سه سال پیش مردم کشورمان در 22 خرداد با امید به تغییر در قوه مجریه و شیوه اداره امور به پای صندوق های رای رفتند اما از این نکته غافل بودند که در انتخاباتی حضور یافته اند که مهندسی شده و سازمان یافته ترین فضای انتخاباتی در تاریخ جمهوری اسلامی است که از مدت ها پیش شروع شده و بویژه در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به سرعت سامان یافته بود.
انتحاباتی که در آن با ایجاد بی سابقه ترین هماهنگی و تک صدائی بین کلیه نهادهای اجرائی و نظارتی و تبلیغاتی وبویژه نهاد های مسئول بر گزاری انتخابات و قراردادن کلیه آنها در تحت سیطره و هدایت ارگانهای نظامی و امنیتی، حاکمیت تصور میکرد کلیه روند انتخاباتی تحت کنترل است و بدین ترتیب میتواند از تکرار شگفتی دوم خردادی دیگر برای همیشته مصون بان شد.
انتخاباتی که به رغم محدود کردن تعداد نامزدهای تایید شده توسط شورای نگهبان به اذعان شحص رهبری به چهار نفر از «بهترین و وفادارترین فرزندان انقلاب اسلامی» تقلیل یافته بود.
انتخاباتی که در آن کلیه امکانات مالی و سیاسی قوه مجریه بهمراه تمام نهاد های امنیتی و تبلیغاتی برای پیروزی رئیس جمهور وقت مصادره شده بود و منصوبین و منسوبین رهبری از هر فرصتی برای یادآوری و تکرار این رجحان که در فرهنگ «ذوب شدگان در ولایت» نوعی «تکلیف ولائی» برای کلیه کار گزاران ایجاد مینمود در دوران تبلیغات انتخاباتی استفاده دریغ نمی کردند .
انتخاباتی که به رغم این همه تمهیدات ودر شرائط ن برابر یکی از شدیدترین رقابت های انتخاباتی تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زد و از اولین ساعات اخذ رای هجوم مشارکت طلبانه وسیع، آرام، یکپارچه و هشیارانه رأی دهندگان همه دیوارهای امنیتی و تبلیغاتی که در اطراف میدان انتخاباتی کشیده شده بود، شکست و چنان رقابت فشرده ای را بمنصه ظهور رساند که همه پیش بینی ها مهندسین انتخا باتی را بر هم زد و به باد داد.
از همان ساعات اولیه نیمه دوم روز اخذ رأی ناگهان کشتیبان را سیاستی دیگر آمد و نهادهای امنیتی و نظامی ناظر صحنه صندوق های رأی و نتیجه ای که میخواستند از آن بدر آورند ناگزیر از توسل به شدیدترین اقدامات امنیتی و کودتا گونه بر علیه فرایند انتخاباتی شدند، و البته بعدها گزارش این اقدامات از زبان سردار مشفق به صراحت بیان شد.
و به این ترتیب بار دیگر و شاید برای اولین بار بدین وضوح و روشنی تقابل حاکمیت یکدست اقتدار گرایان حاکم از یکسو و اکثریت مردم اصلاح طلب از سوئی دیگر بر سر صندوق های رأی شکل گرفت و در نتیجه احترام به رأی شهروندان بدل به مسأله اصلی و اساسی پویائی زندگی سیاسی ایران زمین گردید. روز بیست و دوم خرداد 1388 و روزها و هفته های بعد از آن بار دیگر مسأله حق رأی و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خو د به مسأله محوری بین مردم و حاکمیت تبدیل شد. و این گونه بود که میلیونها نفر در اعتراض به نتیجه اعلامی انتخابات در روز 25 خرداد با شعار «رأی من کو؟» به خیابانها آمدند اما پاسخی اقناعی از سوی حاکمیت بدانها داده نشد.
در طی هفته ها و ماههای بعد از این آزمون بزرگ تاریخی متأسفانه آرامش و متانت و پافشاری و مقاومت آرام و مسالمت آمیز مردم در مطالبه این حق اولیه شهروندی جوابی جزانکار و تهمت و تحاشی و سرکوب و کشتار و به بند کشیدن بهترین فرزندان این مرزو بوم و حبس خانگی رهبران جنبش اعتراضی سبز آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد درپی نداشته است. و به این ترتیب اقتدارگرایان حاکم در تار دامی که خود بافتند هر روز بیشتر و بیشتر گرفتارشدند، و بتدریج در دیوارهای تنگ بینش کوتاه مدت امنیتی و نظامی مشروعیت تاریخی و اخلاقی خود را سایش داده و طعمه این نهادها شدند که مألا می تواند جاده صاف کن مطامع بیگانگان و سلطه طلبان خارجی بر حیات کشورشود.
با این همه این احوال و شرایط هنوز راه خروج کشوراز این وضعیت کاملا بسته نشده و حاکمیت می تواند با قبول مطالبات رهبران جنبش سبز و از جمله اجرای شرائط حداقلی مندرج در اعلامیه شماره 17 مهندس موسوی و استیفای حقوق و آزادیهای ملت مصرح در قانون اساسی ازعمیق تر شدن بحران سیاسی در جامعه و گرانیگاه سنگین بحران منطقه ای جلوگیری نماید.
ما به عنوان جمعی که هریک در مقعطی مورد اعتماد و رأی مردم قرار گرفته و مسئولیت سنگین نمایندگی مردم در مجلس بعهده داشته ایم احترام خود را نسبت به همه آنانی که در این سه سال برای پیشبرد جنبش هزینه داده اند به ویژه شهیدان و زندانیان و رهبران در حبس اعلام می داریم و همگان را به صبر و مقاومت مدنی برای پیشبرد جنبش سبز تا تحقق مطالبات آن دعوت می نمائیم. از نگاه ما جنبش سبز برآمده از تجربیات تحول خواهی جامعه ما در تاریخ معاصر و تجمیع مطالبات همه آنهاست و ریشه ای عمیق در دل و ذهن میلیونها شهروند ایرانی دارد، و قطعا راه خود را بسوی پیروزی خواهد یافت.
جمعی از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی : فاطمه حقیقت جو، احمد سلامتیان، علی مزروعی، علی اکبر موسوی خوئینی، حسن یوسفی اشکوری
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این