برگی از دفتر ایام- افسون دیکتاتور

اشاره: این گزارش نیازی به شرح و مقدمه ندارد. من خواندم و جالب و جذاب و مفید آمد. فکر می کنم شما هم بپسندید. چند سال پیش در یک پزشک، در مورد آزمایش میلگرم Milgram experiment مطلبی نوشته بودم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. از این دست آزمایشات روانشناسی یا اجتماعی کم نیستند. در […]

برگی از دفتر ایام- فهم دیگری از دین

اشاره: متن فوق را کسی از طریق ایمیل برای من فرستاده است. اما انتشار آن در سایت «تابناک» بوده است با عنوان «به این جوان قاتل نگویید». فعلا متن را به طور کامل بخوانید تا در حاشیه آن شرحی بیارم. نزاع دو جوان، 4 سال پیش باعث شد سینا 18 ساله به قتل برسد و […]

برگی از دفتر ایام- چون که پیش چشم داشتی شیشه ی کبود

این قصه را هم عزیزی که نمی شناسمش برایم فرستاده از این محبتش یک دنیا سپاس. در این ماه مبارک تقدیم به همه انسانهای راست اندیش و راست کردار. واقعا قصه ها چه زیبا و پر معنا و مفهوم ساخته و خلق می شوند. از این منظر انبان تاریخ و به ویژه اساطیر نیاکان ما […]

برگی از دفتر ایام-ایکاش به جای حجاب حیا و وجدان و راستی اجباری بود

اشاره: در ایمیلی که الان دریافت کردم مطلبی آمده که به راستی دریغم آمد که شما را از خواندن آن محروم کنم. البته مطلب بیش از این بود و همراه با چند عکس تلخ و دردناک که گزنده وجدان آدمی بود ولی من قسمت اول و جملات پایانی آن را برای شما نقل می کنم. […]

برگی از دفتر ایام-ایکاش وطن جای ماندن بود

برگی از دفتر ایام-ایکاش وطن جای ماندن بود اشاره: متن زیر اخیرا در یکی از نشریات دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف منتشر شده و دوستی از سر مهر برای من ایمیل کرده و من هم دریغم آمد که شما هم از آن بی بهره بمانید. این چند کلمه خود به روشنی گویای همه چیز است. پس […]

برگی از دفتر ایام-به میزان توانمان مسئولیم

مردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم می‌زد. مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم می‌شود و چیزی را از روی زمین بر می‌دارد و توی اقیانوس پرت می‌کند. نزدیک تر می شود، می‌بیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می افتد در آب می‌اندازد. – صبح بخیر رفیق، خیلی دلم […]

برگی از دفتر ایام- در خرابات مغان نور خدا می بینم

اشاره: گفته بودم که گاه برخی مطالب جالب و خواندنی که برایم ایمیل می شود را در اختیار شما هم بگذارم. تا کنون چند فقره از این نوع نوشته ها را منتشر کرده و شما حتما دیده و خوانده اید. این هم یکی از آنها. دوستی این متن را برای من فرستاده و من ساعتی […]

برگی از دفتر ایام-پیامبری در همین نزدیکی است

کوتاه و گویا روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او […]

برگی از دفتر ایام- زندانی بدون دیوار

اشاره: این متن بسیار بسیار مهم است. به ویژه برای کسانی که یا به شکل مصنوعی و برجسته سازی دچار یأس و انفعال اند و در زندگی غالبا و یا تماما جنبه های زشت و اندوهگین و حوادث تراژیک حیات را می بینند و یا به واقع در زندگی آنان رخدادهای فاجعه آمیز و تلخ […]

برگی از دفتر ایام-سیزده بدری دیگر

دیروز به مناسبت سیزده بدر از خانه خارج شدیم و به حوالی شهر بن رفتیم و در یک پارک جنگلی اتراق کردیم و صبح تا حوالی مغرب را در آنجا گذراندیم. آخر سیزده نوروز بود و ماندن در خانه جایز نبودو می بایست طبق سنت به کوه و دشت و صحرا و طبیعت می زدیم. […]