برنامه ویدیوئى پرتو نور تحت عنوان: دين و قدرت در روزگار جديد ۲

برنامه تلويزيونى “پرتو نور” شماره ۱۷۴۶nدين و قدرت در روزگار جديد ۲nبه مدت ۵۷ دقيقهnnhttpv://www.youtube.com/watch?v=betFOLhxwUEnnفايل صوتي برنامه فوق:n[Audio: 1746.mp3]nnگفته شد که در گذشته چند مؤلفه مهم در مشروعیت بخشی قدرت سیاسی و در عمل اقتدارگرایی حاکمان مسلمان نقش ایفا می‌کرده که در دوران جدید تمامی آنها نظرا و عملا به شکلی بی اعتبار شده و مؤلفه‌های تازه‌ای جانشین آنها شده‌اند.nطی دو گفتار این تحول بنیادین مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. تیترهای اصلی این بررسی چنین است:n۱ – تفکیک بین دو شأن نبوت و حکومت در عصر نبوی. همان گونه که پیش از این گفته شد هرچند عموم مسلمانان در تمامی جریان های فرقه ای و فقهی بر این گمانند که نبی اسلام همزمان دو شأن الهی را دارا بوده و حتی در این مورد دعوی بداهت شده ولی اخیرا این دعوی به چالش کشیده شده است. به گونه ای که در بندهای دیگر این خلاصه بیان شده است.n۲ – ماهیت عرفی و مدنی حکومت. حدود ۱۵۰ سال پیش شیخ محمد عبده عالم دینی الازهر در مصر جمله ای گفت که مبنای تحول بنیاین در سراندیشه های مسلمان کنونی شد و آن عبارت بود از این که: حکومت خصلت و ماهیت عرفی دارد و نه شرعی. این جمله ظاهرا ساده زمینه های گسست معرفتی مهمی ایجاد کرد و حداقل مسلمانان نوگرا و اصلاح طلب را وارد جهان جدید کرد. این دعوی شامل امارت و یا حکومت پیامبر اسلام هم می شود.n۳ – تفکیک بین خلافت و امارت نبوی. در پی اندیشه عبده شاگردش علی عبدالرازق، که خود دانش آموخته الازهر بود و مقام قضاوت در مصر داشت، کتابی نوشت با عنوان «اللاسلام و اصول الحکم» (اسلام و مبانی حکومت) و در آن استدلال کرد که نظام برآمده از موقعیت و شرایط پس از درگذشت پیامبر اسلام ربطی به دین ندارد و برآمدن نظام خلافت امری عرفی و محصول توازن قوا در آن موقعیت تاریخی اعراب بوده است. این تفکیک بین دو امر امارت نبوی و خلافت، در واقع تبیبن دینی و تاریخی همان نظریه محمد عبده بوده است. در این دیدگاه خلافت شکلی خاص و ویژه از حکومت مذهبی و اسلامی نبوده است.n۴ – نفی انحصارگرایی خلافت در یک گروه خاص. پیش از این بارها تأکید شد که پس از درگذشت نبی اسلام و در نخستین رفتار سیاسی مسلمانان و در جدال قدرت بین دو جریان قدرتمند انصار و مهاجرین، با برخواندن جمله ای از پیامبر با عنوان «الائمه من قریش»، جناح مهاجرین گوی قدرت را از رقیب ربود و این جمله کوتاه چندان اعتبار پیدا کرد که حدود شش قرن تنها عامل مشروعیت بخش قدرت خلافت اموی و عباسی شد. هرچند پس از زوال عباسیان این معیار عملا از اعتبار ساقط شد ولی نظرا حداقل در ذهنیت نحله هایی از مسلمانان (حتی شیعی) هنوز هم معتبر می نماید. اما در ذهنیت اغلب نواندیشان و عملا در زیست مدنی عموم مسلمانان این نظریه انحصارطلبانه و ضد اسلامی دیری است که بی اعتبار شده است. چرا که ثبوتا و اثباتا ممتنع است.n۵ – دموکراسی بدیل تئوکراسی. برآمد چنین چالشگری هایی آن بود که یک گسست کامل در ذهن و اندیشه سیاسی اغلب مسلمانان در پیوند دین و قدرت شکل گرفت و در نتیجه نظام سیاسی و حکمرانی دموکراسی به جای تئوکراسی سنتی از نوع اسلامی و فقهی آن پیشنهاد و عملی شد. هرچند هنوز هم عمدتا در جریان سلفیه و انواع بنیادگرایی های مسلمان توهمات پیشین چیره است ولی در عمل اجرای مدل های پیشین چندان عملی نمی نماید. در این ساختار البته رأی آزاد جمهور و قانون است که مبنای مشروعیت بخش حکومت و حکمرانان و نیز تقنین و قضاوت است. حق ویژه در امر حکمرانی برای هیچ فردی و طبقه ای از جمله رهبران دینی وجود ندارد و نخواهد داشت. البته موانع نظری و عملی پرشماری موجب شده که تا کنون چنین مدلی در جهان اسلام در حد کفایت و مفید عملی نشود

Share:

More Posts

Send Us A Message