طب اسلامی؛ دروغی بزرگ!

سالهاست که در قلمرو علوم پزشکی و طبابت دو اصطلاح باب شده و مطرح است: طب سنتی و طب اسلامی و پر شمارانی از این دو نوع طب دفاع می کنند. هرچند با مرور زمان از حامیان و مبلغان دو نوع طب سنتی کاسته شده و اکنون عملا عموم مردم در سراسر جهان و حتی در کشورهایی که هنوز وجوه مختلف فرهنگ سنتی حاکم است، مردمان برای مداوا و به طور کلی برای امور پزشکی و درمانی به دکترها و درمانگاههای مدرن و طب نوین مراجعه می کنند. اما در بلایای طبیعی و غیر طبیعی استفاده از انواع طب سنتی و یا دینی رواج بیشتری می گیرد.
از آنجا که معمولا بین طب سنتی و طب اسلامی تفاوتی نهاده نمی شود، در این مختصر می خواهم به تفاوت های این دو اشارتی بکنم.
در گذشته های دور و حتی نزدیک، که هنوز علوم جدید و برآمده از پیشرفت فوق العاده جهان جدید غربی عالمگیر نشده بود، امور مربوط به دارو و درمان عمدتا برآمده از تجربه های مکرر بشری بود که افرادی از گروههای مختلف اجتماعی از جادوگر قبیله گرفته تا مادربزرگها و مردان و زنان معمّر و با تجربه ده و نیز حکمای نسبتا رسمی و مقبول بدان اهتمام داشتند. منابع دانش و یا بهتر است بگوییم تجارب این افراد و یا نحله های مختلف، دو چیز بود؛ یکی تجارب مکرر و آزمون خطای گذشتگان در امور طبابت بود و دیگری الهام گرفته از برخی آموزه های دینی و یا سخنان نقل شده از پیغمبر و فلان امام و یا فلان شیخ و بهمان مرشد.
هرچند درگذشته این دو چندان با هم آمیخته بودند که فرق فارقی بین شان نبود و یا حداقل مردمان عامی بین شان تفاوت نمی نهادند ولی اهل دقت می دانستند که این دو یکی نیستند. چرا که منبع تغذیه شان متفاوت بوده و هست. جدای از آموزه های حکیمان یونانی و بعدتر حکیمان اسلامی، که به لحاظ معرفتی و یا فلسفه و شبه علم از مزاج ها سخن می گفتند و از این طریق نوعی مبانی نظری تنظیم تدارک دیده بودند، بخش مهمی از دارو و درمان سنتی (به ویژه از طریق نوعی گیاه شناسی تجربی تأمین می شده است)، و البته بخشی دیگر به روایات مذهبی مستند می شد که مثلا چون پیغمبر در فلان مورد بیماری چنین کرده و یا چنان، پس حتما درست است و ما از او نیز تبعیت می کنیم تا از فلان بیماری شفا پیدا کنیم و یا چنان می کنیم تا هرگز بیمار نشویم.
در سنت اسلامی و بیشتر شیعی این دو منبع همواره با هم عجین بوده و هستند. هزاران روایت از پیغمبر و امامان دوازده گانه شیعی در امور دارو و درمان و سلامت و شفا از انواع بیماری ها در دست است. دو کتاب مشهور «طبّ الصّادق» و «طبّ الرّضا» از مشهورترین شان هستند.
فکر می کنم با این توضیحات مختصر، تفاوت دو نوع طبابت در قلمرو سنت روشن شده باشد. طب سنتی، مانند هر چیز سنتی دیگر، ریشه در تجارب عملی و عرفی هزاران سال بشر در امور دارو و درمان و سلامت دارد و همواره با آزمون و خطا تحول پیدا کرده و به امروز رسیده است. البته این تجارب، به دنبال بی اعتبار شدن بخش طبیعیات فلسفه اسلامی و قدیم، امروز غالبا بی اعتبار شده و بدین ترتیب حداقل باید با محک تجارب پزشکی محک بخورند؛ ولی طب اسلامی، که منشاء آن صرفا اقوال پیغمبر و فلان امام است، به کلی فاقد اعتبار علمی و عملی و عقلی است. زیرا:
اولا، دین موضوعا ربطی به پزشکی ندارد و از این رو از قدیم علم به دو نوع «علم الادیان و علم الابدان» تقسیم شده و کار و رسالت پیغمبران و امامان شیعی نیز اساسا چیز دیگری بوده است. به گواهی منابع اسلامی، پیغمبر اسلام و امامان نیز به گاه بیماری از دارو و درمان معمول استفاده می کردند و البته گاه شفا می یافتند و گاه نمی یافتند. این که به روایتی پیغمبر و برخی امامان با سم درگذشته اند، به چه معناست؟
ثانیا، اگر مراد از پسوند «اسلامی» در «طب اسلامی»، مشروعیت مذهبی و الهی آن باشد، مطلقا و در هیچ موردی تجویز پزشکی به مثابه امر شرعی در چهارچوب احکام پنجگانه از ناحیه خدا و پیغمبر صادر نشده است. اگر کس مدعی است نشان دهد.
ثالثا، چنان که اهل تحقیق می دانند، تقریبا تمام روایات مذهبی منسوب به بزرگان دین و مذهب در حوزه دارو و درمان، سند درستی ندارند و برخی از آنها در بهترین حالت خبر واحدند و فاقد اعتبار لازم. البته ممکن است پیغمبر و یا امام در مواردی توصیه هایی کرده باشند، ولی این گونه توصیه ها مطلقا جنبه شرعی و الزامی نداشته و ندارند. از این رو قاطعانه باید گفت که دعوی طب اسلامی دروغ بزرگی است و در مواردی یک شیادی آشکار.
سه شنبه 13 اسفند 98

Share:

More Posts

Send Us A Message