پاسخ هایی برای اندیشیدن 122- پاسخ به دو کامنت در ارتباط با بیانیه نواندیشان

اشاره:nدر پای بیانیه جمعی از نواندیشان در اعتراض به فتوای دو تن از مراجع دینی قم در مخالفت با عارفان و صوفیان منتشر شد در وب سایت «زیتون» چند کامنت انتشار یافته که در این میان من در آنجا به دوتای آنها پاسخ داده م و اکنون متن کامنت ها و پاسخ من در اینجا بازنشر می شود. این متن در تلگرام نیز بازنشر شد است. البته برای رعایت محدودیت اندکی تلخیص شده است. nn۱- حکومت با فتوای این دو مرجع همراه نبوده و نیست .n۲- ما که طرفدار آزادی بیان و عقیده هستیم نباید بر اظهار رای دو آخوند بشوریم هرچند رای آنان عفن باشد. بند ۳ این نوشته نشان می دهد ما هم به بهانه قانون و حاکمیت مدنی آزادی بیان را محدود می خواهیم. این درست نیست. ای کاش بیانیه اکتفا می کرد به نقد مضمون سخن مکارم و نوری و بر آزادی بیان و رأی آنان تاکید می گذاشت.nnاین بنأییه من کم سواد را گیج کرده است. هم آیات اعظام، و هم نو اندیشان دینی مسلمان بوده و معتقد به اینکه قران کلام خدا است و مو لا درزش هم نمیرود. پس مشکل چیست؟nچرا فتوا آقایان غلط است؟ فرض کنیم که فتوا به گردن زدن مرتد داده شده بود، آیا حضرات نو اندیش مخالفت میکردند. ما امت کم سواد و کور دل از کجا بدانیم که که کدام گروه درست میگویند و منظور خداوند را صحیح بیان میدارند. چه کسی این حق را به هردو گروه داده که منظور خداوند را تفسیر کنند. nnپاسخ:nnn در مورد نخست. قطعا حق اظهار نظر برای هر فردی اعم از مذهبی و غیر مذهبی و یا عالم و جاهل و در هر موضوعی وجود دارد و از این منظر نمی توان آزادی فکر و عقیده و بیان را محدود کرد. ولی در متن بیانیه به علما ایراد نشده که چرا اظهار نظر کرده اند، مسئله فتوای شرعی و فقهی است. فتوا حداقل برای مقلدان مراجع لازم الاجراست و طبق معیارهای فقهی بر مقلدان واجب است که بدان عمل کنند. از این رو نباید بین اظهار نظر و فتوا و حتی بین فتوا و حکم خلط کرد. مگر نمی بینیم با همین فتواها گاه آدم کشته می شود؟ طبق قانون جمهوری اسلامی، اگر ثابت شود مقتول مهدورالدم (مثلا مرتد) بوده دیگر از مجازات نیز معاف خواهد بود. فتواها می توانند در تعارض با قانون نیز باشند. لطفا دقت بفرمایید. ظاهرا متن بیانیه به درستی فهم نشده است. حتی اگر حکومت یعنی رهبر نظام هم با این فتواها مخالف باشند، پیامدهای منفی چنین فتواهایی بسیار تلخ و ویرانگر است.nnاما در مورد دوم. ظاهرا ایشان با تاریخ اسلام و به طور کلی با قواعد تفسیر و به ویژه با مبانی معرفت شناسی جدید آشنا نیستند و یا آنها را فراموش می کنند. nاساسا مشکل اصلی در این است که کسی مدعی سخنگویی خدا و رسول باشد. هرچند عموم علمای سنتی به تصریح و یا به تلویح مدعی چنین نقشی هستند ولی حداقل صد سال است که نواندیشان مسلمان یادآوری می کنند که هیچ کس مجاز نیست از طرف خدا سخن بگوید. دلایل آن را گفته اند که می توان مراجعه کرد. nاما این که از کجا بفهمیم که کدام تفسیر درست است، پاسخ این است که اولا هر تفسیری لزوما تفسیری است بشری و لاجرم محتمل الخطا و ثانیا معیار صرفا مستندات و ادله عقلی و نقلی است. از باب نمونه، شما می توانید به ادله فقیهان ضد عرفان مراجعه کنید و در مقابل ادله عقلی و نقلی مخالفان شان از جمله نواندیشان را مورد بررسی قرار دهید و خود داوری کنید. درست است که فهم ها متنوع و مختلف است و در واقع هیچ فهمی سقف ندارد ولی فهم ها کف دارد و در نتیجه هرج و مرج نیست و نمی توان از هر متنی هر نوع تفسیری درآورد. در این مورد بنگرید به کتاب من: «تأملات تنهایی – دیباچه ای بر هرمنوتیک».nالبته ممکن است بفرمایید که من بی سواد چگونه داوری کنم؟ حق با شماست ولی این دیگر مشکل کسانی است که قدرت تشخیص ندارند. فقیهان سنتی هم می گویند در اصول دین و موضوعات اعتقادی تقلید حرام است و تجقیق واجب. نواندیشان نیز به کلی منکر تقلیدگرایی در دیانت اند. در هرحال در قلمرو اندیشه و علم فقط رقابت است و استدلال و هیچ فردی هم نمی تواند فردی را به جرم دگراندیشی تکفیر کند و از دایره ایمان و اسلام خرج بداند. جدال دیرینه عارفان و فقیهان از یک سو و فقیهان نواندیشان مصلح معاصر نیز از سوی دیگر در همین است. nاما این که ایراد گرفته اید که حضرات نواندیشان در مورد حکم ارتداد چه می گویند، باز باید جسارتا بگویم که منتقد به کلی از ماجرا بی خبر است. ایشان اطلاع ندارند که تمام نواندیشان شناخته شده تا کنون بارها و بارها در مقالات خود و یا با انتشار اطلاعیه هایی با حکم ارتداد به لحاظ دینی و فقهی مخالفت کرده و اعتراض خود را بارها اعلام کرده اند؟ وانگهی، مگر خود من در بیدادگاه ویژه روجانیت به دلیل یک اظهار نظر دینی در مورد تغییرپذیری احکام و به طور خاص مخالفت با حجاب اجباری، محکوم به ارتداد و در نتیجه محکوم به اعدام نشده ام؟ یعنی می فرمایید من با حکم ارتداد خودم موافق بوده ام؟ nnn

Share:

More Posts

پیروزی نظامی و شکست اخلاقی

واقعیت مکرر تاریخی این است که حکومتی و حتی فردی به پیروی از قاعده رایج «الحق لمن غلب» با توسل به انواع ابزار از جمله

پاسخی به یاوه های نتانیاهو

در گذشته متنی کوتاه نوشته و در این کانال منتشر کرده ام با عنوان «بزرگترین تجربه عمر سیاسی ام» و در آن گفته ام پس

رفع یک ابهام

اشاره: در ارتباط با انتشار یادداشت اخیرم در ارتباط با محکومیت جنایات اسرائیلی ها در غزه و اخیرا لبنان یک دوست خیرخواه و علاقه مند

Send Us A Message