پاسخ به چند پرسش درباره آقای ابراهیم رئیسی

متن زیر در پاسخ به خانم مهتاب دیوسالار (خبرنگار رادیو زمانه) مکتوب شده که بخشی هایی از آن در گزارش منتشر شده ایشان در تاریخ 28 خرداد 140 در سایت زمانه منتشر شده است.

۱- آقای رئیسی ظاهرا مدت زمانی را به صورت پیوسته در حوزه تحصیل کرده و الان رسانه‌های ایران از او با نام آیت الله یاد می‌کنند. ارزیابی شما چیست؟

پاسخ:
من از سابقه تحصیلی پیوسته و گسسته آقای ابراهیم رئیسی اطلاع دقیق ندارم ولی در این باب دو نکته قابل تأمل است.
نخست این که گفته شده که ایشان از پانزده سالگی تا هجده سالگی یعنی حدود سه سال در قم بوده و طبیعی است که در این مدت کوتاه حداکثر می تواند «جامع المقدمات» را خوانده باشد. در جریان چند سال انقلاب نیز حوزه و به طور کلی کشور تعطیل بوده از این رو قاعدتا هیچ طلبه ای نمی توانسته به تحصیل ادامه داده باشد. سپس از حدود بیست سالگی وارد کارهای قضایی شده و تا کنون در پست های مهم دستکاه قضایی اشتغال داشته و گاه چند مسئولیت قضایی یا امنیتی را همزمان داشته است. منطقا و عملا ایشان نمی توانسته با این همه اشتغالات پر دردسر مجالی برای تحصیل جدی داشته باشد. با این همه می توان با مراجعه با کارنامه معتبر و مستند تحصیلی ایشان در حوزه و یا دانشگاه راستی آزمایی کرد و داوری کرد.
اما نکته دوم در باب عنوان «آیت الله» است. واقعیت این است که هیچ گونه معیار سازمانی و تعریف شده از عناوین روحانی برای روحانیان وجود ندارد و در چهل سال اخیر نیز بر بی قاعدگی و آشفتکی ها افزوده شده است. با این حال معمولا «آیت الله» را معمولا برای کسی استفاده می کنند که دوره های سطح و خارج فقه و اصول را به درستی طی کرده باشد و توانایی بالقوه استنباط احکام یا همان اجتهاد را داشته باشد. در حالی که حتی طی این مراحل تحصیل حوزوی رئیسی محل تردبد جدی است، چگونه می توان پذیرفت که ایشان مجتهد حتی مجتهد متجزی باشد یعنی قدرت استنباط احکام را یافته باشد؟ یکی از راههای صلاحیت اجتهاد اجازه اجتهاد از یکی از استادان شناخته شده و معتبر است. آیا رئیسی چنین اجازه ای از مجتهدی معتبر را دارد؟ معیار مهم دیگر آثار فقهی و علمی معتبر است که در حد خود از میزان دانش و توان اجتهاد فرد حکایت می کند. آیا رئیسی چنین آثاری دارد؟ در باره مدرک دکتری ایشان نی حرف و حدیث بسیار است. اولا این مدرک معادل است و نه مدرک دانشگاهی متعارف و ثانیا قراین نشان می دهد که این مدرک نیز مانند اغلب مدرک گرفتن ها مقامات جمهوری اسلامی ساختگی و برآمده از اراده معطوف به قدرت است. بدین تریب با هیچ معیاری نمی توان عنوان «آیت الله» را برای جناب رئیسی به کار برد.

۲- برخی او را به عنوان رهبر بعدی ایران می‌بینند، از نظر شما آیا آقای رییسی قابلیت مرجع تقلید شدن را دارد.

پاسخ:
در این باب نیز به دو نکته می توان اشاره کرد:
نخست این که در جمهوری اسلامی تمامی معیارهای علمی و فقهی و حقوقی به هم ریخته است. یکی از دلایل این آشفنتگی، سیاسی شدن و در واقع باسمه ای بودن همه چیز است. القاب و عناوین به کلی بی معنی و حتی متبذل شده اند. «آیت الله العظمی» (شریعتمداری، قمی، منتظری، صانعی و . . .) یک شبه از تمامی القاب سنتی و جا افتاده و معتبر خلع می شوند و یک «حجت الاسلام» (سید علی خامنه ای) در عرض چند ساعت در روز چهاردهم خرداد 68 به مقام آیت اللهی برکشیده می شود و اکنون یک طلبه ساده در رسانه های حکومتی برای رسیدن به اهدافی خاص عنوان آیت الله پیدا می کند. معیار اصلی دوری و نزدیکی به رأس هرم قدرت است و بس. ظواهر امر نشان می دهد که دارند برای رهبری رئیسی زمینه سازی می کنند. اما این که چنین بشود یا نه، هثچ چیز روشن نیست. ممکن است توازن قوا در نهایت به سود ایشان نباشد.
اما این که آدمی مانند رئیسی بتواند در مقام ولی فقیه به اجتهاد و فتوا دست بزند، با هیچ معیاری معقول و مقبول نمی نماید. حتی ایشان را نمی توان با آقای خامنه ای در سال 68 مقایسه کرد. خامنه ای از اعتبار و سابقه حوزوی مشخص تری برخوردار بود. اهل کتاب و قلم و تألیف بود. سابقه مبارزاتی داشت. در جمهوری اسلامی دارای مناصب مهمی بود. سابقه کار اجرایی داشت. از همه مهتر شخصیتی چون هاشمی رفسنجانی کارگردان معرکه بود. در ساعاتی که هنوز پیکیر آیت الله خمینی دفن نشده بود و فضای کشور به شدت عاطفی بود، به هرحال ارباب قدرت برای حفظ منافع صنفی و گروهی خود روی یک نفر که اجمالا از وجاهت نسبی برخوردار بود توافق کردند. بی تردید شرایط کنونی و حداقل آینده نزدیک به کلی متفاوت است. از سوی دیگر چگونه می توان توقع داشت که علمای جاافتاده و با نفوذ حوزه های علمیه ساکت بنشینند و واکنشی نشان ندهند؟ هرچند ممکن است با ضرب زور و تهدید و تطمیع در آغاز بر خر مراد شوند ولی به توجه به مجموعه ای از عوامل منفی در جمهوری اسلامی و ضعف مشروعیت، به زودی واکنش های منفی و احتمالا شدید از سوی علما بروز خواهد کرد.

۳- تئوری دیگری او را به عنوان یکی از کسانی که در تعیین رهبر بعدی نقش دارد می‌داند آیا حوزه به این حد از سقوط رسیده که کسی مانند رئیسی بتواند در تعیین رهبر تاثیر گذار باشد؟

پاسخ:
گویا اراده سیاسی چنین است که رئیسی از طریق ریاست جمهوری به هبری برسد. زیرا طبق قانون اساسی در مقطع فوت رهبر، البته اگر فورا رهبر انتخاب نشود، شورای رهبری موقت سه نفره تشکیل می شود که یکی از آنها رئیس جمهور است. اگر در این شرایط باندهای قدرت پشت پرده تصمیم گرفته باشند رئیس جمهور روحانی (مثلا رئیسی) را به رهبری برگزینند، این کار را خواهند کرد. در این صورت، مسئله دیگر شخصیت حقیقی رئیسی و مانند او نیست، جایگاه حقوقی اوست که به کار کارگردانان صحنه می آید.

۴- عده‌ای معتقدند پسر آقای خامنه‌ای یعنی آقای مجتبی رهبر بعدی خواهد بود، آیا چنین چیزی از منظر دایره قدرت دینی و روابط علما امکان پذیر است؟

پاسخ:
تجربه نشان داده که در جمهوری اسلامی همه چیز امکان پذیر است. این که مجتبی خامنه ای بتواند جانشین پدر بشود البته از نظر حقوقی ممکن است ولی در عمل بشود یا نه به علل و عوامل پیچیده ای بستگی دارد. از نظر دانش فقهی، او نیز کم و بیش وضعیت رئیسی را دارد. مناسبات ساختاری حوزه های علمیه و طبقه علما به راحتی چنین فردی را نمی پذیرد. شبهه موروثی شدن ولایت فقیه نیز مزید بر علت است. ناشناخته بودن مجتبی خامنه ای نیز در جا افتادن رهبری نقش منفی دارد. با این همه با توجه به این که عالم دینی معتبری در جمهوری اسلامی برای تصدی چنین مقام مهمی باقی نمانده، بالاخره چاره ای ندارند که کسی را هرچند فاقد وجاهت لازم برای رهبری سوم انتخاب کنند. ولی در هر حال با توجه به سستی روزافزون مشروعیت مردمی نظام حاکم و تضعیف نهاد علما در افکار عمومی و از سوی دیگر سربرآوردن ابربحران های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی، رهبر سوم دچار مشکلات بسیاری خواهد

Share:

More Posts

دنیای دیوانه / دیوانه / دیوانه

دیشب در برنامه «شصت دقیقه» تلویزیون بی بی سی فارسی مطلبی شنیدم که به راستی هنوز هم باورش سخت است. فردی تاجیک تبار اما روسی

Send Us A Message