سیما و سیره محمد در قرآن 28-بخش ششم: فصل اول- محمد (ص) در قامت یک رهبر دینی و اجتماعی

پیامبران در شمار چهره¬های نمایان تاریخ¬اند . از ویژگی¬های مهم و برجسته آنان نوعی رهبری دینی و اجتماعی در عصر خودشان بوده و در سلسله پیامبران، پیامبر اسلام بیش از هر پیامبر دیگر در قامت یک رهبر تمام عیار اجتماعی ظاهر شده و در آینه تاریخ از این منظر بسیار برجسته و نمایان است. اگر بخواهیم از ادبیات کهن ایرانی استفاده کنیم می¬توانیم بگوییم که محمد (ص) یک پیامبر– شهریار است، هر چند که او با تمام شهریاران تاریخ متفاوت و متمایز است و شاید بتوان گفت که او اساساً شهریار نیست. دلایل این ظهور شهریاری و رهبری پیامبر اسلام نیز به مقتضای شرایط خاص در مقطع ظهور اسلام در قرن هفتم در شبهه جزیره عربستان بوده است که قبلاً به آن اشاره شد. البته بدون تردید خصوصیات و جامعیت دین اسلام و جهتگیری¬های اجتماعی دعوت اسلامی در ظهور این وضعیت مؤثر بوده است. رهبری پیامبر اسلام را می¬توان در یک طبقه¬بندی کلان به دو نوع رهبری در قلمرو «نبوت» و «زعامت» تقسیم کرد اما برای وضوح بیشتر و در مقام بیان دقیق¬تر میتوان چهار نوع رهبری را در عمر نبوی حضرت رسول تشخیص داد :
1- رهبری دینی
2- رهبری اخلاقی
3- رهبری سیاسی
4- رهبری نظامی
اینک درباره هر کدام توضیح مختصری می¬دهیم.

1- رهبری دینی
بدیهی است که محمد (ص) پیش از هر چیز نبی و پیام¬آور و ابلاغ کننده پیام الهی برای آدمیان بوده و بقیه موقعیت¬ها و مرجعیت¬ها و منصب¬ها فرعی و تبعی بوده و در واقع به ضرورت زمانه و تحت شرایطی پدید آمده¬اند. او دارای مقام عالی و فوق بشری دریافت وحی و منصب نبوت است. او در این مقام نقش¬هایی ایفا می¬کند که می¬توان آنها را چنین برشمرد :
الف : ابلاغ وحی
در گذشته گفتیم که یکی از عناوین پیامبر در قرآن ابلاغ وحی و یا «مبلغ رسالات رب» ( از جمله آیات 62، 68، 23 اعراف و 39 احزاب و28 جن ) می¬باشد. این مهمترین و نخستین رسالت هر پیامبر الهی است و البته پیامبران و ( از جمله پیامبر اسلام ) آن را به درستی و با امانت و وفاداری کامل به پایان برده¬اند.
ب : آموزش وحی
گام دوم در انجام رسالت و نبوت، آموزش وحی و آشنا کردن مردمان با متن کلام و پیام الهی است. پیامبر اسلام با دقت و پشتکار و مداومت این وظیفه را نیز به خوبی انجام داده است.
ج : حفظ و حراست وحی
گام بعدی حفاظت و پاسداری از متن وحی و قرآن است که با همت و تلاش پیامبر اسلام به انجام رسیده است. کتابت کلام الهی به وسیله کاتبان وحی، نظارت دقیق بر کار کاتبان، حفظ قرآن به وسیله مردم بویژه حفاظ و به گفته¬ای مرتب کردن آیات پراکنده و تعیین جای آیات مختلف در کتاب قرآن، جدا کردن متن کلام وحیانی با سخنان نبوی در قالب حدیث قدسی و عادی، از اقدامات مهم و ماندگار حضرت رسول در بخش حفظ و حراست از اصالت متن قرآن است.
د : تفسیر وحی
پیامبر افزون بر دریافت وحی و ابلاغ وفادارانه آن، مسئولیت تفسیر آن را هم دارد. به ویژه در مواردی که ابهام و تردیدی رخ می¬دهد و یا مؤمنان به تشخیص خدا و یا رسول در فهم دین دچار اشتباه می¬شوند و یا پیامبر مورد سؤال قرار می¬گیرد. چنین نقشی برای نبی طبیعی و اجتناب¬ناپذیر است چرا که او مخاطب اصلی و مستقیم کلام الهی است و طبعاً با زبان و بیان و مراد وحی آشنا¬تر است. از سوی دیگر در عصر نزول، جز نبی مفسر و متکلم دیگری در حوزه آموزه¬ها و آموزش¬های دینی و احکام شرعی وجود ندارد.

در عین حال این به معنای آن نیست که مؤمنان (و حتی غیر مؤمنان) حق ندارند و یا نمی¬توانند آیات قرآن را تفسیر کنند. به ویژه در عصر پس از نبوت، حق تفسیر قرآن و آموزه¬های دینی برای مؤمنان محفوظ و اجتناب¬ناپذیر است. البته این سخن به آن معناست که هر کس حق دارد به محصول تفکر و اندیشه خود عمل کند.
ح : تکمیل و بسط احکام شریعت
پیامبر در مقام شارع از این وظیفه و حق برخوردار است که در حوزه احکام عملی در جهت تکمیل و یا گسترش شریعت احکامی مقرر کند و شعائر دینی را سامان دهد.
این مقام در واقع مقام اجتهاد و افتاء است. این کار پیامبر در چهارچوب احکام اصلی شرعی است که به وسیله خداوند معین و مقرر می¬شود و لذا در طول کار خدا قرار دارد نه در عرض آن. فی المثل احکامی چون وجوب نماز ، روزه ، حج، زکات، قصاص، ارث، جهاد و … در قرآن مطرح و واجب شده و آنگاه پیامبر برای عملیاتی و اجرایی کردن آنها، مقرراتی را وضع کرده است که البته برخی از آنها می¬توانند معطوف و ناظر به شرایط آن روز باشند و بعضی نیز دائمی و فرا زمانی– مکانی شمرده شود.

2- رهبری اخلاقی
پیامبر فقط مبلغ وحی و یا مفسر دین و یا حافظ کلام الهی نبود، بلکه خود عامل به وحی هم بود ( آیات قرآن در این مورد در بخش اول قرائت شد ) و از این رو خود تجسم عینی مکتب و ارزشهای دینی هم شمرده می¬شد و لذا به عنوان اسوه برای مؤمنان معرفی شده است. در آیه 2 سوره صف آمده است : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» پیامبر خود بیش و پیش از دیگران مخاطب خداوند بوده و آن را به خوبی مورد توجه و عمل قرار داده بود.
با توجه به این جهات پیامبر یک رهبر اخلاقی جامعه و امت هم بوده است. به همین دلیل قول و فعل و تقریر وی حجت دینی شمرده می¬شد و بعدها در فقه و اخلاق و کلام اسلامی آن سنت حسنه نقش مهمی ایفا کرد. اهمیت سیره و سنت نبوی در کنار قرآن در این ارتباط قابل طرح و فهم و تحلیل است. در فصل دوم این نوع رهبری تکمیل می¬شود.

3- رهبری سیاسی
در مکه پیامبر اسلام عمدتاً رهبری دینی پیروانش را داشت و شاید نوعی رهبری سیاسی و اجتماعی مسلمانان را هم عهده¬دار بود اما در مدینه به عنوان حاکم و فرمانروا برگزیده شد و لذا حوزه رهبری سیاسی او مسلمان و غیر مسلمان را در بر گرفت و در پی آن شرایط ویژه¬ای پدید آمد و الزامات حکومت و ملکداری موجب شد تا در قرآن و سنت احکامی جعل شود و بعدها همین احکام و رفتارها در دین¬شناسی و به ویژه فقه و اجتهاد نقش¬آفرین شود و محل بحث و مناقشه قرار گیرد و بویژه این شمار از احکام (احکام اجتماعی) محور اختلافات فکری و دینی واقع شود.
به هر حال پیامبر حاکم جامعه هم بود و حاکمیت او از منظر قانون¬گذاری و اجرا حول دو محور اعمال می¬شد، یکی قرآن و وحی، دیگری، عرف زمانه و تشخیص مصالح و مفاسد احکام و تصمیمیات روزمره بر وفق شرایط و اوضاع و احوال زمان.

4- رهبری نظامی
گرچه رهبری سیاسی و نظامی در انواع حکومت¬های گذشته عمدتاً در اختیار یک فرد یعنی شخص حاکم بوده است اما روشن است که این دو مقام یکی نیست و لذا در دنیای امروز رسماً فرماندهی مستقیم نظامی به عالی¬ترین مقام نظامی و متخصص در امور نظامی وانهاده شده است و حتی در روزگاران گذشته نیز غالباً چنین بوده است. پیامبر اسلام در طول ده سال حاکمیت خود در مدینه فرماندهی و رهبری مستقیم سپاه اسلام را بر عهده داشت، هر چند که خود همیشه در درگیری¬ها و جنگها شرکت نداشت اما فرماندهی عالی در اختیار خود او بود.
بر وفق گزارش¬های قرآن و منابع سیره و تواریخ، پیامبر اسلام در رهبری نظامی نیز فوق¬العاده بود و از اندیشه و تدبیر و دقت و مهارت کافی برخوردار بود و بویژه رعایت اخلاق و مقررات و قوانین مقبول و مشروع زمان سرلوحه سیاست و رفتار نظامی او بوده است.

Share:

More Posts

Send Us A Message