هشدارهایی که شنیده نشد

امروز 22 بهمن است و سالگرد انقلاب اسلامی و به همین مناسبت در این ایام سخنان فراوانی گفته می شود. عموما چه از جانب حامیان رژیم پادشاهی پیشین و چه از جانب حاضران و حتی عاملان در انقلاب 57 با رویکرد انتقادی نسبت به اصل رخداد انقلاب و بیشتر به پیامدهای آن در قالب جمهوری اسلامی و عملکردهای حاکمان مدعیان وراثت انقلاب برخورد می شود.
هرچند امروز چون معما حل شده طبعا آسان هم شده ولی در مقطع بروز و پیروزی انقلاب کمتر کسی می توانست اعماق را ببیند و به مبانی و پیامدهای یک رژیم مذهبی با مدل ولایت فقیهان توجه کند. با این حال در همان زمان برخی از آگاهان بودند که کم و بیش از عمق رخداد در حال وقوع آگاه بوده و نسبت به عواقب آن هشدار می داده اند. گرچه در این باب نامه مشهور مصطفی رحیمی به خمینی در آستانه پیروزی انقلاب از شهرت زیادی برخوردار است اما دیگرانی هم بودند که دیذگاه مشابهی داشته و اعلام هم کرده اند ولی باید گفت دریغ که آن هشدارها در آن زمان شنیده نشد.
اخیرا به طور تصادفی نسخه ای از مجله فردوسی به تاریخ دوم بهمن 57 به دستم رسید که در آن نوشتاری با عنوان «سه جریان فکری در شورش انقلابی ایران» به قلم دکتر مهدی بهار آمده است که بسی تکان دهنده و عبرت آموز است. به دلیل اهمیت تاریخی آن در این یادداشت مقدمه و جمع بندی نویسنده را می آورم و در یادداشت بعدی شرحی از خاطرات خودم از کتاب ولایت فقیه را گزارش می کنم.
بهار در آغاز می نویسد: «در شورش انقلابی ایران کنونی سه جریان فکری ضد و نقیض زیر یک شعار مشترک به هم آمیخته اند که از آن میان یکی به گذشته¬ی دور، یکی به گشته¬ی نزدیک و یکی به آینده گرایش دارد. نخستین جریان فکری بر اساس حاکمیت فقها به جانشینی خداوند، دومین جریان بر پایه¬ی حاکمیت بورژوازی به جانشینی ملت و سومین بر شالوده¬ی حاکمیت طبقات زحمتکش به نمایندگی مردم استوار شده است».
نویسنده در پی آن با استناد دقیق و با ذکر صفحات به کتاب ولایت فقیه آیت الله خمینی جریان نخست و منطق درونی آن پرداخته و به الزامات و پیامدهای عملی این نظریه اشاره کرده است. وی در پایان چنین جمع بندی کرده است:
«از آنچه نوشتیم و از لابلای فتواها و احکام آن نکات تازه ای به چشم می خورد از این قبیل که مردم باید تمام حقوق خود را به یک به اصطلاح «قیم صالح امین» تفویض کنند، با کمال خوشنودی و خرسندی و رضایت خاطر از کلیه¬ی درخواست ها و تقاضاهای آزادیخواهانه ای که تا کنون داشته اند دست بشوند و صرفا بدان جهت که زمامدار نوع جدید فقیه و صالح و امین و از جانب خدا منصوب شده است، قلب و اراده خود را تسلیم حکومت کنند و علاوه بر این تمامی استراتژی های ملی را فدای یکپارچه¬ی ساختن «قلمرو اسلام» کنند.
اکنون در باره¬ی این موضوعات اظهارنظر نمی کنیم چون با نشر این مقاله فقط خواستیم که جوانان با ماهیت این جریان فکری نیز آشنا شوند ولی از ذکر یک نکته نمی توانیم خودداری کنیم که عبارت از این است که جریان فکری مذکور به ترتیبی که نمودیم هم با مسلمانی ما، هم با ایرانیت و ملیت ما، هم با روح آزادخواهی ما برخورد می کند و هم جوابگوی نیازهای زمانی و مکانی ایران و ایرانی نیست . . . از این روی تصور می کنیم که این جریان فکری با مخالفت سخت نیروهای آگاه ملت ایران برخورد کند و هشدار می دهیم که برخورد مخالفت آمیز با حکومتی که خود را «اسلامی» می شناساند به مخالفت با دین حنیف دگرگون خواهد شد. در این زمینه تجربیات تاریخی فراوان در دست می باشد. چنان که مذهب تسنن در ایران به همین ترتیب جای خود را به تشیع داد».
نویسنده در پایان از آیت الله سید کاظم شریعتمداری خواسته است در این باب اظهار نظر کند «تا مردم از کم و کیف قضایا مستحضر شوند و تکلیف خود را از هم اکنون بدانند».
جمعه 22 بهمن 400

Share:

More Posts

Send Us A Message