در حاشیه قتل فجیع داریوش مهرجویی؛ آیا قتل های زنجیره ای دیگری در راه است؟

واقعا گویا قرار نیست خبری خوش بشنویم. تلخ تر از تلخ تری می رسد. از آرمیتا خبری خوش نمی رسد. هر لحظه کشته شدگان غزه را شماره می کنیم. هر روز خبری ناخوشایند از یک یا چند زندانی سیاسی در بند می رسد. گاه می گویم ما نسل سوخته ایم ولی گویا هر نسلی خود را نسل سوخته می داند. واقعا نمی دانم کدام نسل سوخته است.

در چنین احوالی خبر از مرگ تآسف آوری یک کارگردان کهنه کار و هنرمند و نام آشنا در ایران معاصر می رسد: داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر. طبق اخبار انتشار یافته در دل شب سیاه سیاه دلانی از بیرون به درون خانه، که قاعدتا باید محل امن و امنیت هر شهروندی باشد، خزیده و دو انسان بیگناه را با کارد سلاخی کرده اند.

به راستی چه می توان گفت و از آن مهمتر چه می توان کرد؟ هنوز اخبار موثقی در این باره منتشر نشده ولی شگفت است که به محض شنیدن خبر دهشتناک بی درنگ ذهن پدیده ی «قتل حکومتی» را به یاد آورد. زیرا چنین روشی برای مقابله با منتقدان هنری و سیاسی در جمهوری اسلامی سابقه ای دیرین دارد. حداقل از قتل های مشهور زنجیره ای دهه هفتاد بارها دیده ایم که امنیتی های نظام مقدس! از استراتژی «النصر بالرعب» و در عمل از روش «قتل درمانی» برای ساکت کردن روشنفکران و هنرمندان و نویسندگان و گاه اهل سیاست منتقد و مخالف استفاده کرده اند. قابل تأمل است که ماجرای کاردآجین داریوش و پروانه فروهر عینا تکرار شده است.   

می گویند مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد. حال پرسش این است که آیا بار دیگر قتل های زنجیره ای دیگر در راه است؟ چیزی که این شبهه را قوت می بخشد، سیاست مشت آهنین رژیم حاکم پس از جنبش اعتراضی سال گذشته است. به ویژه که مهرجویی نیز از روشنفکران و هنرمندان معترض در طول این سالها بوده و در سال گذشته نیز با دست نوشته ای از جنبش اعتراضی و برخی چهره های فعال آن حمایت کرده بود. مهرجویی بارها در این سالها موضع اعتراضی خود را به استبداد حاکم و به ویژه سانسور شدید آثار هنری و ادبی اعلام کرده کرده بود.

در هرحال هرچه هست چنین فاجعه ای بسی جای نگرانی دارد. حداقل آن است که با وجود هشداریی از قبل، حکومت از تأمین امنیت شهروندانش ناتوان است.

امیدوارم هرچه زودتر ماجرای پشت صحنه این فاجعه هرچه زودتر روشن شود. اگر چنین شود و واقعا قتل حکومتی نباشد، روشن شدن حقیقت ماجرا بیش از همه به سود حاکمیت است. گرچه داستان کهن «چوپان دروغگو»، مانع از آن می شود که مردم حتی سخن راست حکومتگران را هم دیگر باور نمی کنند. ضرب المثلی است که گویند یکی گفته بود هرچه گم می شود جیب مرا می گردند و عجیب این است که در جیبم نیز پیدا می شود!

مهرجویی هنرمند اندیشمند و دارای سبک و سلیقه ابداعی ویژه ای بود. فیلم های مهرجویی غالبا پرمحتوا و اندیشه پرور و به روز بوده اند. می پندارم هنوز هم فیلم «گاو» او ماندگارترین و فلسفی ترین و از این رو جهانی ترین اثر اوست. هنر خلاق مهرجویی او در خاطره ها خواهد ماند.       

با خانواده داغدار این هنرمند سرشناس و اثرگذار در هنر سینمای ایران معاصر و به جامعه هنری  وطن صمیمانه تسلیت می گویم.    

یکشنبه 23 مهر 1402  

Share:

More Posts

مردمانی مظلوم!

اول بگویم من از استفاده از واژه «مظلوم» به جد ابا دارم و دیری است که معمولا از آن استفاده نمی کنم. زیرا این واژه

سلام بر وجدان های بیدار

آنچه در این روزها و هفته ها و ماه های اخیر موجب بقای امید و حداقل موجب تسلی خاطر است گسترش مخالفت ها و تعمیق

Send Us A Message