در کنفرانس مشهور برلین در فروردین 1379 (رخدادی که پیامدهای آن مسیر زندگی ام را برای همیشه تغییر داد)، یکی از روشنفکران نامدار ایرانی (که به دلیل حضورش در ایران و برای رعایت امنیتش از ذکر نامش خودداری می کنم) در یک سخنرانی عمومی جمله ای گفت که از آن زمان تا کنون همچنان در حافظه ام مانده و با گذشت زمان اعتبارش را همچنان حفظ کرده است. او گفت: جمهوری اسلامی مانند کودکان عقب افتاده است، می کند، اما دیر می کند!nاز آن زمان بیست یک گذشته است. بارها به مناسبت هایی به یاد این سخن آن بزرگوار افتاده ام و در تجربه دیده ام که این دعوی پر بیراه نیست. هرچند تصمیمات مقامات عالی و تصمیم سازان کشور در مجموع در جهت منفی بوده و به همین دلیل در این بیش از چهار دهه هر روز بر وخامت اوضاع افزوده شده است اما در این مدت در مواردی هم کاری مثبت انجام داده ولی خیلی دیر. زمانی که کارشناسان صریحا اظهارنظر کرده و عموم مردم پیشنهادهای خود را برای گره گشایی مستقیم و غیر مستقیم با مسئولان در میان نهاده اند ولی نه تنها گوش شنوایی نیافت بلکه غالبا به تکذیب و انکار واقعیت ها متهم شده اند. با این همه وقتی که آش آنقدر شور شد که خان هم فهمید، آنگاه اقداماتی کرده و یا چنین نموده اند که می خواهند کاری بکنند. گرچه ممکن است دیر و یا خیلی دیر شده باشد.nیک نمونه ملموس و اخیر آن داستان تلخ و فاجعه بار برخورد با ویروس خطرناک کورونا در این دو سال اخیر است. مدتها (احتمالا آگاهانه) وجود چنین ویروسی را انکار کردند و بعد در نحوه مقابله با آن دچار انواع اشتباهات و ندانم کاری ها شدند. اوج این بی مسئولیتی و جهالت تحریم چند قلم واکسن خارجی آن هم به بهانه های واهی بود و در نتیجه ویروس گسترش یافت و در نهایت جان هزاران بیگناه ایرانی را گرفت. در فرجام این فاجعه، احتمالا به دلیل حمایت ضمنی از دولت اصولگرای خودی، واکسن ها آزاد شدند و در چند ماه اخیر خوشبختانه پاندمی مهار شده و اکنون در حد رضایت بخشی است. هرچند که یک نفر هم که بدین بهانه بمیرد، فاجعه است. چرا که صدر اعظم آلمان در همان آغاز گفته بود افراد تلف شده عدد نیستند، انسان اند!!nحال داستان مذاکرات وین است. در این چند ماه در داخل و خارج مورد مناقشه بود که جمهوری اسلامی چه می کند؟ بالاخره مذاکرات را ادامه می دهد؟ اگر هم مذاکره را بپذیرد، به نتیجه ای مثبت می رسد؟ و دهها پرسش دیگر. nمن با یادآوری همان جمله پیش گفته و البته به استناد شواهد و قراین نظری و عملی، تقریبا مطمئن بودم که مذاکرات حتی بر همان سبک و سیاق قبلی، گرچه با ادبیاتی متفاوت و متظاهرانه، ادامه خواهد یافت و در نهایت هم به توافقاتی ولو موقت دست خواهند یافت. برای مقامات جمهوری اسلامی، غالبا داستان «خودش را بیار اسمش را نیار» الگویی پایدار است. nحال که مذاکرات آغاز شده، باید دید این بار هم عقب افتادگان جمهوری اسلامی، هرچند دیر، بالاخره تن به توافقاتی خواهند داد؟ توافقی که می تواند هم از منافع ملی حراست کند و هم اندکی از رنج و فشارهای اقتصادی و معیشتی مردم بکاهد. از صمیم قلب آرزو می کنم چنین شود تا حداقل حرف آن دوست بزرگوار مصداق پیدا کند. دیر و زود صد البته مهم است ولی اگر در پایان سوخت و سوز نباشد، قابل تحمل است. nnسه شنبه 9 آذر 4n
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این