اشاره: متن زیر پاسخ به پرسش دوستی به نام امیر است که بار دیگر به پاسخ قبلی ام در پایان جستار بیست و نهم در سایت زیتون پاسخ داده و من نیز شرحی در مقام پاسخ ارائه داده ام.nnسلام خدمت جناب اشکوری عزیز. تشکر مجدد از جوابتانnاز قضا این روزها مصادف با چهل سالگی انقلاب است و به نوعی گفتگوی ما به مرحوم شریعتی و اثرات افکارش بر انقلاب رسید…..من سعی نداشتم تحولات انقلاب را به افکار شریعتی نسبت دهم اما قطعا اگر نگویم همه بلکه یکی از عوامل جهت گیری انقلاب به سمت مدهبی شدن افکار شریعتی میباشد و در این موضوع مناقشه ای وجود ندارد . حتی شعارهای اول انقلاب هم موید آن است. حتما شعار” دکتر علی شریعتی …معلم شهید ما …..” را یادتان هست.( من البته یادم نیست! و فقط در کتابها خوانده ام). خوب طبیعی است که جوان تشنه و پر از شورو هیجان دهه 50 که از قضا شکمش هم پر بود و سر پر سودایی داشت و در مجلات و کتابها هم عکسهای جذاب چگوارا و کاسترو و ..را میدید و با آهنگهای بیتلها داغ میشد و افسانه سرایی از فلسطین و یاسر عرفات تشنه ترش میکرد و گروگان گیری المپیک مونیخ عطشش را بیشتر میکرد ، قطعا دنبال نسخه مخصوص خودش داشت. در اینجا بود که گمشده اش را در حسینیه ارشاد یافت. یک جوون خوشتیپ و کرواتی و از قضا بسیار خوش صحبت و مهربان و تحصیل کرده غرب که تمام ایده آلهای جوان را در یک زرورق زیبا و دوست داشتنی کادو کرد و داد دستش و شد آن جوان انقلابی از نوع ایرانیش……به شریعتی نقد دارم به جهت آنکه خودش از خانواده ای مذهبی بود و تاریخ خوانده بود و میدانست هیچ حکومت ایدئولوژیکی در دنیا وجود نداشته که با عدل و داد حکومت کند و به دامن ظلم در نقلتد.شریعتی میدانست و باز هم اشتباه کرد که مذهب میتواند نسخه ای مناسب برای حکومت باشد.nبله با نظر شما موافقم که الان نیست تا از خودش دفاع کند.اما علی رغم علاقه شخصیی که به ایشان دارم متاسفانه نسخه اش برای جامعه ایران جواب نداد و گذشت زمان ثابت کرد که همان غربی که آنقدر آن را نقد میکرد ، بیشتر به فکر مردم خودش و مردم دنیاست و حتی روزگاری را سپری میکنیم که یکی از طرفدارن سرسخت و آگاه افکارش مانند جناب اشکوری عزیز مجبور شده در همان غرب روزگار بگذراند و هزینه بپردازد.nبه هر حال مصاحبت با شما برای من بسیار آموزنده و مفید بود و مطمئنم شما با آگاهی از گذشه و حال ، انتخاب مطلب می فرمایید و منم با علاقمندی آنها را خواهم خواند. nموفق باشید.nnپاسخ:nدوست عزیز جناب امیرnبا سپاس از شما. شاید دیگر ضرورتی برای ادامه گفتگو نبود به ویژه که از موضوع اصلی فاصله گرفتیم ولی احساس مسئولیت وادارم کرد که شما را از اشتباهی در بیاورم. nظاهرا شما هم مانند بسیاری پنداشته اید که شریعتی مدافع حکومت مذهبی و به اصطلاح حکومت اسلامی بوده است. اگر اندک آشنایی با افکار و آثار شریعتی وجود داشته باشد، روشن می شود که او هرگز با هیچ نوع حکومت مذهبی و با هیچ حکومت استبدادی و به ویژه با استبداد دینی موافق نبوده است. برای این که مستند گفته باشم فقط به یک نمونه استناد می کنم. شریعتی در مجموعه آثار 22 (گفتگو با تواین بی) به صراحت می گوید حکومت مذهبی نه تنها مولد استبداد است بلکه عین استبداد است. چون متن طولانی و قابل دسترسی است نقل نمی کنم. مراجعه بفرمایید nاما در باره غرب. درست است که شریعتی منتقد رادیکال غرب بوده و به گمانم گاه سخنان مبالغه آمیز و حتی نادرستی گفته است ولی نقدهایش استعلایی است یعنی ماورای مدرنیته و دموکراسی است و نه مادون آن. مانند نقدهای هایدگر و فوکو و شمارانی دیگر در خود غرب. از قضا شما به نکته درستی اشاره کرده اید که شریعتی مادر مرده در حدود پنجاه سال قبل و بدون تجربه تلخ کنونی گفته است. این قسمت را عینا می آورم:n«چنانچه امروز می بینیم سرمایه داری شرف اش بیشتر از سوسیالیسم است. آنجا گاهی ندای انسانی به گوش می رسد [ولی] آنجا اصلا خفقان است، انگار دیگر بشر نیست، آدم وحشت می کند! اگر در جایی یک فاجعه انسانی به وجود بیاید، بالاخره از همان فرانسه پلید صد تا صدا بیرون می آید. خود کمونیست ها که از رژیم هایشان در می روند به اروپا می روند. از سولژنیتسین پرسیدند چرا به آمریکا می روی می گوید برای این که آنجا می توانم به آمریکا فحش بدهم ولی در کشور خودم نمی توانم، برای این که اگر در همان موقع با نیکسون لاس می زنند، تمام روزنامه ها از او ستایش می کنند. مجموعه آثار 23، ص 348-350nاکنون نیز از چین به اروپا و آمریکا می گریزند و از کشورهای اسلامی و از جمهوری اسلامی نیز باز به این بلاد کفر! فاعتبروا یا اولی الابصار!nnn
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این