پاسخ هایی برای اندیشیدن 114- پاسخ به چند نکته در حاشیه مقاله «آیا قیام مسلحانه . . .؟»

اشاره: متن زیر پاسخ من به چهار کامنت است در حاشیه مقاله «آیا قیام مسلحانه جایز بوده است؟» که اخیرا در وب سایت زیتون منتشر شده است.
اول:
با سلام. این نوشتار بسیار جالب و خواندنی است. البته من متوجه نشدم که کدام قسمت با مراجعه به تاریخ و کدام قسمت از نقل و قول‌های مذهبیی است.
اول آنکه، بیعت معاویه با امام حسن مشروع و دو طرفه بوده و پس از فوت امام این بیعت دیگر معتبر نیست. یزید ۳ سال خلافت کرد. ۶ ماه پس از آعلام خلافت، امام حسین ۱۸۰۰ کیلومتر راه را با زن و بچه سفر کرد به کوفه، آیا این نشانه قیام است؟ آنجا هم وقتی‌ تنها ماند قبول کرد که به نقطه دوری برود. پس ایشان دنبال حکومت بود نه قیام. فقط در لحظه آخر به جنگ تن داد چون راه دگریی نداشت. خواهر ایشان، حضرت زینب در قصر یزید به او پرخاش کرد ولی یزید به ایشان این اجازه را داد.
حال کلاه خود را قاضی کنیم. آیا امام حسین سمبل آزادی است؟ آیا یزید به مراتب از حکام نظام مقدس اسلامی ما دمکرات تر نبود؟
دوم:
جالب است که اشاره ای به مهمترین و معتبرترین منبع تاریخی یعنی <> نشده است.در این دیدگاه از این منبع مهم به عینه روایت میکنم .قضاوت را به عهده شما عزیزان خردمند میگذارم و از شما درخواست میکنم که این متون تاریخی را با شیخ مفید و علامه مجلسی و دیگر روحانیون شیعه مقایسه کنید.قضاوت با خوانندگان عزیز:
۱) چه کسانی با یزید بن معاویه بیعت نکردند؟
همه مسلمانان با یزید بیعت کردند به جز چهار کس .
۱. حسین بن علی ۲. عبدالله بن عمر ۳. عبدالله بن زبیر ۴. عبدالرحمان بن ابوبکر
(تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۲۸۸۸) (اخبار الطوال ، صفحه ۲۷۴ )
۲) وصیت معاویه بن ابوسفیان به یزید پسرش چه بود؟
پسرکم سفر و رفت و آمد را از پیش تو برداشتم و کارها را هموار کردم و اعراب را به طاعت تو درآوردم مگر چهارکس از قریش:
اول: حسین‌بن‌علی که مردی است کم خطر, اما نسبتی بزرگ دارد و غرابت با محمد, چنانچه می‌بینم مردم عراق او را به قیام وادار میکنند اگر به او دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می‌کنم.
دوم: عبدالله بن عمر مردی است که کار دین وی را از پا درآورده و اگر کسی جز او نماند, باتو بیعت می‌کند.
سوم: عبدالرحمان بن ابوبکر که همه دلبستگی‌های او زن است و سرگرمی وقتی ببیند یارانش کاری کرده‌اند او نیز همان کار را می کند .
چهارم: عبدالله بن زبیر که چون شیر آماده جستن است و چون روباه مکاری می‌کند چون به او دست یافتی پاره پاره اش کن. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۲۸۸۸)
۳) ماجرای فرار شبانه امام حسین از مدینه به مکه پس از فوت معاویه چه بود؟
پس از فوت معاویه، ولید حاکم مدینه کس نزد امام حسین فرستاد تا که با یزید بیعت کند.
حسین به دارالعماره نزد ولید بن عتبه رفت و گفت کسی چون من پنهانی بیعت نمیکند فردا چون مردم را جمع کردی من نیز خواهم آمد و با یزید بیعت میکنم. چون شب فرارسید و هوا تاریک شد امام حسین بهمراه دو خواهرش زینب و ام کلثوم و برادرانش ابوبکر و جعفر و عباس و خانواده‌اش پنهانی به مکه گریخت. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۲۹۰۹) (اخبار الطوال ، صفحه ۲۷۶)
۴) چرا امام حسین مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد؟
پس ار آنکه امام حسین از مدینه به مکه گریخت مردم کوفه و فرستادگانشان نزد امام حسین آمدند که ما مردم کوفه خویشتن را برای تو نگه داشته‌ایم و با ولایتداران به نماز جمعه حاضر نمی‌شویم ، نزد ما آی. امام حسین مسلم بن عقیل را پیش خواند و گفت به کوفه برو و در مورد آنچه به من نوشته‌اند بنگر تا اگر درست بود بسوی آنها رویم.(تاریخ طبری ، جلد ۷، صفحه ۲۹۱۶)
۵) ماجرای سرقت و مصادره کاروانی از کالاهای یزید توسط امام حسین در راه کوفه چه بوده است؟
امام حسین از مکه به سمت کوفه حرکت کرد تا به حوالی تنعیم رسید کاروانی را انجا دید که از جانب حاکم یمن برای یزید فرستاده شده بود. بار کاروان روناس و حله بود که پیش یزید می‌بردند، امام حسین کاروان را بگرفت و همراه ببرد .(تاریخ طبری، جلد ۷ ، صفحه ۲۹۶۸) (اخبار الطوال ، صفحه ۲۹۲)
۶) پس از محاصره کاروان امام حسین در کربلا توسط سپاهیان یزید امام حسین از سپاهیان یزید چه در‌خواستی کرد؟
امام حسین فرمود : یکی از سه چیز را از من بپذیرید :
اول: یا به همانجا که از ان امده ام باز میگردم.
دوم: یا دست در دست یزید بن معاویه می‌گذارم که در کار فی مابین رای خویش را بگوید.
سوم: یا مرا به هر یک از مرزهای مسلمانان که مشغول جنگ با کفار هستند(دیلمستان ایران ، قسطنطنیه) بفرستید که یکی از مردم مرز باشم و حقوق و تکالیفی همانند آنها داشته باشم.(تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۸)
۷) پس از انکه سپاهیان یزید درخواست امام حسین را برای عبیدالله بن زیاد(حاکم کوفه) فرستادند وی در پاسخ چه گفت؟
ابتدا عبید الله بن زیاد درخواست امام حسین را پذیرفت اما از انجا که امام حسین به ولید(حاکم مدینه) نیز قول داده بود که با یزید بیعت کند اما شبانه از مدینه به مکه گریخت و همینطور گفته شمر بن‌ذی‌الجوشن که به عبیدالله بن زیاد گفت: اکنون که در سرزمین توست این را از او می‌پذیری؟ به خدا اگر از دیار تو برود و دست در دست تو ننهاده باشد قوت و عزت از آن او باشد و ضعف و ناتوانی از آن تو. باید امام حسین و یارانش به حکم تو تسلیم شوند که اگر عقوبت می‌کنی اختیار عقوبت با تو باشد و اگر می‌بخشی به اختیار تو باشد که به خدا شنیده‌ام عمر سعد (فرمانده سپاهیان یزید که امام حسین را محاصره کرده بودند) و حسین بیشتر شب را در میان دو اردوگاه نشسته اند و با هم سخن می‌کنند. عبیدالله بن زیاد گفت: چه خوب گفتی رای تو درست است. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۹)
۸) ایا امام حسین در کربلا به عمر سعد (فرمانده سپاهیان یزید ) چه پیشنهاداتی داد ؟؟
امام حسین به عمر سعد گفته بود دو اردو را رها خواهیم کرد و با هم به نزد یزید خواهیم رفت. عمر سعد گفت: در این صورت خانه ام را ویران میکنند. امام حسین گفت: من آنرا برایت می‌سازم. عمر سعد گفت: املاکم را می‌گیرند. امام حسین گفت: ار املاک خودم در حجاز بهتر از آن به تو می‌دهم. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۸)
۹) ایا کاروان امام حسین در مدت محاصره در کربلا تشنه ماندند؟
خیر، وقتی تشنگی بر حسین و یارانش سخت شد، امام حسین، عباس‌بن‌ابی‌طالب را پیش خواند و با سی سوار و بیست پیاده فرستاد و بیست مشک همراهشان کردند که شبانگاه برفتند و نزدیک آب رسیدند. پانصد تن از سپاهیان یزید مراقب ابگاه بودند. چون به نزدیک ابگاه رسیدند عباس گفت: آمده‌ایم از این آب که از آن ما را بداشته‌اند بنوشیم گفتند بنوش نوش جانت. عباس گفت تا حسین و این گروه از یارانش که می‌بینی تشنه‌اند یک قطره نخواهم نوشید .انگاه عباس به پیادگان گفت مشکها را پر کنند پس از آن کسان نمودار شدند و درگیری اندکی شد. یاران حسین با مشکها بیامدند و آب را پیش وی بردند. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۰۰۷)
در منابع متن اشاره ای شده به اخبار الطوال.مرجع شماره ۱۳ و گویا نگارنده این منبع را موثق میدانند.
بنده نیز از همین منبع میآورم که:
الف: در سفرهای معاویه به مکه و مدینه امام حسن و امام حسین از اولین کسانی بودند که به پیشواز معاویه می‌شتافتند و معاویه را در اغوش می‌گرفتند. (اخبار الطوال، صفحه ۲۴۳) (روضه الصفا ، جلد ۳ ، صفحه ۸۰-۸۳)
ب: رابطه امام حسین با معاویه به شکلی بود که در سال ۴۹ هجرت بفرمان معاویه در جنگ قسطنطنیه شرکت کرد. (زندگانی امام حسین، صفحه ۱۲۲)
ت: امام حسین در نامه ای که به معاویه نوشت تاکید کرد من خواهان مقابله و جنگ با تو نیستم و به یارانش گفت: تا زمانی که معاویه زنده است باید خانه نشینی را پیشه خود سازید. (اخبار الطوال، صفخه ۲۷۲) (روضه الصفا، جلد ۳ ، صفحه ۱۵

سوم:
سلام .اقای اشکوری کاری به حکومت یزیدی اخوندی ندارم که همه ارزش ها را لوث کرد و یکی از این ارزش ها ارزش قیام علیه ظلم و جفا به همه حق طلبان و به خصوص به امام حسین ع بود .اقای اشکوری ولی تاسف عمیق من از این است که تحت تاثیر دافعه حکومت اخوندی چه بر سر امثال شما امده که این گونه در مرز هفتاد سالگی به تردید در مورد حقانیت پر افتخارترین حماسه تاریخ انسان دچار شده اید ویک تحلیل حیرت انگیز از قیام عاشورا پرداخته اید .اقای اشگوری اگرشما که یک روز جامی این حکومت بودید و اکنون در مسیری بر عکس گذشته به همه چیز شک کرده اید ولی متقابلا جوانان شجاع و مظلومی در این کشور بودند که از همان سالهای اغاز این حکومت با الهام از امام حسین ع در برابر این حکومت ایستادند و خون خود را برای مبارزه با استبداد مذهبی نثار کردند و از انگ خارجی و بی دین نتر سیدند .اقای اشکوری اگر هنوز اندک علاقه ای به دکتر شریعتی دارید ببینید دکتر چه تحلیلی از عاشورا داشت و شما چه تحلیلی دارید .اقای اشکوری متاسفم .
چهارم:
آیا قیام مسلحانه با هدف تغیر رژیم مجاز بوده؟
به این سوال با توجه به تشریح موضوع جواب روشن و شفافی نداده،
آیا مجازبوده؟
پاسخ
با سلام و سپاس از دوستانی که اظهارنظر کردند. می کوشم در باره هر سه کامنت به کوتاهی شرحی تقدیم کنم.
در مورد آقای علی سون. واقعیت این است من هم متوجه نشدم که مراد از تفکیک بین «تاریخ» و «نقل قول های مذهبی» چیست؟ بالاخره منابع مورد استفاده همانهاست که در مقاله آمده اند. ممکن است برخی از آنها اصطلاحا در شمار منابع تاریخی نباشند ولی به مناسبتی مورد استفاده قرار گرفته و بالاخره در تبیین مسائل مفید بوده اند. منابع موجود اسلامی در سیره ها و تواریخ جملگی هم دینی اند و هم تاریخی.
دوم. باز متوحه متوجه نشدم که مراد از بیعت معاوبه با امام حسن چیست؟ معاویه که هرگز با امام حسن بیعت نکرده بود.
سوم. انتخاب عنوان مناسب برای حرکت امام حسین از مدینه تا مکه و تا کوفه و کربلا آسان نیست ولی چنان که دلایل و اسناد آن را در مقاله قبلی آورده ام هدف اصلی و غایی امام حسین از این حرکت خلع یزید از خلافت و استقرار حکومت علوی با زعامت خودش در عراق (و شاید در جهان اسلام) بود. اگر شما در این باره حرفی دارید می توانید مطرح کنید وگرنه این اقدام نامی جز خروج و شورش و قیام و انقلاب ندارد. چنان که عموم متفکران شیعی معاصر از جمله مطهری و صالحی نجف آبادی به این مدعا اذعان کرده اند.
اما این که حسین نماد آزادی هست یا نه محتاج بحث جداگانه ای است ولی به گمانم چنین عنوانی مناسب است اما این که یزید از حاکمان کنونی ما مدارای بیشتری داشت تردیدی نیست و می توان این مدعا را با دلیل نشان داد.

اما در باره جناب «آزاد مرد».
در این مورد هم متأسفانه ندانستم این کامنت طولانی برای چه بوده و نویسنده می خواسته چه چیزی را ثابت کند. اول ادعا کرده اند که من (اشکوری) به «مهم ترین و معتبرترین منبع» اشاره نکرده ام ولی در آنجا نامی از این معتبرترین منبع نیامده و در ادامه نیز از منابعی (چون طبری واخبارالطوال) نام برده شده که از قضا بیشترین ارجاعات من به آنها بوده است.
تازه تمام مطالبی که آمده در جای خود درست اند ولی چرا در اینجا از آنها یاد شده اند؟ معمولا در نقد یا از اشتباهات نویسده پرده برداری می شود و یا از کاستی ها یاد می شود و یا تناقضات احتمالی نشان داده می شود و این تذکرات مصداق هیچ یک از اینها نیستند. چنان که در مقدمه مقاله قبلی نوشته ام این دو مقاله و دو مقاله بعدی (که به تدریج خواهند آمد) چهار فصل از پانزده فصل یک کتاب است نه تمام مطالب. این مقاله عنوان خاصی داشته و دارد و در اینجا جای طرح تمام داستان کربلا نیست.

و اما چند نکته در باره تذکرات جناب حبیب.
از حواشی و مسائل شخصی که بگذریم، خدمت این عزیز یادآوری می کنم هرچند ممکن است که شرایط خاص این چهل سال بر من اثرگذاشته باشد (که البته امری است طبیعی و جای ایراد ندارد) ولی صادقانه بگویم آنچه الان می گویم بیش از هر چیز برآمده از دو عنصر است: مطالعه و تحقیق بیشتر و به ویژه در باره تاریخ قرن اول اسلام و دوم، تجارب داخلی . منطقه ای و جهانی.
به شریعتی اشاره کرده اید. من هنوز خود را وامدار آن بزرگ می دانم و لی سالهاست که می گویم «قال شریعتی» نداریم. مگر قرار است تا پایان تاریخ حرفهای او را تکرار کنیم؟ برخی از گفتارهای شریعتی در باب تاریخ اسلام ذوقی و حتی نادرست اند و من امروز مدعی آنها هستم (در مقاله تاریخ نگری شریعتی در بوته نقد که سال گذشته در یادنامه جهلمین سال شریعتی منتشر شده در این باب سخن گفته ام).
در هرحال امروز به پشتوانه سالها تحقیق و بررسی منابع، آرای کسانی چون شریعتی و مطهری و صالحی نجف آبادی در باب داستان کربلا را مورد نقد قرار داده و می دهم.
حرکت امام حسین نیز حاوی پیام های بسیار ارزشمندی است ولی ما اکنون در باب تحلیل های رایج و مطرح شده در باره یک رخداد مهم تاریخی بحث می کنیم و نه در باره آنچه به واقع در عاشورای سال ۶۱ هجری در حوالی کوفه رخ داده که هیچ راهی برای انکشاف حقیقت ناب نداریم. در نهایت تحلیل من نیز تحلیلی است در کنار دهها تحلیل دیگر و شما به جای این که از عاطفه تان کمک بگیرید و اظهار تأسف بفرمایید بهتر است «تحلیل حیرت انگیز» مرا نقد علمی کنید تا هم من استفاده کنم و هم خوانندگان.

در پاسخ جناب «ناشناس» هم عرض می کنم که فکر می کنم پاسخ من در مقاله شفاف و روشن باشد. گفته ام با توجه به معیارهای دینی و سیاسی قرن نخست اسلام (و حتی بعدتر تا دوران مدرن) شورش و به تعبیر اسلامی «خروج» بر ضد حکومت وقت جایز نبوده است.
با سپاس از هر چهار عزیز ناشناخته
اشکوری

Share:

More Posts

Send Us A Message