در ارتباط با رخداد خونین و فاجعه بار جاری در سرزمین فلسطین و غزه، برخی افراد از سر جهل و غفلت و یا با انگیزه های خاص سیاسی و در واقع عملا به سود اسرائیل، گاه سخنانی می گویند که در جای خود درست و معقول می نماید ولی از آن نتیجه یا نتایج نامعقول و نادرست گرفته می شود و در واقع عملا نوعی فریبکاری و اغفال ذهنی رخ می دهد. از جمله گفته می شود که می گویند اولا جنگ را حماس علیه اسرائیل آغاز کرد و ثانیا اسرائیل دارد از خودش و مردمش دفاع می کند و ثالثا همان اندازه که اسرائیل محکوم می شود باید حماس و دیگر گروه های فلسطینی هم محکوم شوند. چرا که آنان هم دست به عملی زده اند که قانونا (قوانین بین المللی) جرم است و اخلاقا نیز مذموم و محکوم است. در این نوشتار کوتاه با اختصار کامل به هر سه مورد اشاره می کنم.
در باب دعوی اول، باید دانست که آغاز این جدال خونین به حدود یک قرن پیش باز می گردد و آغازگر این جدال ها نیز مهاجرین صهیونیست غالبا اروپایی بوده اند و نه بومیان. این درگیری های خونین با ترور و قتل و کشتار در این حدود یک قرن در جریان بوده است. دولت یهودی با حمایت همه جانبه قاطع از سوی قدرت های بزرگ و حتی کوچک غربی و حتی شرقی (شوروی سابق) به پیروزی رسیده و دولت نژادپرست و ضد حقوق بشری را در سرزمین غصبی ایجاد کرده است. در هرحال تاریخ را از آخر و حتی از وسط نمی خوانند بلکه از آغاز می خوانند.
اما در باره دفاع. درست است که به ویژه پس از رخداد هفتم اکتبر 2023 عموم رهبران جهان از حق دفاع مشروع اسرائیل سخن گفته و غالبا با صراحت تمام به اسرائیل اجازه داده اند که تحت عنوان «دفاع مشروع» هر کاری که خواست بکند؛ اما انصافا آنچه در این حدود پنجاه روز در غزه رخ داده است، دفاع بوده است؟! دفاع عقلا و شرعا و حتی وفق قواعد بین المللی امری است عقلایی و حتی شرعی و اخلاقی اما فکر نمی کنم هیچ وجدان بیداری این همه جنایت و کشتار گسترده و قتل حدود پانزده هزار انسان بیگناه و بی دفاع و حدود شش هزار کودک و این همه ویرانی نامش جز جنایت علیه بشریت و جز نسل کشی عنوانی دیگر داشته باشد! در هرحال بهتر است در این باب حقوقدانان و اهل انصاف نظر دهند. اگر مدعا دفاع مشروع باشد، می بایست حق را به کسانی داد که دیری است از خانه و کاشانه خود رانده شده و سالهاست که در زیر چادر سازمان ملل زندگی می کنند و از حداقل حقوق انسانی متعارف نیز بی بهره اند و هر روز از طریق ترور و قتل عام مستقیم سلاخی می شوند. خانه و زمین هایشان غصب شده و غاصب حتی حاضر نیست یک آلونک را هم به صاحبان اصلی بدهد.
اما در باب محکومیت دو طرف. کاملا درست است که وفق شهرت حداقل بخشی از رفتار مهاجمان هفتم اکتبر غلط بوده و باید بدون لکنت زبان محکوم شود. حداقل از نظر اسلامی و شرعی، حمله نظامی و قتل افراد غیر نظامی و از جمله زنان و کودکان و دیرنشینان و راهبان (معابد) حرام شرعی قطعی است. ترور یعنی قتل غافلگیرانه مطلقا حرام است و هیچ فردی به ویژه به نام دین نمی تواند چنین کند. من در این سالها به ویژه در ارتباط با اعمال داعش بارها این مدعا را مستندا نوشته و منتشر کرده ام. و در ارتباط با هفتم اکتبر نیز به تنهایی یا در طی چند بیانیه به این موضوع تصریح کرده ام.
از این رو سخن در لزوم محکومیت این نوع اعمال نیست. اما نکته نادرست در سخنان برخی منتقدان آن است که گویا توقع دارند هر روز و هر لحظه و در هر گفتار و نوشتار پیوسته دو طرف آن هم به اندازه هم محکوم شوند و این یک مغالطه شگفت و آشکار است. به تعبیر امام علی سخنی حق ولی نتیجه ای باطل.
سخن حق آن است که تجاوز و قتل بیگناهان دو سوی منازعه اصولا قیاس ناپذیرند. در یک طرف یک غاصب است و در طرف دیگر مغصوب، در یک طرف یک دولت مجهز به یک ارتش قدرتمند و با کلاهک های اتمی است و در طرف دیگر چند میلیون انسان عادی و بیگناه و تحت محاصره و حداکثر یک یا چند گروه چریکی؛ چگونه می توان این دو را با هم مقایسه کرد؟! نباید گفت از قیاسش خنده آمد خلق را؟! این ماجرا دقیقا مانند مدعیات دولت ایران است که در هر جنبش مردمی (88، 96، 98 و 1401) در برابر کشتار وسیع چند صد نفری مردم معترض و بی سلاح در خیابان احیانا چند نفری از مأموران سرکوب هم اسیر خشم مردم می شوند و به قتل می رسند اما حکومتیان پیوسته می گویند چرا از قتل بسیجی ها و یا خودی ها نمی گویید؟! درست است که کشتن انسان محکوم است اما به راستی این دو نوع قتل برابرند و به یک اندازه محکوم شدنی؟! آیا منتقدان در مورد ایران هم، همین مدعا را تکرار می کنند؟!
چهارشنبه 8 آذر 1402