل زنان در جهان توسط شریک زندگیشان صورت میگیرد. خشونت جنسی بر علیه زنان عواقب جدی جسمی و روانی بجای خواهد گذاشت. تحقیقات نشان میدهد سقط جنین، استرس و افسردگی، بی خوابی و مشکلات گوارشی، خودکشی و انزوای اجتماعی و دردهای جسمانی از قبیل سردرد و کمردرد از عوارض خشونت جنسی هستند[۵۳].nnاین امر بسیار مایه تعجب است که مفسرین نشوز را امتناع و کراهت زن از همبستری تعریف میکنند و باز هم اعتقاد دارند همبستر نشدن با زن به نوعی تنبیه زن است. به هر حال عمل به این راهکار حتی اگر مطمئن باشند که زن ناراضی را از لذت رابطه جنسی با شوهری که نمیخواهد محروم کردهاند، عملا مانع از خشونت جنسی بر علیه زن ناشزه میشود.nnوَاضْرِبُوهُن و تبصره فقیهانهnnتفسیر سنتی (وضربوهن) ظاهرا ادعا میکند اگر زنی سر از اطاعت شوهر پیچید یا به او تن نداد، در اثر پافشاری در رفتار خود مستحق کتک خواهد بود. این میان کار عجیب دیگری که علمای اسلام انجام دادند تعدیل کردن معنای قرانی ضرب با اضافه کردن یک حدیث بود. ضرب در معنای خود متضمن نوعی شدت است که آنرا از نوازش و شوخی متمایز میکند. با اینحال علما حدیثی از ابن عباس آوردند که ادعا میکرد زدن زن ناشزه تنها با چوب مسواک و امثالهم جایز است که زخم و یا حتی کبود نکند. در حالی که متن آیه هیچ نشانی از خفیف زدن زن ناشزه ندارد. این مسئلهای بود که فمینیستها به آن اشاره کردند. بطور مثال امینه ودود استاد محقق و فمنیست آمریکائی-آفریقائی معتقد است دو-سه قرن بعد از عصر پیامبر، فعالیتها فقهی در معنای آیه مداخله و ضرب را به ضرب غیر مبرح/غیرشدید تبدیل کرد[۵۴].nnبدین ترتیب استفاده اصلی که تفکر سنتی از عبارت اضربوهن کرد جواز کتک زدن زن بوسیله شوهرش نبود بلکه اثبات بالادستی، عقل و پختگی شوهر در مقابل زنی بود که احتیاج به ادب کردن داشت. چرا متون روائی بر خلاف ظاهر آیه این تبصره را بر آیه زدند؟ آیا علما در حق زنی که در معرض خشونت شوهرش قرار داشته از گوینده قران مهربانتر و دلسوزتر بودند؟ بنظر نگارنده علاوه بر اینکه مسلمانان اذعان داشتند پیامبر دستش را بروی هیچ موجود زندهای دراز نکرده است، علمای سنتی از همان اول متوجه شده بودند که به تاخیر انداختن ضرب زن توسط شوهر که در آن زمینه تاریخی بسیار محتمل بود – در واقع باعث فروکش کردن خشم شوهر و کتک نخوردن زن میشود. ولی با این شگرد هم هدف گوینده قران – که حفظ زن از کتک خوردن اساسی بود – تامین میشد و هم مردی را که مخاطب این آیه و سه راهکار آن است یعنی مردی تند خو که تحت فرهنگ مردسالار کتک زدن زنی که او را عصبانی کرده است برایش بسیار عادی بود، به یک مرد مسلمان فرهیخته که خداوند وظیفه تادیب زن ضعیفهاش را به او واگذار کرده است، تبدیل کردند. به عنوان مثال، سعدیه شیخ استاد مطالعات ادیان در دانشگاه کیپ تان در آفریقای جنوبی با بررسی آراء چند تن از معتبرترین مفسرین اهل سنت، طبری، فخر رازی، و زمخشری مینویسد، هم فخر رازی و هم زمخشری به صراحت اظهار داشتهاند که خاصیت آیه محدود کردن قدرت شوهر و اقدام تنبیهی بر علیه زن است[۵۵]. البته باید خاطرنشان کرد که در همان زمان هم فقها متوجه بودند که این اجازه ضرب غیر مبرح هم نمیتواند مانع از زخمی شدن و حتی مرگ زن توسط شوهر عصبانی شود. در نتیجه با استناد به حدیثی دیگر در قصاص شوهری که حین « تادیب زنش» او را مجروح کند یا به قتل برساند تخفیف اساسی داده و به اصطلاح اما و اگر آوردند که بحث درباره آن ، که خود دلیل دیگری بر ناکارائی فقه در برقراری عدالت قرانی است، از حوصله این نوشتار خارج است.nnسردرگمی در تفسیر منطقی آیه – ناشی از ناسازگاری تفسیر سنتی آیه با مضمون دیگر آیات قرانی، روح عدالت قرانی، و امروزه با مبانی حقوق بشر- در برخورد با ضرب نیز مثل نشوز روی داد. جدا از تفسیر سنتی که ضرب را از کیفیت انداخت و آن را بیشتر شبیه یک شوخی کرد، گروهی از متفکرین معاصر با رد کارائی ضرب حکم به نسخ آیه دادند یا آن را در حیطه قدرت مراجع قضائی تعریف کردند. فمنیستها هم سه دسته شدند گروهی نسخ آیه را قبول کردند – گروه کمتری در معنای ضرب تشکیک کردند و عدهای هنوز هم با نگریستن به آیه از منظر یک مدافع حقوق بشرقرن بیست و یکم، با ظاهر آیه مشکل دارند.nnآقای معرفت از قران شناسان معاصر حکم زدن زن در نساء ۳۴ را با پدیده برده داری و شیوه قران در نسخ تدریجی و مرحلهای – نسخ تمهیدی- مقایسه میکند[۵۶] و با ذکر احادیث و روایات بسیاری که مضمون آنها قباحت زدن زنان در منظر شارع و پیامبر بوده است، مینویسد، «استناد به ظاهر آیه، عمل به ظاهری منسوخ و مخالفت آشکار با نهی پیامبر و سفارشهای رسا و گویای آن حضرت و امامان معصوم است»[۵۷] . یکی دیگر از متفکران قا ئل به نسخ محمد محمود استاد سابق دانشگاههای خرطوم در سودان و تافتزTufts در آمریکا میباشد که اصطلاحا آن را Virtual Abrogation مینامد[۵۸].nnقوانین مدنی ایران، متعرض ضرب غیر مبرح نمیشود و ضرب توام با جرح و بعلاوه امتناع از دادن نفقه را تحت عنوان نشوز مرد مجازات میکند. آقای خمینی در تحریر الوسیله با اینکه این احتمال را هم میدهد که شوهر زنش را آنچنان بزند که به جرح و مرگ منتهی شود ولی باز به تنبیه زن وفادار است. در مقابل نشوز مرد را هم امری قابل تنبیه مثل عدم پرداخت نفقه و یا ضرب مبرح معنا میکند و مراحل تنبیهی برای نشوز مرد قائل میشود بدین ترتیب که در مرحله اول موعظه بوسیله زن و پس از آن، تصرف مال و تعزیر بوسیله حاکم شرع[۵۹]. این تعریف حقوقی از نشوز مرد در نساء ۱۲۸ کاملا ناسازگار با متن آیه است که طریقه برخورد با نشوز مرد را صلح و گذشت طرفین تجویز میکند.nnهمانطور که دیده میشود، فرض اولیه مردسالار که نشوز زن بد است و مرد حق تنبیه او را دارد باعث شد که بسیاری از مفسرین قرون جدید هم نتوانند آیه را جور دیگری ببینند و تنها به توجیه و ملایم کردن متون قدیمی بسنده کردند. مثال دیگر خالد ابو فاضل استاد حقوق اسلامی دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس، نشوز را در نساء ۳۴ (نشوز زن) و نساء ۱۲۸ (نشوز مرد) فاحشه مبینه معنی کرده و تنبیه زن را با توجه به مقتضیات زمان در حیطه قدرت مراجع قضائی و نه شوهر تعریف کرده است[۶۰].nnاز میان فمینیستهای مسلمان، عزیزه الهبری، استاد فلسفه و حقوق دانشگاه ریچموند در ایالت ویرجینیا، با ذکر موضوعات شراب و برده داری در قران، همانند آقای معرفت به فلسفه گام به گام اِعمال تغییرات اجتماعی در قران استناد میکند و نتیجه میگیرد نه تنها آیه در زمان خود نقش محدود کننده خشونت را داشته است بلکه در زمان حاضر میتوان ضرب زن ناشزه را منسوخ شده فرض کرد[۶۱]. بعضی از فمنیستهای مسلمان ایرانی هم به همین راه رفتهاند. به طور مثال در صحبتی که با ایشان داشتم خانم ژیلا موحد شریعت پناهی، نویسنده و فعال حقوق زنان، قائل به نسخ آیه بودند.nnلاله بختیار، نویسنده و مترجم ایرانی-آمریکائی قران به زبان انگلیسی – the Sublime Quran – با توجه به معانی متعدد ضرب در قران و این سخن که در هیچ کجای قران بجز نساء ۳۴ ضرب به معنای کتک زدن نیست پیشنهاد میدهد که ضرب در این آیه به معنای فاصله گرفتن از زن ناشزه است و مخیر کردن او بین تصحیح رفتار و یا درخواست طلاق[۶۲]. دلایل بختیار بر عدم دلالت آیه بر زدن زن در این آیه شامل: آیات دیگر قران از جمله آیات لعان (نور ۹-۶) و سنت رفتاری پیامبر در هنگام برخورد با عصیان زنانش است. با اینکه روش پیامبر در برخورد با زنان ناسازگار و عصیانگرش و قبول فرمان الهی در اختیار طلاق آنان در صورت تمایل – طلاقی که توام با احترام و برخورداری مادی هم بود، کاملا با جهانبینی قران و سیره کلی پیامبر سازگار است و انسانیترین برخورد با زن ناراضی حتی در عصر مدرن است – ولی دلیلی در دست نیست که مسلمانان عصر ظهور همین معنی را از ضرب در نساء ۳۴ دریافته باشند.nnامینه ودود Amina Wadud یکی از تاثیرگذارترین فمینیستهای مسلمان، در ۱۹۹۹ اذعان کرد که راهکار سه مرحلهای باعث آرام کردن شوهر عصبانی میشود[۶۳]. ولی بعدها قائل به نسخ کاربرد ضرب شد و آنرا در تضاد با شئونات زن مسلمان و عدالت قرانی در عصر حاضر دانست[۶۴].nnفرهنگ دست درازی و برخورد فیزیکیnnباید توجه کرد که موضوعاتی مانند برابری انسانها و حقوق فردی انسان بما هو انسان مربوط به عصر مدرن است. در جهان باستان برخورد فیزیکی با ضعیفتر (زن، کودک، و برده) منع اخلاقی و اجتماعی نداشت. امرسون و راسل دوباش Emerson R. Dobash, Russel Dobash در مقاله «عشق، احترام و اطاعت: ایدئولوژیهای سازمانی و چالش زنان مضروب» مینویسند، مسئله کتک زدن زن به عنوان امری عادی آنچنان در فرهنگ جوامع ریشه دوانده بود که صدها سال طول کشید تا اصلا به عنوان یک معضل اجتماعی شناخته شود[۶۵].nnبر خلاف تابوی مدرن، کتک زدن و حتی کشتن زن و فرزند و برده در دنیای قدیم عواقب چندانی نداشت. در روم باستان زن جزء اموال شوهر محسوب میشد واگر زن گناهی مرتکب میشد که آبرو یا اموال شوهر را بخطر میانداخت، مرد میتوانست زنش رابزند، طلاق بدهد، به بردگی بفروشد و حتی بکشد. اینکه بزور کتک، زنان را کنترل و مجبور به اطاعت کنند یک اصل مقبول اجتماعی بود[۶۶]. البته قضاوت درباره جرم زن هم با شوهر بود. در ایران باستان نیز سالار خانواده همین حق را داشت[۶۷].nnاگوستین از قدیسان کلیسای کاتولیک (۳۵۴ – ۴۳۰ میلادی) در خاطراتش نوشته است که «مادرش (سانتا مونیکا) پی برده بود که نمیبایست به هنگام تندخوئی همسرش نه با رفتار و نه با گفتار با او به مقابله برخیزد. بسیاری از زنان که شوهرانشان از شوی او مهربانتر بودند کما و بیش آثار ضرب و شتم بر سر و تن داشتند[۶۸]. خود اگوستین از همسرش خواسته بود که عقدنامهای را امضاء کند که ادعا میکرد او برده شوهرش است. در همان زمان کلیسای اسپانیا در حالی که تاکید کرده بود که قدرت و مدیریت شوهر نباید ظالمانه اعمال شود و با زن مثل برده رفتار کند، به کشیشها اجازه داده بود زن نافرمان را در خانه حبس کنند و به او گرسنگی بدهند ولی نه در حدی که زن بمیرد. کلیسای کاتولیک در قوانین مربوط به قرن پانزده به مرد اجازه میداد زنش را با یک ترکه بزند و ادعا میکردند که کتک خوردن زن برای روح او و شوهرش سودمند است[۶۹].nnروا سیگال Reva B Siegel استاد حقوق در دانشگاه ییل مینویسد، حقوق عرفی (Common Law) کشورهای انگلوساکسن تا قرن نوزده رسما به شوهر اجازه میداد به منظور تادیب زن او را کتک بزند به شرطی اینکه موجب آسیب دائمی به او نشود. بعدها با ظهور جنبشهای فمینیستی این حق به تدریج ملغی شد، با اینحال بطور مثال تا امروز بزرگترین عامل جراحت زنان در ایالت متحده کتک خوردن زنان بدست شوهر، شوهر سابق، یا شریک زندگیشان است و ۳۱٪ قتل زنان در آمریکا هم به دست همین افراد واقع میشود[۷۰].nnیکی از قدیمیترین مکتوبات مسلمان در قرون دو و سه هجری کتاب طبقات ابن سعد در شرح احوالات صحابه و صحبیات پیامبر است. چند مورد برخورد فیزیکی صحابه با دیگران را به نقل از این کتاب خواهم آورد. در احوالات ابوبکر، ابن سعد داستانی از حجه الوداع مینویسد که روزی ابوبکر دربرابر پیامبر بردهاش را به جرم گم کردن شتر به باد کتک میگیرد ( ج۸، ص ۲۱۶). در اختلاف بین پیامبر و همسرانش و به طرفداری از پیامبر، ابوبکر ضربه محکمی به سینه دخترش عایشه میزند که هر دو مورد موجب ناراحتی پیامبر میشود (ج۸، ص۸۱).nnعمر که از اسلام آوردن خواهر و شوهرش عصبانی بود – چنان سیلی بر چهره خواهر زد که خونین شد- (ج۳، ص۲۳۰). بعد از فوت ابوبکر، هنگامی که زنان برای او نوحه خوانی میکردند، عمر به زنان پیغام داد که سروصدا نکنند و چون آنها دست برنداشتند کسی را به دنبال خواهر ابوبکر که از نوحه خوانها بود فرستاد و – چند ضربه با تازیانه خود بر او زد و چون زنان نوحه گر این موضوع را شنیدند متفرق شدند- (ج۳، ص۱۳۵) به جرم اینکه ابوموسی اشعری، از صحابه پیامبر، قالیچهای را به زن عمر هدیه داده بود، همان قالیچه را بر سر او و همسرش کوبید – به گونهای که موهای زنش آشفته شد (ج۳، ص۲۶۶). – عمر همچنین نخستین کس است که در مدینه شـبها به پاسداری و نگهبانی پرداخت و تازیانه به دست گرفت و مردم را ادب کرد و پس از او گفته میشـد تازیانه عمر از شمشـیر شـما هول انگیزتر بود (ج۳، ص۲۴۲).nnشیعیان معتقدند عمر حتی به زهرا سلام الله علیها سیلی زده است و علی دست برادر نابینایش را با ذغال داغ سوزانده است[۷۱]. ابن سعد داستانی را نقل میکند که علی با تازیانه به مردی زده بود که در امری خاص قول حضرت را باور نکرده بود (ج۳، ص ۱۹۳).nnزبیر که از همان دوران کودکی از مادرش به شدت کتک میخورد قبل از اینکه به سن بلوغ برسد دست چند نفر را شکسته بود. واقدی روایت میکند، در دوران خلافت عمر آنچنان پس گردنی به دربان اتاق عمر که جلو ورود او را گرفته بود میزند که فریاد غلام بلند میشود و به عمر شکایت میبرد (ابن سعد، ج۳، ص۸۷-۸۸).nnبا اینکه احتمال جعلی بودن روایاتی که متعرض تثبیت احکام مردسالار نیستند بسیار کمتر از احادیث زن ستیز است، با اینحال نگارنده این سطور نه اینگونه خشونتهای فیزیکی صحابه را دال بر عدم صداقت و ایمان آنها میداند و نه نسبت به صحت این روایات اطمینان کامل دارد. امری که میتوان مطمئن بود این است که تا دویست سال بعد از عصر پیامبر و در زمان نوشته شدن کتاب طبقات کبری هم ضرب فیزیکی زن و برده و اشخاص ضعیفتر امری، در منظر عموم، عادی و مقبول حتی برای بزرگترین صحابه پیامبر بود.nnبنظر نگارنده اگر گوینده قران همین کلمه ضرب را ذکر نمیکرد بسیار محتمل بود که نه تنها مسلمانان اولیه بلکه فقهای دوران بعد نیز برخورد فیزیکی با همسر را، کاملا بدون مانع و رادع، امری مجاز میفهمیدند که حتی قران متعرض آن نشده است. کاری که درباره سختگیریهای مالی بر زنی که اطاعت شوهرش را نکند، کردند. چون گوینده قران از نفقه در این آیه نامی نبرده بود – در حالی که بسیاری از آیات دیگر هر نوع سختگیری مالی حتی در حق زنی که در آستانه طلاق قرار دارد را ممنوع کرده است – سختترین برخوردهای اقتصادی با زن را ضمیمه تفسیر آیه واز نظر حقوقی شرعی کردند.nn۴- فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِیلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِیرًا – پس اگر از شما اطاعت کردند دیگر بدنبال یافتن راهی برای آزار آنان نباشید. براستی این خداست که صاحب علو و کبریاست.nnماجرایی که با ترس شوهر شروع میشود با اطاعت زن پایان مییابد. این عبارت نشانه ظریفیست بر این امر که خوف شوهر ناشی از عدم اطاعت زن است. همچنین این عبارت کلمه – ناشزه – را هم به نوعی تعریف میکند یعنی زنی که برخلاف میل شوهر رفتار میکند. به عبارت دیگر این عدم اطاعت زن بوده که باعث خوف شوهر و شروع ماجرا شده است، همان مکانیسمی که معمولا در ظهور خشونت خانگی موثر است. یعنی ترس شوهر از ازدست دادن کنترل زنش او را بسوی خشونت سوق میدهد و سعی میکند با انواع خشونت: فیزیکی، جنسی، کلامی/احساسی، و اقتصادی – زنش را منکوب و مطیع کند.nnاولین مرحله از عکس العمل سه مرحلهای، فعظوهن، و بعلاوه این عبارت انتهایی آیه – فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا – هر دو نظر به خشونت کلامی و احساسی دارند – در حالی که اولی راهکاری برای جلوگیری از خشونت کلامی در میانه اختلاف است دومی سرکوفتها و آزارهای بعد ازغائله را منع میکند.nnبا توجه به این قاعده قرانی که صفات الهی در پایان یک آیه ارتباط مستقیم با مفهوم و منظور آیه دارد مفسرین علی و کبیر بودن پروردگار را مانعی در برابر علو شوهر در برابر زنش تفسیر کردند.nnبطور مثال، طبری مینویسد ای مردم بر زنانتان راه ظلم کردن مجوئید وقتی که از شما اطاعت کردند که اگر شما بر آنها علو دارید خداوند بر شما علو دارد. علامه طباطبائی مینویسد «مقام پروردگارشان على و كبیر است ، پس از قدرت و تفوقى كه بر زنان خود دارند مغرور نشوند و سوء استفاده ننموده در اثر غرور به آنها ظلم و استعلا و استكبار نكنند، و همواره به یاد علو مقام پروردگارشان باشند». شیخ طبرسی هم اشاره میکند که این قسمت هشدار به مردان است.nnدر تفسیر این قسمت آیه ما با مفسرین سنتی تقریبا همسو هستیم و هر دو بر این باوریم که مقصود گوینده قران از این عبارت نهی مردان از علو و برتری جویی است – با این تفاوت که علمای سنتی اعتقاد دارند علو و برتری جویی فقط پس از مطیع کردن زن جایز نیست و بنظر نگارنده این سطور مقصود اصلی آیه و توضیحات آیه از همان آغاز با عبارت اولیه – الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و اشاره به دلایل تاریخی بالادست قرار گرفتن مرد – نهی از تکبر و ادعای علو مردانه است – امری که متاسفانه تفسیر سنتی آیه به شدت به آن دامن زده است.nnآیه بعدی، نساء ۳۵، به مرحلهای اشاره میکند که زن مجادله را قطع نمیکند و نارضایتی او، هر چه که هست، هنوز باقیست. در نساء ۳۵ کار به طلاق کشیده است و بزرگترهای فامیل برای پادرمیانی وارد میشوند.nnموخرهnnعبارت اولیه آیه – الرجال قوامون علی النساء – علیرغم نظر سنتی- تنها یک خبر است و نه انشاء الهی – این عبارت با اشاره به دلایل بیولوژیکی-اجتماعی که باعث در اختیار قرار گرفتن قدرت و ثروت جوامع در دستان مردان و فرودستی زنان شده است به امری موجود و واقع اشاره میکند. در چنین شرایطی نافرمانی و سرکشی زن در قرار ازدواج، او را در معرض خشونتی قرار میدهد که ریشه در ترس شوهر از ازدست دادن کنترل زنش دارد. راهکار سه مرحلهای در جهت محافظت زنی طراحی شده است که تحت تسلط بی چون و چرای شوهری خشن و کم ظرفیت قرار دارد. بدون مداخلات فقیهانه که برای کلمات کلیدی آیه از قبیل قوامون و نشوز و قانتات مفهومی متناسب نیاز فقهی تعریف کرده است، آیه در زمان نزول و عملا[۷۲] بر علیه سه فرم از چهار فرم اصلی خشونت خانگی: خشونت کلامی/احساسی، خشونت جنسی، و خشونت فیزیکی عمل میکرده است. انتهای آیه با اشاره به این مطلب که صاحب علو و کبریائی واقعی تنها خداست، شوهر را از تعدی و علو بر زنی که به علت ضعف بدنی و اقتصادی به او وابسته است بر حذر میدارد.nnاینکه در گذشته تاریخ و بعضی جوامع عصر حاضر مردان باعث قوام زندگی زنان یا حتی سرپرست زنان هستند به خودی خود بد نیست و همانطور که اشاره کرده ایم این یک نظم اجتماعی متناسب با جوامعی است که در آن زنها از کمترین استقلال مادی برخورداربوده اند/هستند. امروزه این امر به مقدار زیادی در جوامع مدرن صدق نمیکند، بعدها هم بیشتر بدون مصداق خواهد شد. مشکل اساسی تئوریزه و تشریع علو و تکبر یک جنس بر جنس دیگر و در نتیجه رنج و فشاریست که – به نام و بر خلاف منظور گوینده قران – بر زنان تحمیل کرده و راه رشد اجتماعی و حتی معنوی آنان را به مقدار زیاد سد کرده است.nnمطلبی که باید اضافه شود اینکه، خوانش آیه برخلاف سنت رفتاری پیامبر، با تغییر غیرضروری ساختار دستوری یک عبارت، بدون توجه به قرینه قرانی معنای لغات، با اضافه کردن پیش فرضهای مردسالار و جانبدارانه و وصل کردن آنها به اراده الهی، و شرعی کردن این حجم اساسی از تبعیض جنسیتی را نمیتواند تنها به تمایلات مردسالارانه فقه کاهش داد. روند تاریخی تثبیت این خوانش، مسلما از تمایلات دربار پادشاهان و امرا و اشراف یعنی اصحاب زر و زور تاثیر پذیرفته است.nnتحقیقات جدید در مسئله کاربرد خشونت در جوامع انسانی به چهار نوع اصلی خشونت خانگی اشاره میکند. بنظر نگارنده در حالی که نساء ۳۴ عملا برعلیه سه گونه خشونت خانگی عمل میکند، خوانش سنتی نه تنها به گونه اساسی متعرض هیچکدام از این سه گونه نشده است بلکه به گونهای فراگیر نوع چهارم، خشونت مالی/اقتصادی را که آیه نامی از آن نبرده است، را شرعی و قانونمند کرد. اتفاقی که ممکن بودن برای «ضرب زن» بیافتد اگر گوینده قران با صراحت نامی از آن نبرده و آنرا در انتهای راهکارها قرار نداده بود.nnبهعنوان یک فمنیست مسلمان میتوانم بگویم که استفادههای فقهی از آیه و تئوریزه کردن فرودستی زن در اجتماع و نظام خانواده با استفاده از این آیه، تحت فشار مصالح مردسالارانه و صددرصد بر علیه کاربرد آیه در زمان نزولش و عدالت قرانی است. دفاع از این دیدگاه غلط سنتی در جهان مدرن نه تنها بر ضد رشد و تعالی زن و مرد مسلمان است بلکه به ضرر قران و مسلمانی است.nn————————————-nn[۱] زیبا میرحسینی استاد دانشگاه و فمینیست و فعال حقوق زنان با ارائه چارت بالا رابطه قیمومیت مندرج در فقه و تاثیر آن بر حقوق زن مسلمان را نشان میدهد.nOslo Colition on Freedom of Religion or Belief. Justice Through Equality: Building Religious Knowledge for Legal Reform in Muslim Family Laws: a Report on the Oslo Coalition’s Muslim Family Law Project. 2013.n[۲] Intersectionalityn[۳] Richard Daly, and Richard B. Lee. The Cambridge Encyclopedia of Hunters and Gatherers. (Cambridge, U.K.: Cambridge University Press, 2012),n[۴] Gerda Lerner, The Creation of Patriarchy (New York: Oxford University Press, 1986), 57.n[۵] Ibid, 212.n[۶] Asma Sayeed, Women and the Transmission of Religious Knowledge in Islam. Cambridge Studies in Islamic Civilization. New York: Cambridge University Press, 2013.n[۷] Ira M. Lapidus, Islamic Societies to the Nineteenth Century: A Global History (Cambridge, England: Cambridge University Press, 2012), 181.n[۸] در این نوشتار، منظور از نیمه سنتیهای معاصر محققین معاصری است که معمولا بدلیل پذیرش پایههای مردسالار تفسیر آیه در اکثرموارد نتوانستند تغییری در فهم سنتی از آیه پدیدآورند. با اینحال نظراتشان خود دلیلی است بر امکان و ضرورت تغییر در فهم آیه.n[۹] عبدالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، (قم: اسراء ۱۳۸۶)، ۳۹۲.n[۱۰] با اینکه از نظر قواعد دستوری قوانین ازلی ابدی حاکم بر جهان و ناشی از اراده الهی هم بصورت خبری بیان میشود ولی جمله مورد بحث از این دست نیست زیرا بر خلاف ادعای فقه این ساختار خانواده در طول تاریخ تشکیل خانواده همیشه معتبر نبوده است نه قبل از دوران پدرسالاری و نه در جهان مدرن. اگر جمله را امری و انشائی بخوانیم در واقع یک گزاره نادرست را به گوینده قران نسبت داده ایم.n[۱۱] علیاکبر قریشی، قاموس قران، وبسایت تبیان.n[۱۲] همانn[۱۳] قوامیت و قیمومیت مصدر جعلیاند و علیرغم ظاهر عربی آنها از کلمات عربی نیستند و قوامیت به معنی قوّام بودن و بخصوص قیمومیت به معنی قیّم بودن به نوعی مفهوم سازی conceptualization شده و بکار فقه آمده است.n[۱۴] اممیمه ابوبکر استاد دانشگاه قاهره تغییر مصادیق قوام بودن مرد بر زن در طول تاریخ تفسیر آیه و میان مفسران سنتی و نیمه سنتی را به چهار دوره تقسیم میکند. دوره اول با طبری شروع میشود و او به سادگی ادعا میکند چون خداوند گفته مردان سرپرست زنان باشند پس مرد بهتر از زن است. دوره دوم با مفسرین ایرانی الاصل شروع میشود – زمخشری رابطه زن و شوهر را رابطه ارباب و رعیت تعریف میکند. – دوره سوم در قرن چهارده میلادی با ابن کثیر سوری شروع میشود. تئوری او رابطه زن و شوهر در نساء ۳۴ را به رابطه زن و مرد در اجتماع بسط میدهد و به کمک احادیث عدم صلاحیت زن برای قضاوت و امارت را نتیجه میگیرد. دوره چهارم مربوط به مفسران عصر جدید است که با محمد عبده شروع میشود که سعی میکند از طریق علمی و اشاره به فطرت زن این رابطه فرودستی را اثبات کند. نگاه کنید به مقاله او در کتاب زیر،nZiba Mir-Hosseini, Mulki Al-Sharmani, and Jana Rumminger, eds. Men in Charge? : Rethinking Authority in Muslim Legal Tradition. London: Oneworld, 2015.n[۱۵] در طول مقاله هر جا به صفحه و یا مشخصات تفاسیر معروف و قدیمی ذکر شده ارجاع داده نشود منظور نظر مفسر در تفسیر منتسب به او ذیل تفسیر نساء 34 است.n[۱۶] Seyyed Hossein Nasr, ed. The Study Quran : A New Translation and Commentary. (New York, NY: HarperOne, 2017), 206.n[۱۷] Amina Wadud, Qurʼan and Woman: Rereading the Sacred Text from a Woman’s Perspective. (New York: Oxford University Press, 1999), 72.n[۱۸] Asma Barlas, «Believing Women» in Islam : Unreading Patriarchal Interpretations of the Quran ( Austin, TX: University of Texas Press, 2002), 186-187.n[۱۹] Muhammad Khalid Masud, “Gender Equality and the Doctrine of Wilaya» in Gender and Equality in Muslim Family Law (ed. Ziba Mir Hosseini, Kari Vogt, Lena Larsen and Christian Moe, London: I.B. Tauris, 2013).n[۲۰] Fatima Mernissi, The Veil and the Male Elite: A Feminist Interpretation of Women’s Rights in Islam. (Reading, MA: Addison-Wesley, 1991), 158.n[۲۱] تحقیق نگارنده درباره شباهتهای قوانین ازدواج و طلاق بین مسلمانان و زرتشتیان در قرون اولیه اسلامی را میتوانید در آدرس زیر ببینید. در بحث قرار داد ازدواج نشان داده ام که مسلمانان تا چه حد به راه دین ساسانی رفتهاند، حتی در موارد ریزی مثل توالی ایجاب و قبول – ص ۸۰-۷۹.nThe Common Elements in Marriage and Divorce Laws of Late Zoroastrian/ Sasanian Family Law and Early Muslim Jurisprudence in Mesopotemianhttps://pqdtopen.proquest.com/doc/2080342853.html?FMT=ABSn[۲۲] با اینکه این قرارداد مربوط به قرن هفتم هجری است ولی محققین باور دارند محتویات آن مشابه کتاب قانون ساسانی، ماتیکان هزار دادستان است. برای متن قرارداد و نظرات پیرامون آن نگاه کنید به دو مقاله زیر،n- Ilya Yakubovich, “Marriage i. the Marriage Contract in the Pre-Islamic Period,” in Encyclopedia Iranica, 2005.n- Maria Macuch, “The Pahlavi Model Marriage Contracts in the Light of Sasanian Family Law,” in Iranian Languages and Texts from Iran and Turan (Wiesbaden: Harrassowitz Verlag, 2007).n[۲۳] رجوع کنید به پانوشت 14.n[۲۴] جوادی آملی، ۳۹۱.n[۲۵] یک کار تحقیقی از دانشگاه لیدن هلند درباره تفاوتهای مغز زن و مرد را در آدرس زیر ببینید.nhttps://medicalxpress.com/news/2017-06-differences-men-women-brains.htmln[۲۶] ویل و آریل دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول، فصل سوم: عوامل سیاسی تمدن، بخش ۴: خانواده.nگردا لرنر در The Creation of Patriarchy فصل سوم و چهارم تاثیر ظهور دولت شهرها و نظامیگری/ قدرت بدنی بر فرودستی زنان را مورد مطالعه قرار میدهد.n[۲۷] مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده: نکاح و انحلال آن، مواد ۱۰۳۴ تا ۱۱۵۷ قانون مدنی (طبع قدیم)، (تهران: مرکز نشر علوم اسلامی ۱۳۸۴)، ۲۹۷.n[۲۸] علمای شیعه از قبیل کلینی در روضه کافی، حر عاملی در جلد ۱۴ وسائل الشیعه، مجلسی در جلد ۴۳ بحارالانوار این حدیث را به نقل از قرب الاسناد حمیری قمی (م ۳۰۰ ه.ق) ذکر کردهاند.n[۲۹] مجمع تشخیص مصلحت در آبان 1371 ضمن تصویب مقررات طلاق حق دریافت اجرت برای زنی که شوهر خواهان طلاق او است قائل شد. همین حق نسبتا ناچیز با انواع تبصره و شرط عملا کارائی ندارد. یک بحث حقوقی درباره اجرت المثل را در مقاله زیر ببینید.nمریم احمدیه، حق اجرت المثل و نحله در یک بررسی حقوقی، پرتال جامع علوم انسانی.n[۳۰] به طور مثال ازدواج در زمان ساسانیان، یکی از دو امپراطوری بزرگ قبل از ظهور اسلام. برای خلاصه موثقی از مناسبات ازدواج ساسانی به زبان فارسی رجوع کنید به مقاله منصور شکی – حقوق در ایران باستان – در وبسایت مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی.n[۳۱] مقاله نقدی بر مفهوم ولایت و قوامیت مرد بر زن در فرهنگ و فقه اسلامی در وبسایت ایشان به آدرس:http://yousefieshkevari.com/?p=1912nآقای محقق داماد در شرایط صحت عقد مینویسد که زوجه باید با لفظی صریح (زوجتک یا انکحتک) بُضع خود را به زوج واگذار کند.nمصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده: نکاح و انحلال آن، مواد ۱۰۳۴ تا ۱۱۵۷ قانون مدنی (طبع قدیم)، (تهران: مرکز نشر علوم اسلامی ۱۳۸۴)، ۱۶۸-۱۶۷.n[۳۲] محمد غزالی، کیمیای سعادت، ۳۲۲.n[۳۳] Mansour Shaki, “The Sassanian Matrimonial Relations,” Archiv Orientální 39, (1971), 339.n[۳۴] احمد تفضلی، مینوی خرد، (تهران: بنیاد فرهنگ 1354)n[۳۵] Seyyed Hossein Nasr, ed. The Study Quran: A New Translation and Commentary, First HarperCollins paperback ed, (New York, NY: HarperOne, an imprint of HarperCollins, 2017), 207.n[۳۶] Susan Moller Okin, Women in Western Political Thought, (Princeton, NJ: Princeton University Press 1979), 20.nکتاب ترجمه فارسی دارد – سوزان مولر آکین، زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب.n[۳۷] نهله غروی نائینی، حامد مصطفوی فرد، بررسی رویکرد مفسران در تفسیر آیه ۳۴ سوره نساء، فصلنامه علمی-پژوهشی تحقیقات علوم قران و حدیث دانشگاه الزهرا(س)، سال یازدهم، شماره ۲، ۱۳۹۳.n[۳۸] Ayesha S. Chaudhry, «The Problems of Conscience and Hermeneutics: A Few Contemporary Approaches.» Comparative Islamic Studies 2.2 (2006), 159.n[۳۹] تحقیقات علمی نشان میدهد عکس العملهای هورمونی و رفتاری دو جنس در زمان بروز استرس/بیم یکسان نیستد. معمولا این مردان هستند که با خشونت عکس العمل نشان میدهند. نگاه کنید به تحقیقات پیرامون مقولات Fight or Flight—Tend and Be Friend—n[۴۰] Abuse Defined: What Is Domestic Violence?» The National Domestic Violence Hotline.nخشونت خانگی چیستn.https://www.thehotline.org/is-this-abuse/abuse-defined/nچرا مردم به خشونت متوسل میشوندnhttps://www.thehotline.org/is-this-abuse/why-do-people-abuse/n[۴۱] به عنوان مثال نگاه کنید به مقاله زیر در نت و ارجاعاتش به The General Strain Theory (GST)n—Fear-Based Anger Is the Primary Motive for Violence: Anger induced violence is rooted in fear.nhttps://www.psychologytoday.com/us/blog/wicked-deeds/201707/fear-based-anger-is-the-primary-motive-violence.n[۴۲] Emerson R. Dobash, Russel Dobash, Violence against Wives: A Case against the Patriarchy (New York: The Free Press, 1983), 33-34.n[۴۳] مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده: نکاح و انحلال آن، مواد ۱۰۳۴ تا ۱۱۵۷ قانون مدنی (طبع قدیم)، (تهران: مرکز نشر علوم اسلامی ۱۳۸۴)، ۲۹۷.n[۴۴] محمد بن سعد، طبقات کبری جلد ۸ (تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه ۱۳۷۴)، ۲۴۹.n[۴۵] ابوالفرج اصفهانی، ﺍلاغانی جلد ۱۶ (کتابخانه مدرسه فقاهت، وب) ص ۳۶۸-۳۶۳.nhttp://lib.eshia.ir/71656/16/368.n[۴۶] ابن ابی شیبه، مصنف جلد ۱۰ موضوع ۱۰۵ حدیث ۱۹۴۴۲.nhttps://archive.org/details/shibahn[۴۷] الشیخ الطوسی، النهایه، (کتابخانه مدرسه فقاهت، وب)، ۵۲۹ .nhttp://lib.eshia.ir/10054/1/0n[۴۸] در فقه اسلامی طلاقی که به درخواست زن با پرداخت فدیه به شوهر صورت پذیرد، طلاق خلع نام دارد. یعنی زن از شوهرش ناراضی است از مهریه یا قسمتی از آن میگذرد و از شوهر جدا میشود. طلاق خلع هم در روند تاریخ مراحل مختلفی را گذرانده است. در قرون اولیه و دوران پیامبر زن به راحتی جدا میشد یعنی حق طلاق داشت بعدها و با دور شدن از عصر پیامبر فقها با ترفندهای مختلف همین درخواست طلاق زن را منوط به محکمه و رضایت شوهر کردند و عملا طلاق را به دست شوهر سپردند. به طور مثال، لنا سلیمه استاد دانشگاه تل آویو مینویسد: شواهد تاریخی به روشنی گواهی میدهد که در قرن هفتم میلادی در عربستان یک زن میتوانست با میل خودش طلاق بگیرد ولی روایات بجا مانده از آن دوران دقیقا درباره دلایل طلاق زن صحبت نکردهاند. همین مبهم بودن دلایل طلاق زن باعث شد بعدها علمای اسلامی طلاق خلع را منوط به دلایل محکمه پسند کردند (سلیمه، ۱۷۵). همو درباره تغییر روش علمای یهود تحت تاثیر وجود حق طلاق زن در محاکم اسلامی اولیه مینویسد: بنا بر یک روایت ارتدوکسی یهود در دوران گائونیم (۱۰۵۰-۶۲۰ میلادی) و تحت تاثیر محاکم اسلامی، خاخامها ناچار شدند به زنان یهود هم حق طلاق بدون پیش شرط بدهند. در دوران بعدی، ریشوئیم (۱۴۰۰- ۱۰۵۰ میلادی) علمای یهود ، این حرکت را بهعنوان یک انحراف در قوانین یهود تلقی کرده و حق طلاق بدون پیش شرط را از زن گرفتند (سلیمه، ۱۸۰). این دوره مقارن با زمانی بود که زن مسلمان هم دیگر حق طلاق بی قید و شرط را از دست داده بود.nLena Salaymeh, The Beginnings of Islamic Law : Late Antique Islamicate Legal Traditions, (Cambridge, UK: Cambridge University Press, 2016).n[۴۹] Kecia Ali, “The Best of You Will Not Strike: Al-Shafi’i on Quran, Sunnah, Wife- Beating.” Comparative Islamic Studies (2006), 150-51.n[۵۰] محمد بن محمد الشعیری، جامع الاخبار، 157.nLib.eshia.ir/71659/1/187.n[۵۱] طبری طی آیات ۳۴ و ۳۵ نساء ۲۰۲ قول را ذکر کرده است.n[۵۲] مرنیسی ۱۵۹-۱۵۸.n[۵۳] World Health Organization, Violence Against Women, Nov 2017. http://www.who.int/news-room/fact-sheets/detail/violence-against-women.n[۵۴] Amina Wadud, Inside the Gender Jihad : Women’s Reform in Islam. Islam in the Twenty-First Century, (Oxford: Oneworld, 2006), 202-203.n[۵۵] Sadiyya Shaikh, «Exegetical Violence: Nushuz in Qur’anic Gender Ideology,» Journal for Islamic Studies 17 (1997). http://sistersinislam.org.my/files/downloads/saadiya.pdf.n[۵۶] محمدهادی معرفت، قران و فرهنگ زمانه، ترجمه حسن حکیم باشی، (قم: تمهید ۱۳۹۸)، ۶۸.n[۵۷] همان 78.n[۵۸] Mohamed Mahmoud, «To Beat or Not to Beat: On the Exegetical Dilemmas over Qur’ān, 4:34.» Journal of the American Oriental Society 126, no. 4 (2006): 537-50. http://www.jstor.org/stable/20064542.n[۵۹] روح الله خمینی، تحریر الوسیله، (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ۱۳۹۲)، جلد۲، ۲۶-۳۲۵.n[۶۰] Khaled Abou El Fadl, «The Beating of Wives Revisited.» The Search for Beauty in Islam: A Conference of the Books, Lanham, MD: Rowman & Littlefield, 2006, 114.n[۶۱] Azizah E. Al-Hibri, “Women and Islamic Law – an Islamic Perspective on Domestic Violence,” Fordham International Law Journal 27, no. 1 (2003), 207-10.n[۶۲] Laleh Bakhtiar, The Misinterpretation of “IDRIBU” in 4:34 of the Qur’an.nhttp://www.altmuslimah.com/2009/07the_misinterpretation_of_idribu_in_434_of_the_quran_part_1.nand part 2 & 3/.n[۶۳] Amina Wadud, Qurʼan and Woman, 76.n[۶۴] Amina Wadud, Inside the Gender Jihad, 200-203.n[۶۵] Emerson R. Dobash, Russel Dobash, “Love, Honour and Obey: Institutional Ideologies and the Struggle for Battered Women,” Contemporary Crises 1, no. 4 (1977), 403.n[۶۶] Emerson R. Dobash, Russel Dobash, Violence against Wives: A Case against the Patriarchy, (New York: The Free Press, 1983), 37.n[۶۷] . بطور مثال نگاه کنید:n-Anahit Perikhanian, The Book of a Thousand Judgments (Costa Mesa, CA: Mazda, 1997), 95.n-Mansour Shaki, “Children iii. Legal Rights of Children in the Sasanian Period,” in Encyclopedia Iranica, 1991.n[۶۸] اعترافات اگوستین قدیس، ترجمه افسانه نجاتی، (تهران: پیام امروز ۱۳۸۲)، ۱۷۱.n[۶۹] Antti Arjava, Women and Law in Late Antiquity, (Oxford: Clarendon Press, 1998), 130-31.nجالب است که آنها هم قطر ترکه مجاز برای زدن زن را تعیین کردند: ترکهای که قطرش بیشتر از قطر انگشت شست شوهر نباشد (شبیه به قطر چوب مسواک مسلمانان). متنی در کتاب نانسی لمون استاد حقوق در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ریشه احتمالی این قانون – The Rull of Thumb – قانون انگشت شست – را به حدود دوهزار و هفتصد سال پیش در روم باستان مرتبط میداند، بسیار قبل از اینکه مسلمانان دربارهاش حدیث نقل کنند.nNancy K. D Lemon, Domestic Violence Law: A Comprehensive Overview of Cases and Sources, (San Francisco: Austin & Winfield, 1996), 1-2.n[۷۰] Reva B Siegel, “‘The Rule of Love’: Wife Beating As Prerogative and Privacy,” The Yale Law Journal 105, no. 8 (1996), 2118-2119.n[۷۱] شیخ صدوق، امالی، جلد اول ص 622-621، وبسایت مدرسه فقاهت.n[۷۲] Practicallynn«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میگردند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
n