اخیرا نقدنوشته ای از من در باره برخی از سخنان جناب آقای دکتر سید ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران در سایت بی بی سی منتشر شد و با واکنش گسترده ای از سوی شماری از هم وطنان و بیشتر حامیان جناب بنی صدر و از جمله برخی از نزدیکان فکری و گروهی و سببی ایشان مواجه شد. اظهار نظرهای اینان در رسانه های مجازی از جمله در فیسبوک آقای محمود دلخواسته و نیز کامنت های بر مقاله من در بی بی سی و احتمالا در جاهای دیگر انتشار یافته و گویا همچنان ادامه دارد. شماری از این انبوه اظهار نظرها به دفاع و تأیید مدعیات من است و شماری نیز در نقد تمام و یا برخی نکات مطالب مقاله ام و در دفاع و حمایت از آقای بنی صدر و کارنامه وی و البته شمار قابل توجهی نیز اصولا کاری به موضوع نداشته مجالی پیدا کرده هر چه دل تنگشان خواسته افاضه فرموده اند. گرچه به زودی به برخی نقدها پاسخ خواهم داد اما فعلا در این سخن کوتاه فقط می خواهم به یک نکته اشاره کنم و آن دعوت آقای دلخواسته از من برای مناظره با جناب بنی صدر است. ایشان یک کمپینی راه انداخته و به کارزاری دست زده تا همه از اشکوری بخواهند برای روشن شدن حقیقت با آقای بنی صدر مناظره کند. این را هم بگویم به دلیل این که من در فیسبوک نیستم از دعوت آقای دلخواسته آگاه نشده بودم و ساعتی پیش از آن با خبر شدم.nپیشنهاد اصولا مفیدی است و می تواند مثبت و سازنده باشد اما گفتن ندارد که مناظره مقدمات و آدابی دارد و به فضای خاصی محتاج است. نخستین چیزی که در پیشنهاد جناب دلخواسته مورد غفلت قرار گرفته دعوت از طرف دیگر دیگر مناظره است. از این رو پیشنهاد می کنم که ایشان همزمان از جناب بنی صدر نیز دعوت کنند تا در یک گفتگوی جدی شرکت کنند. پس از آن طبعا پاسخ مناسب خواهم داد. از مقدمات مناظره موضوع مناظره و گفتگو دقیق و روشن و شفاف بودن موضوع گفتگوست که تا این لحظه روشن نیست. من در مقام نقد مدعیات جناب بنی صدر در دو محور سخن گفته ام، یکی نشان دادن تناقض در گفتارها و رفتاری ایشان در مقطع انتخابات ریاست جمهوری و مجلس اول، و دوم، پرسشهای ایجابی و درخواست اسناد و دلایل روشن مبنی صحت مدعیاتشان. nمثلا پرسیده ام ایشان دلایل و مستندات خود را مبنی بر قلابی بودن انتخابات مجلس ارائه دهد. nپرسیده ام اگر به واقع چنین رخداد مهمی بوده چرا در همان زمان به عنوان رئیس شورای انقلاب و رئیس دولت و مجری انتخابات و رئیس جمهور منتخب رسما بدان اعتراض نکرده و در صورت اعتراض چرا و به چه دلیل بدان تن داده و بنای نظام برآمده از انقلاب را کج برآورده است؟ اگر اعتراض کرده اسناد آن کجاست؟ روشن است این دعوی که بعدا از خود انتقاد کرده و گفته اشتباه کرده ام کفایت نمی کند. حداقل چنین تصمیمی مهم و دوران ساز به دلایل قانع کننده ای نیاز دارد. nپرسیده ام ایشان چرا در چنان مجلسی سوگند خورده و از نخست وزیر و کابینه اش رأی اعتماد گرفته است؟ nپرسیده ام ایشان عدم مشروعیت ریاست جمهوری خود و دولتش را چگونه توجیه می کند؟ و . . .nمن هنوز پاسخ خود را دریافت نکرده ام. گرچه من در مقام نقد و نقض مدعیات جناب بنی صدر آن مقاله را نوشته و این پرسشها را مطرح کرده ام اما سئوالات من واقعی و ایجابی است از این رو اگر پاسخ درخور بشنوم و مستندات را ببینم و قانع شوم طبعا ایرادهای خود را پس خواهم گرفت و به حقانیت دعوی ایشان معترف خواهم شد و آن را اعلام خواهم کرد. انگیزه حق طلبی است و روشن شدن حقیقت نه مجادله و مکابره. هیچ دلیل بر دشمنی من با آقای بنی صدر وجود ندارد و آن هم پس از این همه سال و در این شرایط.nقابل ذکر این که برخی مدافعان جناب بنی صدر ظاهرا به عنوان حمایت از ایشان (دفاع بد که قاعدتا مورد تأیید ایشان نیست) به جای این که به پاسخ های درخور اهتمام کنند به جنجال و هوچی گری و تحریفات تازه روی آورده و در حد فراوان سخنان درست و نادرست خود را با چاشنی دروغ و تهمت و توهین و هتاکی و زشتگویی آلوده اند (علاقه مندان می توانند در منابع مربوطه آنها را ملاحظه کنند). جالب است که این مدافعان سینه چاک پیوسته یا به طور کلی ادعا می کنند که بنی صدر در آن زمان هم اینها را گفته و اسناد آن نیز موجود است و یا به دعاوی خود ایشان استناد می کنند اما نشان نمی دهند کجا و منابع این دعاوی کدام اند. ادعاهای جناب ایشان (مانند موارد مشابه) که به تنهایی سند نیست. هر تاریخ خوانده ای می داند که هر ادعایی (به ویژه ادعاهایی که می تواند دارای شائبه های شخصی باشد) تا زمانی که از طرق مطمئن دیگر تأیید نشود اعتباری ندارند. باید به یاد داشت هر نوع ادعایی در دوران پس از پیاده شدن از قطار قدرت و خروج ازکشور می تواند مصداق «لاف در غربت» باشد. nدر هرحال می فرمایید فرصت روشنگری پیش آمده، بسیار خوب! بفرمایید این گوی و این میدان؛ این همه خشم و خشونت و هتاکی و دشنام برای چیست؟ من نوشته ام و منتشر کرده ام و شما هم بنویسید و منتشر کنند.n با این مقدمه می خواهم بگویم برای تدقیق محورهای مناظره احتمالی بعدی گام ضروری این است که در مرحله نخست شخص جناب بنی صدر، که شخصیت مورد نقد و طرف پرسش هستند، پای پیش بگذارند و به روشنگری همت کنند و در صورت نیاز کسان دیگری که می توانند به روشن شدن حقایق کمک کنند، مددرسانی کنند تا در نهایت با تلاش جمعی حقیقت روشن شو. گفتن ندارد که شاید در همین مرحله بصیرت لازم حاصل شد و اگر هم نشد حداقل محل اختلاف آشکار می گردد و آنگاه می توانیم به صورت مناظره شفاهی و یا مکتوب به گفتگوی دوستانه تا هر جا که لازم باشد بحث را ادامه دهیم. nاز خدا خواهیم توفیق ادب n
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این