اسلام و دمکراسی

در تاریخ اسلام و مسلمین از آغاز این بحث درجریان بود که مناسبات بین دولت و دین چگونه باید باشند. علت این است که حضرت محمدبه مدت 10 سال در مدینه حکومت می کرد، فرمان به جنگ و صلح می داد و به امور مردم مدینه می پرداخت. بدین سان بین دین و دولت یک هم بافتی پدیدار شد که از آن زمان تا عصر حاضر دوام پیدا کرد. nnnپس از فروپاشی خلافت عثمانی در سال 1924 این پرسش به وجود آمد که حالا رابطه بین دین و دولت چگونه باید باشد. nnnبرخی طرفدار حکومت دینی بر مبنای شریعت و حکومتی نظیر خلافت را می خواهند. برحی دیگر جدائی دین و دولت را طلب می کنند یعنی درجرگهً سکولاریست ها و یا لا ئیست ها هستند. روشنفکران دینی خواهان بر پائی یک حکومت دموکراتیک با رعایت ارزشهای دینی هستند. nnnگروه اول بین دمکراسی و مذهب تناقض می بینند به گونه ایکه با دمکراسی مخالفند. این ها دمکراسی را نافی دین و اباحی گری می بینند nnnگروه دوم هم بین دمکراسی و مذهب تناقض می بینند ولی به گونه ایکه می خواهند که مذهب خود را کاملا کنار بکشد و دست دولت را در قانونگذاری آزاد بگذارد.nnnگروه سوم هیچ تناقضی بین دین و دمکراسی نمی بینند و احساس نمی کنند که یکی باید به نفع دیگری کنار برود.nnnاما برای تعمیق و روشن تر شدن بحث باید برای پرسش های زیر پاسخ مناسبی را پیدا کرد:nnn- انتظار ما از دین کدام است؟nnn- از قرآن چه انتظاری را می توان داشت؟nnn- کمال یک دین را درچه می توان دید و آیا اسلام یک دین کامل است؟ nnn- ایا خدا سرنوشت انسان را از پیش تعیین کرده است؟ nnn- ایا پیامبران می خواستند جامعهً دینیبسازند؟ nnn- ایا فرما نروائی و حکومت از خواسته های پیامبران بوده است؟nnn- در وضع قانون چه کسی موثر است، خدا یا انسان یا هر دوی آنها؟nnnدر این جا به خاطر وقت اندک می کوشم به برخی از پرسش های فوق پاسخ بدهم به گونه ایکه روشن شود دولت مورد نظر من چرا باید دمکراتیک با رعایت ارزشهای اسلامی باشد.nnnدر پاسخ به پرسش اول که تصور ما از دین چیست باید بگویم که ما از دین دو انتظار عمده را داریم: هدایت انسان و عدالت گستری. منظوراز هدایت نشان دادن راه درست برای رسید به کما ل و به ارزش های والای انسانی ازراه پیروی از احکام الاهی و در نهایت رستگاری می باشد. در این جا روشن می شود که هدایت انسان ها نمی تواند از وظایف دولت باشد، چرا که دولت ها نمی توانند نظارت و یا انسان ها رامجبور کنند که به ارزش های انسا نی بیاندیشند ونمی توانند آنها را مجبوربه اطاعت از احکام الهی کند، چرا که با اجبارنمی توان در انسان ها باور به وجود آورد.nnnدر مورد عدالت باید گفت که عدالت حلقهً ارتباط بین دین و دولت است، چرا که از یک سو بر ای اجرای عدالت به حکومت نیاز داریم. اجرای عدالت نیازی به دین ندارد. در این باره دانشمندان الاهیات می گویند که عدالت آنقدر زیباست و ستمگری انقدر زشت است که درک تفاوت این دو باید بسیار آسان و باید در نهاد بشر باشد.nnاز سوئی دیگر از آن جا که حتی در یک نظام اسلامی اجرای عدالت با اقتدار حکومت ممکن می گردد، لازم است که اجرای عدالت عادلانه صورت گیرد چرا که اگر اجرای عدالت نا عادلانه باشد، نمی توان ازعدالت سخن گفت بلکه باید آن را ستمگری نامید. انسان ها باید بدانند که قاضی و دستگاه عدالت چگونه انتخاب شده و به اجرای عدالت مطمئن باشند.nnn نتیجه ای که می توان گرفت این است که فقط یک حکومت دمکراتیک ، یعنی در حکومتی که مردم مسئوولین را انتخاب می کنند،اجرای عدالت دینی، عدالت اسلامی ممکن میگردد . به عبارتی دیگر اعمال دیکتاتوری و بر علیه رأی اکثریت حکومت کردن درست درجهت عکس قواعد بنیادین و خواسته های اسلامی است. لذا حکومت اسلامی نمی تواند چیزی غیر از دمکراسی باش).nnبرای اثبات این مدعا به این اصول اسلامی و قرانی توجه کنید:nn اگر ما حق آزادی انسان در انتخاب را رد کنیم خیلی ازاحکام اسلامی معنای خود را از دست می دهند:nnn- از جمله این فرما یش قر آن که در میان مخلوقاتی که می شناسیم انسان کامل ترین عضو آفرینش است ،nnn- از جمله اینکه انسان آزاد آفریده شده است، nnn- از جمله اینکه خداوند به انسان آزادی در تشخیص در سرنوشت خود را داده است و اصرار می شود که کسی حق ندارد این حق را از انسان سلب کند. این حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم آمده استnn- از جمله اینکه هر کس می تواند مذهب مورد علاقهً خود را انتخاب کند.nn )و دیگر این که در قرآن شور و مشورت بین انسان ها و مسئولین توصیه شده است، (آیهً 135 از سورهً 38)nnn- از جمله اینکه امر به معروف و نهی از منکر وظیفهً هر مسلمان است و مسئولین موظفند که نهی از منکر را بپذیرند و بدن ترتیب تن به نظارت عمومی بدهند، nn- از جمله اینکه به انسان این توانائی داده شده است که خود را به خدا نزدیک کند.nnn از این بالا تر اینکه اگر انسان اجازه انتخاب نداشته باشد قا در نخواهد بود اجرای عدالت کند.nدر این جا پرسش دیگری پیش می اید که آیا حکومت می تواند مجری عدالت باشد در حالی که احکام و قوانین دینی را که نظام بر آن استواراست، تغییر ناپذیر بدانیم؟ ، تغئیر ناپذیر حتی پس از گذشت زمان و حتی در شرائط محیطی دیگر؟nnnچنانچه می دانیم هستند در میان مسلمین و در میان علمای اسلام کسانی که باورشان این است که احکام اسلامی تغییر ناپذیرند در حالی که اجتهاد در تاریخ اسلام و مخصوصا در شیعه همیشه بوده و اجتهاد برای تحول پذیری احکام شریعت و انطباق این احکام با شرایط نو به نو زمان و زمانه است. nnnپس از فوت پیامبر، خلفا چارهً دیگری نداشتند جزاین که در احکام دین اجتهاد کنند، یعنی با تفسیر ی دیگر از یک حکم اسلامی به نتیجه هایی برسند که بتواند راه گشا باشد. از خلیفهً دوم آمده است که او صیغه را ممنوع ساخت، چیزی که قبلا وجود داشت. nnnاز پیامبر روایتی مانده است که هنگامی که فردی به نام معاذ بن جبل می خواست برای هدایت مسلمانان به یمن برود از پیامبر می پرسد که اگر در آن جا با مسئله ای روبرو شود که نتواند برای حل آن حکمی از احکام اسلامی بیابد، چکار باید بکند؟ پیامبر به او گفت که با خرد شخصی باید راه چاره را بجوید. این همان اجتهاد است(ص156) . احکام دینی حتما در زمان نزول و صدور آنها برای مردمان آن زمان بسیار نیکو و عادلانه بودند ولی همان دستورات می توانند در درزمانی دیگر برای جوامعی دیگر زیان آور و غیر عادلانه باشند. لذا باید دستورات اسلام را خردمندانه و با عقل جمعی مورد تفسیرقرار داد.nnاجتهاد با به میان آمدن بحث چگونگی روابط بین دین و دولت و در رابطه با دمکراسی به عنوان نوعی از حکومت در طی 200 سال اخیراهمیت ویژه ای پیدا کرده است و این به ویژه در زما نی که مسلمانان با تمدن غرب آشنائی پیداکردند اهمیت بیشتری یافت. آشنا شدن با فرهنگی دیگر با رسم و رسومی دیگر در بین مسلمانان واکنش هایم تفاوتی را فراهم کرد. مردمان زیر سلطه تا مدت زما نی بی تفاوت به آن نگاه می کردند ولی زما نی رسید که خود را مجبور دیدند واکنش نشان دهند و آن زما نی بود که بخش وسیعی از سرزمینهای مسلمان نشین در شبه قارهً هند، در خاور میانه و آفریقا بد ست استعمار گران غربی افتاده بود.nnnدر میان بخشی از مسلمانان تحت چنین شرائط، اندیشهً مقاومت و بیرون افکندن مهاجمین همراه با خشونت، تقویت شد و همرابا این، دشمنی با فرهنگ و رسم ورسومات غربی، یعنی با اندیشه های مدرن نیز آغازگشت. از آن جا که غرب برای پنهان نگه داشتن خواسته های استعماری خود شعار دمکراسی راپیش می کشد، دشمنی با دمکراسی در بین این دسته از مسلمانان نیز نهادینه شده است.nnnبرخی دیگر از مسلمانان اند یشه های غرب را پذیرفتند و مقاومت را بی نتیجه دیدند و بعضا به همکاری با استعمار گران پرداختند. برخی دیگر، که روشنفکران دینی جزو آن ها هستند، ضمن پایبندی به احکام اسلامی در آشنائی با فرهنگ مدرن فرصتی یافتند که اولا خرافات را از دامن اسلام بشویند و ثانیا با تفسیری درست از احکام اسلامی به این نتیجه برسند که اسلام دینی است برپایهً خرد گرائی و چنین دینی نه تنها در تناقض با اندشه های مدرن نظیر دمکراسی قرار نگرفته است بلکه در دمکراسی بهترین روش را برای اجرای عدالت دینی پیدا کردند.nمثال روشن این امر را در در تاریخ نهضت مشروطه در ایران، درسال های بین 1905 -1911می توان یافت کرد. در آن زمان هم کسانی بودند چون آیت الله فضل الله نوری که دمکراسی را خلاف دین می دانستند. درمقابل کسا نی دیگر چون آیت الله آخوند خراسا نی و ایت الله نائینی،هیچ گونه نا سازگاری بین حکومت مشروطه پارلمانی بااسلام نیافتند. در دوران معاصر افرادی نظیر علامه طباطبائی و آیت الله مطهری و آیت الله خمینی این تفسیر راپذیرفتند. nnnبرای خمینی حتی اجتهادی را که در حوزه صورت می گرفت هنوز به اندازه رضایت بخش و پویا نبود. او بیش از این می خواست که عامل زمان و مکان مورد توجه قرار گیرد تا بتوان با اجتهاد در برخی از احکام ، تناقض موجود باقوانین حقوق بشر بین المللی رفع شود.nnnبه طور کلی می توان گفت که یک حکومت دینی تازمانی که اکثریت را پشت سر دارد می تواند حکومت کند، ضمن اینکه پیروان سایر ادیان نیز از ازادی های مدنی و حقوق شهروندی برخوردار می شوند. ولی چنانچه پیروان سایرادیان بتوانند روزی اکثریت آرا را بدست آرند، آنها می توانند حکومت را در اختیارگیرند، ضمن اینکه برای مسلمانان این حق حفظ می شود که بتوانند اکثریت را به سوی خود جلب و حکومت را دوباره بدست بگیرند nnnهیچ یک از شهر وندان، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، تا زمانی که اصول دمکراسی رعایت می شود ، نباید از حدود قانون تخطی کنند و خشونت نشان دهند، به همان گونه که پیامبر اسلام هم برای بدست آوردن قدرت سیاسی شمشیر از نیام بیرون نیاورد. nnnمثال دیگر رفتار حضرت علی می باشد. هر چند حق جانشینی با او بود و لی نکوشید که با تکیه برشمشیر به حکومت برسد.nnnاگر این درست باشد که حکومت حق مردم است و هیچکس، حتی پیامبر هم نمی تواند این حق را از مردم سلب کند، پس مردم آزادند یک دولت مذهبی را به دولت غیر مذهبی برگردانند. مهم این است که تمام گروه ها به قانون سپاس بگذارند و اصل دمکراسی رامحترم بشمارند.nnnدر پایان با فرض قبول مفهومی به نام «حکومت اسلامی»، باید گفت که حکومت اسلامی نیز مانند دیگر حکومت ها یک حکومت انسانی و شهر وندی است بر پایهً رای اکثریت و تحت شرائط دمکراسی با پشتوانهً اکثریت. چنین نظامی جهت اجرای عدالت و برقراری یک نظام حقوقی سالم و اخلاق برترانسا نی بر سر کار می آید.nnnزمانی که خردجمعی به این نتیجه می رسد که دمکراسی بهترین روش حکومت و حتی در چنین نظامی آسان تر می توان اعتقاد خود را حفظ، در این زمان بهتر می توان توجه خود را به خداوند معطوف کرد. nnnnnnn

Share:

More Posts

سلام بر وجدان های بیدار

آنچه در این روزها و هفته ها و ماه های اخیر موجب بقای امید و حداقل موجب تسلی خاطر است گسترش مخالفت ها و تعمیق

Send Us A Message