اشاره: این متن پاسخی است به یکی از خوانندگان مقاله «تأملی در شروط صلح و چرایی صلح امام حسن» در جرس
ﺮﻓﺎﻧﻴﻴﺎﻥ : ۱۸ دی ۱۳۹۲, ساعت ۶:۵۱ قبل از ظهر
ﻓﻘﻄ ﻣﻴﺘﻮﻧﻢ ﺑﮕﻢ ﺧﺪا ﺑﻪ ﺩاﺩﻣﻮﻥ ﺑﺮﺳﻪ ‘ ﻋﺠﺐ ﮔﻴﺮﻱ ﻛﺮﺩﻳﻢ
ﻳﻚ ﺳﻮاﻝ ﻫﻢ ﺩاﺷﺘﻢ
ﺁﻗﺎﻱ اﺷﻜﻮﺭﻱ اﮔﺮ ﻣﺎ ﺗﻘﻴﻪ و ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺼﻠﺤﺘﻲ ﺭا ﻛﻪ اﺳﺘﻨﺒﺎﻁ ﻓﻘﻴﻬﺎﻥ اﺯ ﺗﺸﻴﻊ اﺳﺖ ﺭا ﺟﺰﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﺕ اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ ﺑﺪاﻧﻴﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﻢ ﺑﻪ ﺭﻭاﻳﺎﺕ و اﺣﺎﺩﻳﺜﻲ ﻛﻪ اﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ و اﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ اﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﻨﻴﻢ ‘ و اﮔﺮ ﻓﻘﻴﻬﺎﻥ ﻣﺎ اﻣﺮﻭﺯ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻛﻪ اﺯ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺷﺒﻬﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ‘ ﺁﻳﺎ اﺟﺎﺯﻩ ﺩاﺭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭا ‘ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ اﻣﻜﺎﻥ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﻨﺪ ﻳﺎ ﻧﻪ
اﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﺸﻜﺮﻡ و ﺷﻤﺎ و ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺭا ﺑﻪ ﺧﺪا ﻣﻴﺴﭙﺎﺭﻡ
پاسخ:
با سلام و سپاس از شما. مبحث «تقیه»، به رغم ساده بودنش، تا حدودی پیچیده است و کمتر در باره چند و چون آن بحث و تحقیق و استدلال شده است. اما در این مجال به چند نکته ضروری اشاره می کنم:
اول. تقیه را اگر به معنای لغوی و مفهومی آن در نظر بگیریم، امری است عقلایی و خردپذیر و در عمل نیز گریزناپذیر چرا که تمام آدمیان کم و بیش در زندگی شان از ان استفاده کرده و می کنند. تقیه بدان معناست که در شرایطی خاص و در صورت ضرورت تمام حقایق گفته نشود و اگر هم پای مصالح اهم در میان باشد از گفتن خلاف یا دروغ نیز ابایی نباشد. در واقع استدلال عقلایی این نوع تصمیم نیز همان است که سعدی گفته است: «دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز است». مانند پاسخ بازجوها در نظام های حکومتی استبدادی برای یک فرد مبارز و متهم. اگر متهمی که در دست بازجو اسیر است و او می خواهد با اعتراف گیری از او فرجامی در حد مرگ برای او رقم بزند خلاف بگوید، مورد تقبیح قرار می گیرد و یا تقدیر و تحسین؟ البته این گزینه در صورتی معقول می نماید که در اخلاق فایده گره باشیم و گرنه در فضیلت گرایی چنین کاری روا نیست. معیار تشخیص هم البته خود فرد است که بر اساس منطق موقعیت و در چهارچوب سیستم ترجیحات خود تصمیم می گیرد و عمل می کند.
دوم. شیعه در ادوار میانی تاریخ اسلام غالبا تحت فشار و سانسور بوده و هزینه های گزافی برای بارورها و عقایدش پرداخته و از این رو برای حفظ خون و جان و اموال و امنیت خود به طور غریزی به نوعی پنهان کاری و پنهان گویی رو آورده و بعدها این ضرورت است سیاسی و واکنش عملی در برابر واقعیت تلخ و پر هزینه موجود، به وسیله بزرگان و شاید هم امامان نظریه پردازی شده و ذیل عنوان «تقیه» مطرح شده و جا افتاده است. این یک قاعده است که همواره یک امری واقعیت عینی پیدا می کند و بعد نظریه پردازی می شود و ذیل عناوین مشخص و با واژگان مناسب بیان می گردد. با این همه تقیه نه یک اصل اعتقادی است و نه یک ضرورت دایمی و اصولا ربطی ماهوی به نظام باورها و عقاید ایمانی ندارد صرفا یک تاکتیک است در شرایط خاص و به منظور حفظ ایمان و جان مؤمن.
سوم. با این همه، اگر واقع بینانه و تاریخی به ماجرای تقیه و اثرات آن توجه کنیم، جای تردید ندارد که همین ضرورت عملی (مانند امور فراوان دیگر) در سیر تحولات تاریخی و اجتماعی اش، زمینه ساز و در واقع مشروعیت بخش انواع خلاف گویی ها و رواج دروغ و فریب و ریاکاری و بی اخلاقی شده و می شود. تردید ندارد که در ایران شیعی امروز دروغ بیش از هر جای دیگر جهان اسلام رواج دارد و یکی (البته فقط یکی) از دلایل آن همین تقیه است. از سوی دیگر در فقه و اجتهاد شیعی نیز اصل تقیه موجب شده که فقهیان در هر موردی که سخنی و یا عملی از فلان امام را با معیارهای متعارف و مقبول خود سازگار نمی بینند، گزیرگاهی پیدا کرده اند به نام تقیه؛ یعنی در توجیه فلان گفتار و رفتار فلان امام می گویند از سر تقیه بوده و این تبعات عقلی و عملی منفی مهمی در پی دارد که اکنون جای بیان آن نیست.