چند همسری نبی اسلام و ازدواج با عایشه

جستارهایی در تاریخ هفتاد سال نخست اسلام-قسمت هفتم

درآمد
می دانیم که از گذشته تا کنون یکی از ابهام ها و می توان گفت ایرادها به حضرت محمد نبی اسلام چند همسری اوست. چنان که در منابع اسلامی و به طور خاص در سیره های نبوی بازتاب یافته، پیامبر در مدینه چند همسر گزید و هنگام درگذشت نهُ همسر داشت.
در تاریخ اسلام و می توان گفت حداقل در قرون نخست اسلامی چند همسری پیامبر امری طبیعی می نمود؛ همان گونه که در آن ادوار چنین پدیده ای امری رایج بود و عموم مردان و به طور خاص مردان اجتماعی و سیاسی و دارای مقامات حکومتی در زندگی دارای همسران متعدد بوده اند. اما در قرون وسطی و در روزگارانی که پس از آغاز جنگهای صلیبی رقابت و حتی گاه دشمنی عمیقی بین مسلمانان و مسیحیان غربی درگرفت، گفته ها و نوشته های زیادی به وسیله پیشوایان دینی مسییحی در نقد اسلام و بیشتر نبی اسلام ارائه شد و در این میان مسئله چند همسری حضرت محمد یکی از مهم ترین نقدهای غربیان بوده است. به ویژه که در غرب مسیحی تک همسری رسمی و سنت حاکم بوده و هست. اما در سالیان اخیر، که جنبش فمینیستی طول و عرض عریضی پیدا کرده است، جواز چند همسری در اسلام و به ویژه چند همسری نبی اسلام دستمایه نقدهای گسترده ای به اسلام و پیامبرش شده است. در این جستار می کوشم صرفا به موضوع چند همسری حضرت محمد بپردازم و در حد امکان آن را تاریخی نگرانه و منصفانه بررسی کنم.
نخست به همسران پیامبر اسلام اشارت می شود و آنگاه تحلیلی از چند همسری وی ارائه می شود.
زندگی نامه همسران نبی اسلام
رسول دارای زنان متعدد بود. هرچند تا مرگ بانو خدیجه، وی تک همسر زیست ولی بعدها در طول ده سال در مدینه، به دلایل عمدتا اجتماعی و سیاسی، زنان مختلف از قبایل گوناگون اختیار کرد که البته شمار آنها را نیز مختلف ذکر کرده اند. طبق روایت یکی از منابع[1]، پیامبر 21 زن اختیار کرد که 6 تن را طلاق داد (برخی از اینان حتی پیش از زفاف به دلایلی مطلقه شدند[2])، 5 تن پیش از وفات آن حضرت فوت کردند. هنگام مرگ دارای ده همسر بود که البته آخرین آنها هنوز به خانة وی نیامده بود. شیخ طوسی می گوید، زنان پیامبر 18 تن بودند که 7 تن از قریش، یک تن از هم پیمانان، 9 تن از قبایل و یک تن از یهودیان.[3] اما ذهبی تعداد همسران رسول را 15 تن می داند.[4]
به هرحال زنان مشهور پیامبر، که هنگام وفات آن حضرت در قید حیات بودند، 9 تن بودند که به ترتیب ورود به خانه پیامبر از این قرارند:
1 – سوده دختر ذمعه. وی در آغاز همسر سکران بن عمرو بود و به حبشه مهاجرت کرد و فرزند نداشت. مدتی پس از درگذشت خدیجه وی به همسری محمد درآمد. سوده تقریبا پیر بود و او عمدتا به منظور سرپرستی فرزندان محمد، که حتی برخی از آنها (فاطمه) خردسال بودند، به خانه محمد رفت.
2 – عایشه دختر ابوبکر. پس از سوده با او ازدواج کرد. طبق قول مشهور عایشه هنوز خردسال (6 سال یا 7 سال) بود که در مکه به عقد محمد درآمد و چند سال بعد در مدینه (سال اول و یا دوم هجرت) به خانه او رفت و رسما همسر محمد شد.[5] عایشه از زنان پرآوازه پیامبر بود و در حیات او و به ویژه پس از وی در تحولات سیاسی و اجتماعی نیم قرن نخست اسلام نقش مهمی ایفا کرد.. اگر روایت نه سالگی عایشه هنگام ازدواج عایشه درست باشد (که به احتمال زیاد چنین نیست)، عایشه هنگام مرگ پیامبر کمتر از 20 سال داشت. او در سال 59 هجری در حدود 70 سالگی درگذشت و در بقیع مدفون شد.[6]
3 – حفصه دختر عمر. او در آغاز همسر خُنیس بن عبدالله بود. شوهرش در جنگ بدر کشته شد. فرزند نداشت. در این زمان 18 سال داشت. حفصه در اوایل خلافت معاویه (به نقل یعقوبی در سال 45) درگذشت.[7]
4 –ام سلمه دختر زادالرکب.[8] وی در شوال سال چهارم هجری به همسری پیامبر درآمد. او از پدر و مادر از خاندانهای نامدار و خوش نام عرب بود. شوهرش ابو سلمه فرزند عبدلاسد را، که برادر رضاعی پیامبر و از سابقون در ایمان و از سرداران استوار بود، در جنگ احد زخمی شد و پس از جنگ بدر از دست داد.[9] او هنگام ازدواج با محمد 29 ساله اما دارای پنج فرزند بود. ام سلمه را زنی زیبا و محبوب و با شخصیت و بسیار با هوش وصف کرده اند که مورد احترام همه و به ویژه پیامبر بود و با همسر هوشمند خود گاه در امور حتی سیاسی مشورت می کرد. گویند وی اندکی پس از واقعه عاشورا در سال 61 یا 62 هجری درگذشت. او از معدود زنان پیامبر بود که پس از رحلت محمد و در جدالهای عقیدتی و سیاسی بین مسلمان، آشکارا از اهل بیت حول علی و فاطمه و فرزندانشان حمایت کرد.
5 –زینب بنت جحش. او دختر عمه محمد و در آغاز همسر زید فرزندخوانده پیامبر[10] بود و آنگاه از او جدا شد و به همسری محمد درآمد. درباره این جدایی و ازدواج محمد با زینب حرف و حدیث بسیار است که در منابع تاریخی و سیره ها مضبوط است و به ویژه غربیان از گذشته تا حال در این زمینه بسیار سخن گفته اند.[11]
6 – جُویریه دختر حارث. نام او «بُرّه» و دختر حارث بن ابی ضرار رئیس قبیلة بنی المصطلق بود که در سال ششم و در جریان جنگ بنی المصطلق به همسری محمد درآمد. او در زمان ازدواج بیش از بیست سال نداشت و زیبا اما بیوه بود. داستان ازدواج او با محمد نیز شنیدنی است و در منابع با تفصیل آمده است. او اسیر شد اما قرار شد در ازای پرداخت فدیه به صاحبش آزاد شود ولی برای تهیه پول لازم در ماند و برای تهیه آن از محمد کمک خواست و با پرداخت پول لازم او به همسری محمد درآمد و محمد او را «جویریه» نامید. در پی آن مسلمانان با تصمیم آزاد خود به احترام بستگی سببی قبیلة بنی المصطلق با پیامبر تمام اسیران جنگی این قبیله را آزاد کردند. وی در اوایل دهه چهل در مدینه درگذشت.
7 – صفیه دختر حُُیی بن اخطب یهودی. او دختر حیّی بن اخطب از رهبران یهودی بود که در جریان جنگ خیبر اسیر شد و آنگاه به همسری محمد درآمد. پدر و همسرش در جنگ کشته شده بودند و او در شمار غنائم جنگی شمرده می شد اما محمد او را آزاد کرد و آنگاه پس از اسلام آوردنش به همسری خود برگزید. با این که صفیه هنگام اسارت بیش از 17 سال نداشت پیش از آن دو بار ازدواج کرده بود اما فرزندی نداشت. او را زیبا توصیف کرده اند. وی درحدود سال پنجاه هجری در مدینه درگذشت (یعقوبی به درگذشت صفیه در سال 50 تصریح کرده است). داستان زندگی او به عنوان یک زن سابقا یهودی در خانه محمد و در میان زنانش و رفتار محمد با وی، ازجهاتی مهم و قابل بررسی و آموزنده است. گیورگیو تصریح کرده که محمد برای بهبود مناسبات مسلمین و سکنه یهودی خیبر صفیه را به ازدواج خود در آورد.[12]
8 – ام حبیه (رمله) دختر ابوسفیان. او همراه همسرش عبیدالله بن جحش پسر عمه محمد به حبشه مهاجرت کرد اما عبیدالله در آنجا از اسلام روی گرداند و مسیحی شد. پس از آن محمد برای استمالت از این زن با یک کودک تنها مانده در غربت[13] از طریق نجاشی فرامانروای حبشه از او خواستگاری کرد و در همان زمان وی به همسری پیامبر درآمد و بعدا اندکی پس از فتح خیبر در مدینه به شوهرش پیوست. وی در سال در سال 44 هجری درمدینه درگذشت.
9 – میمونه دختر حارث. وی به عنوان آخرین همسر پیامبر در سال هفتم هجری به همسری وی درآمد. در پی قرارداد صلح حدیبیه محمد وارد مکه شد و در آنجا به پیشنهاد عباس عموی محمد میمونه خواهر همسر عباس به عقد پیامبر درآمد. پس از عروسی محمد او را «میمونه» نام نهاد. وی زمان ازدواج با پیامبر بیست و شش سال داشت[14] اما قبلا دو همسر گزیده بود. زمان مرگ او روشن نیست اما گفته شده است که سالیان پایانی نیم قرن نخست هجری درگذشته است. چنان که دانسته شد تمام همسران پیامبر از بانو خدیجه تا آخرین آنها بیوه بودند و در این میان فقط بانو عایشه بود که در نوجوانی و باکره به خانه محمد آمد و همین امر البته همواره موجب تفاخر عایشه نیز بود.[15]
جز اینان پیامبر سه کنیز نیز داشت: ماریه (=ماریا=مریم)، ریحانه و ام ایمن. مشهورترین آنها ماریه دختر شمعون است که البته دلیل این شهرت وی هم زادن ابراهیم برای محمد بود. وی کنیزی بود که مقوقس فرمانروای اسکندریه مصر در پی ارسال نامه پیامبر به او در سال هفتم هجری به رسم هدیه برای محمد فرستاد. او تا پایان به عنوان کنیز باقی ماند و هرگز در شمار همسران رسمی محمد در نیامد. ظاهرا بدان دلیل بوده که ماریه هرگز مسلمان نشد و مسیحی باقی ماند. پدر ماریه قبطی (بومیان مصر که موی مجعد دارند) بود اما مادرش رومی و مسیحی بود. ابراهیم از او زاده شد. کودکی که بسیار محبوب محمد بود اما در کودکی مرد. ماریه پنج سال پس ازمرگ محمد درگذشت. ام ایمن یا بُرکه از مادر به وی رسیده بود اما محمد او را آزاد کرد و او را به عقد عبیدالله خزرجی در آورد. ریحانه نیز در یکی از جنگها نصیب محمد شده بود.[16]
نکتة قابل ذکر این که به صراحت آیة 53 سورة احزاب با ازدواج با همسران پیامبر در روزگار پس از وفات وی حرام شمرده و کسی را جواز نبود تا با آنان عقد نکاح ببندد. این تحریم ابدی برای ازدواج دوباره و یا چند بارة زنان پیامبر، که برخی از آنان به ویژه عایشه کاملا جوان بودند، شگفت می نماید اما تأمل در خود آیه تا حدودی راز این تحریم را روشن می کند. بنا بر یک تفسیر و بر وفق برخی روایات در آیة 54 اشاره شده است که کسانی از مسلمانان (و احیانا اصحاب) برخی همسران محمد را زیر نظر داشته و گویا سودای همسری با آنان را در دوران پس از مرگ پیامبر را در دل داشتند.[17]در عین حال معقول تر می نماید که گفته شود با این تحریم مؤبد ازدواج با همسران نبی، راه هر نوع سوء استفاده از قدرت و اعتبار معنوی پیامبر و همسران آنان، که به هرحال از موقعیت ممتاز و مؤثری برخوردار بودند، بسته شود. با این همه محروم کردن این زنان از حقوق طبیعی و ذاتی شان به مستندات و توجهیات معقول تری نیاز دارد.
تحلیلی از رفتار خانوادگی پیامبر و چند همسری وی
چنان که آمد محمد هنگام وفات، 9 زن در خانه داشت. در کنار مسجد، خانة پیامبر بود، 9 حجره ساده و چوبین و گلین و مسقف به شاخ و برگ نخل که هریک مربوط به یکی از زنان وی بود. ظاهرا این اتاقکها تا زمان عبدالملک مروان و به روایتی تا زمان عمربن عبدالعزیز (پایان قرن اول) برپا بود.[18]
پیامبر در خانه رفتاری نیکو داشت و با زنان و کنیزان خود به مهر و محبت و گذشت رفتار می کرد. از حسین بن علی روایت شده است که فرمود از پدرم علی در بارة خلوت و حالات رسول خدا در منزل سئوال کردم، فرمود: پیامبر وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم می کرد، یک بخش برای عبادت، بخش دیگر برای خانواده و بخش دیگر اختصاص داشت به کارهای خصوصی اش. به روایت عایشه، وی جامه اش را خود می شست و وصله می کرد و کفشش را خود پینه می دوخت، گوسفندهایش را خود می دوشید و کارهای شخصی اش را خود انجام می داد. البته با استفاده از وقت اختصاص یافته به امور شخصی، اصحاب نیز به دیدارش می آمدند و با وی به گفتگوی می نشستند. عایشه می گوید، پیامبر در منزل همواره لبخند بر لب داشت و در کار خانه به خانواده کمک می کرد. هرگز از طعام خرده نمی گرفت، اگر اشتها داشت و غذایی را دوست می داشت، می خورد و گرنه آن را کنار می گذاشت. اصولا پیامبر زنانش را بسیار دوست می داشت و با نهایت محبت و عشق با آنان رفتار می کرد و دیده نشده که با آنان به خشونت رفتار کرده باشد. ماجرای افک عایشه (ماجرای پر سر و صدایی که در جریان جنگ بنی المصطلق رخ داد و موجب متهم شدن وی گردید) نمونة بارزی از این نظر است. زمانی که عایشه مورد اتهام قرار گرفت و فضای شهر از این خبر پر شد و به نظر می رسید که پیامبر نیز تحت تأثیر قرار گرفته و حداقل به همسر جوان و زیبا و محبوبش مشکوک شده، اما واکنش وی صرفا سکوت و خودداری از سخن گفتن با همسر بود و کمترین خشونتی، حتی لفظی، نیز علیه عایشه به کار نبرد. این در حالی بود که مردان عرب در این مورد تعصب تمام به خرج می دادند و چنین اتهامی بسا به سادگی می توانست به قتل زن متهم منتهی شود؛ رخداد تلخی که امروز تحت عنوان «قتلهای ناموسی» شهره است و هنوز هم حتی در بلاد غرب نیز گاه رخ می دهد. این که وی فرمود از دنیا زن و بوی خوش دوست می دارد، حکایت از عشق و علاقة او به همسرانش دارد.[19]
در این میان گرچه به برخی از زنانش، به دلایلی، دلبستگی بیشتری داشت، اما بین زنان به عدالت رفتار می کرد و کوشش او این بود حق کسی در امور مختلف ضایع نگردد.[20] با این که عایشه پس از خدیجه محبوب ترین زن در نظر او بود، اما به روایت ابن سعد، گاه برای آمدن به خانه عایشه از زنان دیگر اجازه می گرفت. زنان و اعضای خانوادة رسول نیز، تقریبا مانند خود او، زاهدانه زندگی می کردند و گاه این امر موجب مشکلاتی می شد و از این رو خداوند یک بار در همین زمینه با نزول آیة 28 احزاب، زمان پیامبر را از زینت و رفاه مادی و دنیا پرستی برحذر داشت.[21] اگر نگرش مردمان عرب در آن روزگاران نسبت به زن و چگونگی برخورد مردان با همسرانشان در نظر آورده شود، اهمیت رفتار محمد در خانه و با زنان و فرزندان، آشکارتر می شود و بدین ترتیب تحولی که اسلام در ارتباط با ارزش و حقوق زن در آن مقطع تاریخی ایجاد کرد، روشن می گردد. اصولا رفتار و سلوک شخصی محمد در خانه و در ارتباط با زنان، خود عامل مهمی در بهبود وضعیت حقوقی و اجتماعی زنان در شبه جزیرة عربستان و تا حدودی در فقه اسلامی شد.
از آنجا که چند همسری محمد از گذشته تا کنون همواره مورد پرسش بوده و غالبا از منظر نقد بر آن نگریسته شده و حداقل آن را با شخصیت اخلاقی و عدالت طلبانه و برابری خواهانه او ناسازگار شمرده اند، در اینجا در حد مختصر در چرایی آن تأمل می کنیم.
از دير باز يكي از پرسش‌هاي مهم در سيره نبوي، مسأله ازدواجهاي مكرر پيامبر اسلام در مدينه است. به­ويژه زماني اين پرسش جدي‌تر مي‌شود كه مي‌بينيم پيامبر جواني و ميان سالي را با يك همسر، آن هم زني بيوه و دو همسر ديده، گذرانده ولي در ثلث آخر عمرش پياپي ازدواج كرده و پيوسته بر اعضاي زنانش افزوده است. اگر سال هفتم هجرت را سال پايان ازدواجهاي پيامبر بدانيم، پس از خديجه در طول سيزده سال وي حداقل ده همسر (سوده، عايشه، زينب، حفصه، ام‌سلمه، زينب دختر خُزيمه، جُويريه، صفيّه، ام‌حبیبه و ميمونه) و دو كنيز (ماريه و ریحانه) اختيار كرده است. يعني تقريبا هر سال يك همسر جديد. البته اگر زنان مطلقه و يا به دلايلي درگذشته و قبل از آمدنشان به خانه پيامبر را به شمارآوريم، هر سال به دو همسر نيز مي‌رسد. اين پرسش مطرح است که دليل با دلايل اين همسرگزيني‌ها و چند همسري‌چه بوده است؟
در تحليل اين پديده، از گذشته تا كنون، دو ديدگاه متناقض و كلي وجود دارد، گروهي از تحليلگران و تاريخ نگاران اين تعدد ازدواجها را كاملا و يا عمدتا برآمده از كامجويي جنسي و زن دوستي مفرط پيامبر دانسته‌اند (كه البته اينان غالباً از اغراض و تعصب خالي نيستند)[22]، و در مقابل شماري از مورخان و به ويژه مؤمنان نظريه نخست را مردود دانسته و دلايل اين چند همسري را به مقتضاي شرايط و صرفاً بنا به مصلحت انديشی­‌هاي سياسي و اجتماعي و حتي به سود زنان تفسير و تحليل كرده و مي‌كنند. گروه اول فارغ از نگاه درون ديني و يا باورهاي ايماني (و البته گاه با اهداف معين)، با استناد به برخي از گزارش‌هاي تاريخي و به ويژه روايات موجود در تاريخ‌ها و سيره‌ها و حتي آيات قرآن (مانند ماجراي زينب دختر جحش و همسر زيد) و يا جواني و زيبايي بیشتر زنان پيامبر، حداقل دليل اصلي اين همسر گزيني‌ها را علاقه وافر به زن و كامجويي دانسته‌اند.
گروه دوم نيز با استناد به برخي از آيات قرآن و گزارش‌هاي تاريخي و نيز با تكيه به برخي از استدلالهاي كلامي و ايماني (مانند عصمت و خير‌خواهي براي ديگران)، مدعيات منتقدان را مردود و نادرست اعلام كرده و گفته‌اند كه پيامبر اين زنان را فقط و فقط به مقتضاي مصلحت و حكمت از جمله پيوند با قبايل بزرگ و با نفوذ و كاستن از درگیري و جنگ با آنان در نهايت اقداماتي به سود اسلام و مسلمانان اختيار كرده است.
اما واقعيت اين است كه امروز پس از چهارده قرن و گسست بزرگ اطلاعاتي از حوادث و تحولات عصر نبوت در قرن نخست و دوم هجری و حداقل بي‌اطلاعي از جزئيات رخدادها و شرايط مكه و مدينه در اواسط سده هفتم ميلادي، نمي‌توانيم داوري درست و همه جانبه‌‌اي از حادثه‌اي مانند ازدواجهاي يك شخصيت ديني-سياسي چون پيامبر اسلام در مدینه عربستان داشته باشيم، به ويژه بايد توجه كرد كه بخشي از آن ماجراها به زندگي شخصي و لاجرم انگيزه‌ها و نيت‌ها و حالات فردي باز‌مي‌گردد و روشن است كه امروز از پس قرون تشخيص درست آن تقريباً ناممكن است. اما به استناد مستندات تاريخي و قرآني مي‌توان گفت كه عنصر مصلحت انديشی به نفع برخي زنان و يا به سود نهضت اسلام و مسلمانان هم در برخي همسر گزيني‌هاي پيامبر قابل تشخيص است اما تمام اين ازدواجها را در چنين بستري تحليل كردن دشوار به نظر مي‌رسد.
خيلي سريع نگاهي دوباره به چگونگي همسرگزيني‌هاي پيامبر بيفكنيم تا تحليل آسان‌تر باشد. از ازدواج نخست يعني پيوند با خديجه عبور مي‌كنيم كه وضعيت استثنايي و تا حدودي طبيعي دارد و طبعا محل مناقشه هم نيست. ازدواج با سوده نيز خيلي بحث ندارد. او زني بيوه و احتمالا ميان سال بود و به گفته ای هم سن و سال پیامبر بوده، و از زيبايي و طراوت جواني نيز بهره‌اي نداشت. احتمالاً پيامبر او را صرفاً به خاطر نگهداري از فرزندانش و رسيدگي به امور خانوادگي‌اش انتخاب كرده بود. به او علاقه‌اي هم نداشت. حتي، چنانكه گفته شد، پيامبر تصميم گرفت او را طلاق دهد كه او در ازاي گذشت از نوبتش به سود عايشه مانع اين كار شد. شايد بتوان گفت ازدواج با سوده، آن هم در زماني كه عايشه نوجوان را به عنوان نامزد عقدي‌اش دركنار خود مي‌ديد، صرفاً به اقتضاي حفظ و مصلحت خانواده‌اش بود و نگهداري او نيز به انگيزه انساني و حرمت اخلاقي ممكن شد.
اما ازدواج با عايشه با چه مصلحتي صورت گرفت؟ با فرض صحت سن ازدواج عایشه (فرضی که با توجه به دلایل اقامه شده چندان موجه و مستند نمی نماید) می توان گفت اين كه پيامبر بالاتر از پنجاه سال دختر شش يا هفت ساله را به عقد خود درآورد[23]، مي‌تواند با عادت و عرف بودن آن در آن زمان توجيه شود (به ويژه كه در آن زمان كسي بدان اعتراض نمي‌كند)، اما آيا با وجود داشتن همسر (سوده) وگرم بودن فضاي خانواده، توجیهي و مصلحتي در ازدواج با عايشه وجود داشت؟ گفته شده است كه انگيزه پيامبر پيوند با ابوبكر، دوست قديم و يا شفيق وی، و خاندان محبوب بنی تمیم بود. ممكن است چنين هم بوده باشد اما اولاً اثبات آن آسان نيست و از این رو نمی توان بر آن انگشت تأکید نهاد و ثانياً اين انگيزه به صورت فرضي براي اكثر ازدواجهاي آدميان ديگر هم مي‌تواند مطرح باشد و ثالثاًً اين انگيزه با انگيزه‌هاي ديگر مانعه‌الجمع نيست. درعين حال سوده و عايشه را به دليل نخستين ازدواجهاي پس از خديجه، مي‌توان تا حدودي طبيعي و عادي دانست، اما در مورد حفصه دختر عمر چه مي‌توان گفت؟ با توجه به چگونگي اين ازدواج، به احتمال قوي پيامبر به انگيزه دلجويي از زني جوان و بيوه كه همسرش را كه يكي از سرداران مجاهد اسلام بود از دست داده بود و پريشان حال بود و نيز به قصد استمالت از عمر كه پاسخ منفي دو دوستش ابوبكر و عثمان را در مورد پيشنهاد ازدواج حفصه با آنان شنيده بود، خود از حفصه خواستگاري كرد. اما باز بايد گفت كه اين انگيزه درست و انساني به معناي نفي ضروري انگيزه‌هاي ديگر نيست. درباره زينب دختر خزيمه چيز زيادي نمي‌دانيم و لذا نمي‌توان داوري كرد. ماجراي انتخاب ريحانه يكي از اسيران بني‌قريظه نيز چنين است. هرچند گفته اند هدف ایجاد الفت و پیوند با بنی قریظه بوده است اما واقعا نمی توان مطمئن بود و دست کم قابل اثبات نیست.
ماجراي ازدواج با زينب دختر جحش نيز به دليل انتساب آن به خداوند چندان جاي چون و چرا ندارد. به عبارت دیگر در این مورد وضعیت خاص و غیبی مطرح شده که از منظر یک مورخ امکان تحقیق در آن نیست هرچند که از منظر ایمانی (به ویژه گفته شده که دلیل این ازدواج به فرمان الهی برای برانداختن یک سنت غلط بوده) مقبول می نماید و حداقل در تعلیل آن ناچار مؤمنانه سکوت رواست. در مورد جويريه نيز مي‌توان به انگيزه كمك مادي پيامبر به آن دختر اسير استناد كرد، که البته به آثار مثبتی از جمله آزاد شدن تمام اسیران قبیلة دختر در پی این ازدواج و نیز مسلمان شدن تمام قبیله نیز منتهی شد، اما اين دليل نيز چندان موجه نمي‌نمايد چرا که هیچ روشن نیست که چنان آثاری از پیش ملحوظ و قطعی بوده یا نه و ثانیا چنین هدفی با انگيزه‌هاي شخصي ديگر معارض نيست. انتخاب صفيه دختر حُيّي‌بن اخطب نيز گيورگيو گفته است[24] که محمد براي بهبود مناسبات مسلمانان و ساكنان يهودي خيبر، صفيه را به زني گرفت. مي‌تواند چنين هم باشد، اما نمي‌توان به سادگي آن را اثبات كرد و حداقل دلايل ديگر را كاملاً منتفي شمرد. البته برخورد انسانی پیامبر با صفیه (و نیز جویریه) بسیار درخور توجه و احترام است چرا که طبق مقررات آن روزگار اینان اسیر و غنیمت جنگی بودند و می توانستند به عنوان غنیمت و کنیز در اختیار محمد قرار بگیرند و به عنوان کاربر جنسی عملا همان هدف ازدواج رسمی تأمین گردد. در مورد ام‌حبیبه، با توجه به شرايط آن زن بي‌پناه با فرزند خردسالش در غربت حبشه، انگيزه انساني كاملا آشكار است.[25]در مورد ماريه بايد گفت كه گرچه او يك كنيز اهدايي بود و ملك محمد شمرده مي‌‌شد اما، چنان كه خواهرش شيرين را به کسی بخشيد، مي‌توانست او را هم ببخشد. در این مورد هیچ مصلحت و تدبیری قابل تصور و تصدیق نیست. در مورد ميمونه مي‌توان گفت كه مسأله مصلحت انديشی در آن دخالت داشت. گيورگيو[26] مي‌گويد: «ازدواج محمد با ميمونه يك اقدام سياسي برجسته به شمار مي‌آمد. براي اين كه ميمونه هشت خواهر داشت كه همه زوجه رجال برجسته مكه بودند و محمد بعد از ازدواج با هفت تن خويشاوند مي‌‌گرديد. ابن‌هشام و ابن‌جيب مي‌گويند هركه با ميمونه ازدواج مي‌كرد خويشاوند تمام سكنه مكه مي‌شد. ضمناً ميمونه عمه خالد‌بن وليد هم بود».[27]
جمع‌بندي و تحليل ما در اين قسمت اين است كه ازدواجهاي مكرر پيامبر قطعاً داراي انگيزه‌‌هاي اجتماعي و سياسي هم بوده و این که در مدینه و در مقام امارت چنین پدیده ای رخ می نماید مؤید این مدعاست، اما به احتمال بسیار زیاد انگيزه‌‌هاي شخصي نيز غايب نبوده است.[28]دو نكته در اين زمينه قابل توجه و تأمل است. يكي اين كه تمام ازدواجها را نمي‌توان به مصلحت انديشی­هاي اجتماعي و سياسي منسوب كرد، ديگر آن كه اثبات شئ نفي ماعدا نمي‌كند، منطقاً مي‌تواند دلايل شخصي و اجتماعي هردو وجود داشته باشد. البته در اين ميان عشق به معناي دقيق كلمه و حداقل به معنايي كه عارفان گفته‌اند و به آن «عشق افلاطوني» گويند، در پيامبر نسبت به زنانش ديده نمي‌شود، اما از مجموعة حوادث چنين استنباط مي‌شود كه پيامبر علاقه وافري به جنس مونث داشته و شايد از توان جنسي بالايي هم برخوردار بوده است.[29] در آن سخن مشهور كه من از دنياي شما سه چيز را برگزيده‌ام: زن، نماز، و عطر را[30]، به صراحت به اين علاقه اشاره شده و در برخی گزارشهای تاریخی نیز نمونه هایی از توجه و دلبستگی وی به نشاط و زیبایی زنان دیده می شود.[31] نزول آيه 52 سوره احزاب مؤيد اين نظر است: «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا »[32] اين آيه پس از نه همسر بوده است. گرچه گفته شده است اين فرمان با فرمان ديگر در آيه 50 كه مي‌گويد «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي . . .» نسخ شده است.[33] در روايتي از امام صادق گفته شده است كه اين آيه اشارتي است به محرمات مورد اشاره در آيه 33 سوره نساء. به هرحال حتي اگر آيه نسخ هم نشده باشد، باز اجازه كنيز داشتن بر پيامبر مجاز بوده است.[34]
اين ملاحظات البته اكنون مورد استناد ما نيست، بلكه تكيه بر اين جمله است كه مسأله شيفتگي پيامبر نسبت به زنان و حس زیبایی دوستی وی، در آيه تصريح شده است. به ويژه جز خدیجه و عایشه تمام زنان پيامبر بين 16و30 سال داشته‌اند و تقريبا همه را به زيبايي و طراوت توصيف كرده‌اند. با توجه به اين‌كه به استناد آیات فراوان قرآن عصمت مطلق پيامبران مقبول نیست، اين خصوصيت در پيامبر، حتي اگر مطلوب به نظر نرسد، خلاف عصمت به معنايي درست و معقول آن، نيست. زيرا كه در اين مورد خلاف بخش شرعي صورت نگرفته است. اما اين كه تعدد زوجات پيامبر ويا جواز آن تحت شرايطي در قرآن، به عنوان يك اصل ديني و جاودانه مؤيد جواز چند همسري باشد، هرگز چنين نيست. در فصل هفتم کتاب سوم در این باب سخن خواهیم گفت.

به هرحال فكر مي‌كنم با تكيه بر دو فرضیه، در این مورد مشكل غير قابل حل و حتي ابهامي وجود نخواهد داشت. يكي بشر بودن پيامبر که به تصریح قرآن خود آن همه بر آن تأکید داشت، و ديگر، زماني- مكاني ديدن احكام ديني و فهم و تحليل سيره نبوي در بستر شرايط و واقعيات زمانه.[35]

[1] . خرگوشی، شرف النبی، ص 200 .

[2] . از جمله اسماء بنت نعمان بن ابی الجون کندی که از یمن بود و پیش از زفاف مطلقه شد. برای آشنایی با این زن بنگرید به اابن حجر، لاصابه فی تمییزالصحابه، جلد هشتم، ص 19.

[3] . طوسی،المبسوط، جلد 4، ص 270 .

[4] . ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، جلد 2 ، ص 592 .

[5] . قابل ذکر است که ما در اینجا به قول مشهور تکیه کرده­ایم ولی برخی از منابع گواهی می­دهند که سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر به مراتب بیشتر بوده است. این مدعا از طرق مختلف قابل اثبات است. یکی این که طبق گزارش منابع اسماء خواهر مهتر عایشه ده سال بزگتر از او بوده و او بیست و هفت سال پیش از هجرت زاده شده بوده و از این رو اگر عایشه در سال اول زفاف کرده باشد در آن زمان هجده سال داشته است. طریق دیگر این است که در منابع آمده که عایشه از نخستین گروندگان به اسلام است و حتی او را نوزدهمین مؤمن به محمد دانسته اند. اگر او را در حداقل سن مسلمانی یعنی هفت سال بدانیم، عایشه هنگام ازدواج با محمد نمی توانسته کمتر از هفده سال داشته باشد. دیگر تحقیق و واکاوی در تعداد و سن و سال برادران و خواهران مهتر و کهتر عایشه است که باز نشان می دهد او هنگام ازدواج حداقل نمی توانسته نه سال داشته باشد. تفصیل بیشتر و نیز منابع را در مقاله «دیرینه شناسی یک افسانه» به قلم سید عدنان فلاحی منتشر شده در «سایت جماعت و اصلاح» و نیز در «سایت جرس» مورخ 4 دی ماه 91.

اما باید دانست که داستان مشهور شش سالگی و نه سالگی عایشه هنگام ازدواج از جهات مختلف محل تأمل است. به ویژه که راوی این داستان ظاهرا فقط اوست که بعدها روایت کرده است (بنگرید به طبری و دیگر منابع). بسیار محتمل است که او به انگیزه های خاص از جمله برتری و فضیلت تراشی برای خود در قیاس با همسران دیگر محمد و بیشتر خدیجه این ماجرا را بر ساخته باشد و تأکید او بر دو عنصر کم سالی و بیشتر باکرگی در روایات منقول از عایشه تا حدودی این احتمال را موجه و مقبول می نماید. در منابع آمده که عایشه همواره نسبت به خدیجه رشک می برده و نسبت به او حسادت می ورزیده است. او بارها به پیامبر اعتراض می کرده که چرا این اندازه از «آن زن بیوه» یاد می کند. دلبستگی وافر پیامبر به عایشه نیز ممکن است در چنین زمینه ای ساخته شده و یا با پیرایه و گزافه همراه شده باشد.

[6] . یعقوبی (جلد 2، ص 173) سالمرگ عایشه را 58 ذکر کرده است.

[7] . یعقوبی، جلد 2، ص 173.

[8] . درباره مشخصات ام سلمه (مانند نام پدر و نام همسرپیشین) گزارش های تاریخی به شدت مختلف است. از جمله بنگرید به یعقوبی، جلد 1، ص 453

[9] . زندگی نامه ابوسلمه را در ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد 1، ص 150-153، ملاحظه کنید.

[10] . در مورد زید بن حارثه بنگرید به: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد 1، ص 220-230

[11] . پس از ام‌سلمه زينب دختر جحش به جمع همسران پيامبر پيوست. داستان اين ازدواج يكي از پرمناقشه‌ترين ازدواجهاي پيامبر و اساساً يكي از پرگفت ‌و گو‌ترين رخدادهاي اخلاقي و سياسي صدر اسلام و سيره نبوي است. ماجرا به اختصار اين است كه زينب دختر عمه پيامبر بود و از خانداني شريف و مشهور و گفته‌اند كه از زيبايي زيادي برخوردار بود. زينب با اصرار پيامبر به ازدواج زيد فرزند خوانده رسول خدا درآمد، چرا كه زينب خود را از خانداني شريف و برتر مي‌شمرد و زيد را كه روزگاري اسير و برده بوده لايق و سزاوار همسري‌اش نمي‌دانست. احتمالاً به اين دليل (يا دلايل ديگر) زندگي زناشويي و خانوادگي زيد و زينب چندان همراه با تفاهم و دوستي و مهر نبود. زيد گاه به پيامبرشكايت مي‌برد و گاه نيز زينب چنين مي‌كرد اما پيامبر آن دو را اندرز مي‌داد و تلاش مي‌كرد به زندگي‌شان ادامه دهند. سرانجام زينب مطلقه مي‌شود و چند ماه بعد به همسري پيامبر در مي‌آيد. اين حادثه در سال چهارم (به روايتي چند ماه پس از ازدواج با ام‌سلمه) و به روايتي در سال پنجم رخ داد.

اما اهميت اين ازدواج در آن است كه پيرامون آن داستان عاشقانه‌اي پديد آمده و اين داستان سبب شده است تا مخالفان اسلام و پيامبر از گذشته تا حال از آن در نقد پيامبر استفاده كنند و طبعاً موافقان و مسلمانان نيز در مقام دفاع برآيند و به تفسير و تحليل آن دست بزنند. انعكاس اين ازدواج در قرآن و برخي ابهامات در آيه مربوط به آن نيز بر اهميت و نيز بر شبهه آلوده بودن حادثه افزوده است. ماجرا اين است كه گفته شده است كه پيامبر از همان آغاز (يعني آغاز ازدواج زينب و زيد) و يا چندي بعد با ديدن غير منتظره زينب در خانه‌اش به زينب دلبسته شده و او به فرمان خدا مطلقه شد و سپس باز به فرمان خداوند به عقد پيامبر درآمد. اين خلاصه داستان است و پيرامون آن، البته با استفاده از برخي ابهامها در قرآن و به استناد روايات متعدد و نيز به مدد تخيل مفسران و تحليگران، داستاني جذاب و دلكش عاشقانه‌‌اي ساخته‌اند كه در منابع ذكر شده است.
اما تا آنجا كه ماجرا مربوط به قرآن است، دو آيه دركتاب ديده مي‌شود كه اولي از طريق روايات مربوط به ماجراي ازدواج زينب و زيد دانسته شده است و دومي به دليل آمدن نام زيد ارتباط مستقيمي به اين ماجرا پيدا مي‌كند. آيه اول آيه 36 سوره احزاب است: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا ». گفته‌شده است كه زينب و برادرش عبدالله به ازدواج با زيد تمايل نداشته اما در مقابل پيامبر بر آن اصرار مي‌ورزيد و سرانجام اين آيه نازل شد و تكليف را روشن ساخت و ازدواج انجام شد. اما چنانكه گفته شد، اين ازدواج كامياب نبود و به طلاق منتهي شد و پس از آن زينب به همسري پيامبر درآمد. آيه دوم مربوط به اين مرحله است. اين آيه 3 سوره احزاب است: «وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا »[11].
مضمون آيه روشن است. در آيه ابتدا به سوابق زيد اشاره می­شود و آنگاه توصيه پيامبر به عدم طلاق زينب آمده و در نهايت گفته شده است كه مطلقه زيد پسر خوانده‌ات را به عقد تو در آورديم تا حرمت جاهليت در اين مورد را برداريم. اين آيه به صراحت فلسفه اين ازدواج خدايي را بيان كرده است. جمله‌اي كه دستمايه داستان عاشقانه شده اين است كه گفته شده است « تخفي في نفسك ….. ». بر اساس رواياتي آنچه را كه پيامبر آن را پنهان مي‌كرد و از مردم واهمه داشت، همان دلدادگي پيامبر به زينب يعني زني شوهر دار بوده است. و اينكه او آرزو مي‌كرد كه زيد زينب را طلاق دهد. از آنجا كه از قديم تا حال اين مسأله به عنوان نقد بر پيامبر و بيان نقطه ضعف وي مطرح شده است، مؤمنان مسلمان كوشيد‌‌ه‌اند از موضع ديني، تحليلي معقول و مقبول از آن پاسخ دهند. آرا متفاوت است اما دو ديدگاه در اين باب وجود دارد، يكي به طور كلي چنين علاقه‌اي را انكار مي‌كند و صرفاً بر همان صراحت آيه در فلسفه ديني این ازدواج پاي مي‌فشارد، و ديدگاه ديگر علاقه قلبي را مي‌پذيرد و آن را با صفت بشري بودن پيامبرتوجيه مي‌كند و البته انگيزه الغاي يك رسم غلط را هم قبول دارد (به‌عنوان نمونه عايشه بنت الشاطی در كتاب زنان پيامبر). اما من ضمن اينكه پديده مرموز و غير قابل پيش بيني و غير قابل كنترل محبت را خلاف شأن پيامبر (و هركس ديگر) نمي‌‌دانم و به دليل عدم تحقق خلاف شرع آن را خلاف عصمت هم نمي‌شمارم، اما معتقدم كه اين آيه با توجه به صراحت و دلالت آن، فقط معطوف است به همان الغاي يك رسم غلط و نادرست در آن زمان. در واقع دو رسم غلط در آيات 37 و 38 احزاب مردود اعلام شده است، يكي الغاي اشرافيت خانوادگي، و دوم الغاي حرمت ازدواج با فرزند خوانده .
البته احتمالا آيه 38 احزاب هم با آن حادثه مرتبط است: « مَّا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا »[11]
به هرحال گفته شده است كه پس از نزول آيه درباره عقد آسماني زينب و محمد، پيامبر زيد را مأموريت داد كه خبر خوش را به زينب برساند، گفته‌اند وقتي خبر به زينب رسيد، چنان خوشحال شد كه بلافاصله به نماز ايستاد، روايت شده است كه پس از پايان مدت عده، پيامبر بي هيچ تشريفاتي نزد زينب رفت و به مناسبت اين پيوند اطعام نيز انجام شد. ورود زينب جوان و اشراف‌زاده و زيبا، بار ديگر موجب پريشاني همسران به ويژه عايشه شد و اختلافات تازه‌‌اي پديد آمد. در مقابل زينب نيز با تكيه بر زيبايي و علاقه پيامبر به او و اشراف‌زادگي‌اش مي‌كوشيد از خود دفاع كند. به گفته ابن سعد در طبقات (8/73)، او مي‌گفت: «من از حيث حامي، و واسطه از همه شما بزرگوارترم، شما را خانواده‌ها شوهر داده‌اند، ولي مرا خداوند از فراز هفت آسمان شوهر داده است». پس از آن تا پايان مهم‌ترين و سرسخت‌ترين رقيب عايشه زينب بود. با اين همه درباره ماجراي تهمت به عايشه، زينب قاطعانه از عايشه جانبداري كرد و او را مبرا دانست.
در مورد چرایی ازدواج محمد با زینب یکی از آخرین و جالب ترین تفسیرها از سوی یکی از روشنفکران و نویسندگان سکولار مقیم فرانسه ارائه شده است. هاشم صالح، روشن‌فکر سوری ساکن فرانسه، نویسنده، شارح و مترجم آثار محمد آرکون، اسلام‌شناس فرانسوی الجزایری تبار، در مقاله‌ای به موضوع ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش پرداخته است. نوشته‌ او می‌کوشد، در نوشته‌ای آمیخته به صنابع ادبی، نشان دهد که این ازدواج، بر خلاف نظر برخی مستشرقان و منتقدان اسلام، قدحی بر نبوت پیامبر نیست، زیرا نشانه‌ی حسّانیّت (sensuality) نبی یا مایه گذاشتن از آسمان برای توجیه امری حسّانی به شمار نمی‌آید. بلکه بالاتر از آن، این ازدواج «برهانی قاطع بر نبوت» اوست. در نظر او این ازدواج نشانه‌ی پیروزی عشق بر عرف است و تأییدی است که از آسمان (روا داشتن قرآنیِ این ازدواج) برای بزرگداشت عشق فرود می‌آید. این ازدواج نشانه‌ی تفوق عشق بر قواعد جاافتاده‌ی جامعه است. او سپس به بنیادگرایان مسلمان توصیه می‌کند که از پیامبر اسلام برتری قانون عشق بر هر قانون دیگری را فرا بگیرند و با لطافت عشق آشتی کنند. به نقل از یاسر میر دامادی در گفتگو با سایت «بامداد خبر» مورخ 8/8. 1391.
فاطممه مرنیسی (زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش، ص 130) نیز به بیانی دیگر به همین این نکته اشارتی دارد. او می نویسد: «حضرت محمد صرفا یک رئیس دولت نبود. او عاشق نیز بود. روزی عمروبن عاص از پیامبر پرسید: چه کسی را در دنیا بیشتر از همه دوست داری؟ وی پاسخ داد: عایشه را. عمروبن عاص از شنیدن این که کسی که در قلب پیامبر جای دارد یک مرد نیست متعجب شد. او که یار و همراه پیامبر و یک نظامی غیور به شمار می رفت، برایش معما شده بود که چرا چنین فردی یک نظامی نیست؟ . . .در عربستان، جایی که قدرت حاکم بود و شمشیر فرمانروا، پیامبر علنا زن را به مرد ترجیح می دهد، او پیام عیر عادی را تبلیغ می کند».
[12] . یعقوبی، جلد 2، 173. نیز: گیورگیو، محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 342

[13] . هرچند ازدواج پیامبر از راه دور با زنی بیوه و دارای فرزندی خردسال و غریب در غربت، نمی تواند ماهیتی جز عواطف انسانی و شفقت ورزی داشته باشد، اما کسانی از شیعیان، که گویا قرار بر این نهاده اند تمام روابط نبی اسلام با شخصیت هایی که به زعم شیعیان دشمن پیامبر بوده اند را به نوعی توجیه کنند تا با مدعیات غیر دقیق شان راست بیاید، اخیرا تلاش می کنند تا این نوع روابط را با توسل به ابزارهای نامعقول توجیه و تفسیر کنند. از مجمله مرتضی مطهری (حماسه حسینی، جلد 3، ص 124) می گوید این وصلت برای تألیف قلوب بود. ظاهرا این مدعا اشارتی دارد به ازدواج پیامبر با دختر ابوسفیان. هرچند تألیف قلوب و آن هم در روابط با دشمنان خود اصلی درست و اسلامی و انسانی است اما چنین انگیزه ای در ماجرای ازدواج پیامبر با ام حبیبه کاملا دور از ذهن می نماید.

[14] . گوستاولوبون (تمدن اسلام و عرب، ص 121) سن میمونه را هنگام ازدواج با محمد 51 سال نقل کرده که روشن نیست از کدام منبع نقل کرده است.

[15] . ظاهرا موضوع همسران پیامبر نیز از جدالها و مناقشات فرقه ای شیعی و سنی در امان نمانده است. یکی از نویسندگان شیعی معاصر (نجاح الطائی در کتاب «صاحب الغار ابوبکر ام رجل آخر؟») مدعی است که زمانی که ابوبکر و عمر از ازدواج با فاطمه ناکام ماندند تدبیری اندیشیدند تا خود را به پیامبر نزدیک کنند و آن این بود که دختران خود را به رسول خدا به عنوان همسر عرضه کنند. ایشان می گوید این پیوندها (ازدواج محمد با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر و نیز با ام حبیبه دختر ابوسفیان) کاملا طبیعی بوده و در واقع آنها خود را به پیامبر عرضه کرده و آن حضرت نیز قبول کرده است. وی نه تنها جایگاه ویژه زنی چون عایشه در نزد پیامبر را منکر است بلکه به استناد برخی منابع (از جمله اسدالغابه و انساب الاشراف) می گوید که یک بار پیامبر به دلیل بدکرداری عایشه و حفصه آن دو را طلاق داد و بعد رجوع کرد. جای پرسش هست که اکنون پس از هزار و چهارصد سال چگونه می توان نیت خوانی کرد و کشف کرد که ابوبکر و عمر و ابوسفیان چنین نیتی داشته اند یا نه؟

[16] . در مورد مقابر همسران پیامبر بنگرید به: نجفی، مدینه شناسی، جلد 1، ص 365 – 378

[17] ترکاشوند، امیر، حجاب شرعی در عصر پیامبر، ص 335-336.

اما گویا چندان پنهان نیز نبوده است. به گزارش طبری شأن نزول بخش دوم آیه 45 احزاب معطوف به حادثه ای بوده است. این گزارش می گوید «پس از این که مردی به دیدن پیامبر آمد و گفت که قصد دارد پس از مرگ پیامبر با یکی از همسران او ازدواج کند که بعدا اسمش را خواهد گفت، آیه نازل شد. در این روایت این حرف فقط در مقابل پیغمبر گفته نشد بلکه در شهر دهان به دهان گشت. در تفسیر نیشابوری نام آن همسر گفته شده [عایشه]». این گونه نیز روایت شده که این مرد که رئیس یکی از قبایل بوده و مسلمان هم شده بود در دیدار با پیامبر و دیدن عایشه پشنهاد می کند که عایشه را به او واگذارد و در مقابل همسرش را که زیباتر است بستاند و در واقع زن خود را با عایشه معوضه کند. مرنیسی، ص 253-254.

البته منصور فهمی (ص 46) ضمن نقل روایات مورد اشاره دلیل این تحریم را «غیرت» شخصی محمد و در واقع تعصب رایج در مردان نسبت به زنان و به تعبیری «نوامیس» می داند که چنین تعصبی با مجموعه دیدگاه باز پیامبر نسبت به زنان و نیز عدالت گرایی او، که غالبا مورد تأیید منتقدان اسلام و پیامبراز جمله خود منصور فهمی، است، نمی باشد.

[18] . در مورد این حجره ها در برخی منابع شرحی با ذکر جزئیات آمده است. ظاهرا در این زمان خانه و یا اتاقهای همسران پیامبر دیوار وجود نداشت و حجره ها با پرده ای از موی سیاه از هم جدا می شدند. از جمله بنگرید به: ترکاشوند، ص 251-255 و منابع ایشان از جمله ابن سعد، جلد اول، و دیگر منابع. و به گزارش دیگر منظور از واژه حجره و در آیه حجرات نه به معنای اتاق و خانه بلکه عبارت از پرده هایی (حصیری، ساخته شده از الیاف درخت خرما)ست که پیامبر روبروی در هر یک از اتاقهای همسرانش نصب می کرد تا منزل را از مسجد و محیط بیرون مجزا کند. منظور از حجرات خانه های همسران رسول خدا یک اصطلاح جدید است. ترکاشوند، ص 308- 309.

[19] . در این زمینه مقاله «زن در چشم و دل محمد» از علی شریعتی در کتاب «اسلام شناسی» او (مجموعه آثار شماره 30)، حرفهایی برای گفتن دارد.

[20] . تا آنجا که از منابع قابل استنباط است، پیامبر در سه مورد مهم در زندگی متعارف آن روز، عدالت و برابری را رعایت می کرد:

1 – برابری در مهریه که 400 درهم بود. ظاهرا در سه مورد یا مهریه نبوده و یا به دلایلی متفاوت بوده است.

2 – تقسیم مساوی اوقات شبانه–روز بین همسران. این قاعده عمدتا رعایت می شد اما طبق آیه 51 سوره احزاب (به هردلیل) پیامبر مجاز بود در صورت لزوم نوبت ها را رعایت نکند (البته روشن نیست دلیل چنین استثنایی چیست و چه می تواند باشد از این رو برخی –از جمله منصور فهمی- پیامبر را مورد نقد قرار داده اند).

3 – تأمین معیشت و نفقه زندگی مساوی و مورد نیاز همسران. مورد دوم و سوم در مورد کنیزان نیز رعایت می شد.

گرچه قرآن توصیه به عدالت می کند و تصریح می کند که در صورت رعایت عدالت بین همسران تجدید فراش کنید (نساء/3)، اما در عین حال می دانیم که در عمل رعایت عدالت یعنی مساوات کامل و ایدئال ممکن نیست و طبعا پیامبر هم از این امر مستثنی نبوده است. قابل تأمل این که قران در همین زمینه تعدد زوجات تصریح می کند که محال است به عدالت رفتار کنید (نساء/129). اگر قایل به قاعده نسخ باشیم، آیا نمی توان گفت که آیه دوم جواز مشروط اول را نسخ کرده است؟

[21] . ابن سعد، طبقات، جلد 2 (1)، ص 91، 112 و 181 و جلد 2 (2)، ص 28 – 30. نیز: شرف النبی، ص433 نیز: بیهقی، دلائل النبوه، جلد 1، ص 146، 156 و 161

مرنیسی (زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش، ص 256 و 264) می نویسد: «بر اساس تحلیل برخی مفسران، نارضایتی نیمی از همسران پیامبر علت اقتصادی داشت و عدم رضایت نیمی دیگر، به مسائل زناشویی باز می گشت. آیه 28 از سوره احزاب مفهوم اقتصادی دارد، در حالی که منظور از آیه 51 قطعا سامان دادن به نارضایتی جنسی است. برابر قوانین اسلام، مردن چند زنه باید شبهای خود را به طور مساوی میان همسرانش تقسیم کند و همه زنانش را راضی نگهدارد . . .طبری توضیح می دهد که آیه 51 سوره احزاب پیامبر را از این قاعده مستثنی می کند و خدا دستور می دهد که وی مجبور نیست با زنانی که چندان تمایل ندارد همبستر شود. به علاوه، زنی که ارضا نمی شود، از ادامه زندگی با پیامبر ناگزیر نیست».

[22] . سید مرتضی عسکری (نقش عایشه در ناریخ اسلام» (جلد 1، ص 72) پس از آن که فلسفه و دلایل تعدد همسرگزینی پیامبر را شرح می دهد و تمامی آنها را به تأمین مصالح زنان مرتبط می داند، در مقام تبیین چرایی طرح ایرادها به پیامبر در این مورد می نویسد: «چه شده است که این بدبینی و بدفهمی نسبت به زناشویی های رسول اکرم (ص) پیش آمده، جواب این سئوال آن است که در بررسی هایی که ما در حدیث و سیره داشتیم دیدیم همه آن بدبینی ها فقط و فقط ناشی از اخباری است که از ام المؤمنین عایشه در این باره روایت شده است و در آن روایت ها شخص رسول اکرم زن باره نشان داده شده» و بعد ایشان می افزاید «و خود همین مسئله مهم ترین سبب برای نوشتن این کتاب بوده است». برای آشنایی با دیدگاهها و استدلالها و استنادات این محقق محترم به تحقیق مبسوط ایشان مراجعه کنید و درباره این مدعا که «فقط و فقط» روایت عایشه موجب این همه حرف و حدیث شده یا نه، داوری کنید.

[23] . در عین حال باید دانست که در آن روزگار در میان اعراب حجاز گویا عقد و ازدواج دختر کم سن و سال چندان غیر عادی نبوده است. چنانکه شهرت دارد حضرت فاطمه در هنگام ازدواج با علی در سال دوم هجرت نه ساله بوده است گر چه بیش از این نیز گفته شده است و جالب اینکه ابتدا عمر و ابوبکر به خواستگاری فاطمه می­روند و پیامبر با این استدلال که او خردسال است قبول نمی­کند. حتی وفق قول مشهور عمر در اواخر عمر با دختر خردسال علی ام کلثوم ازدواج کرد.

[24] . محمد پيغمبري كه از نو بايد شناخت، صفحه 342

قابل ذکر است که سید مرتضی عسکری (نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد 1، ص 71) در مقام احتجاج برای توجیه فلسفه اجتماعی و حمایتی پیامبر در ازدواج های مکرر پیامبر به نکته ای اشاره می کند که در هرحال قابل تأمل و توجه است. ایشان می نویسد: «حکمت این کار نیز با در نظر گرفتن این که هیچ یک از از ازدواج های پیامبر با قبائل انصار نبوده، بیش از پیش آشکار می گردد. چه زنان بیوه انصار در حالی که در خانه و آشیانه فامیلی خود بوده اند هیچ نیازی به سرپرستی در امر معیشت نداشته اند». در عین حال حداقل این است که باید آیه 52 احزاب را، آنجا که به صراحت توجه به زیبایی زنان در تعدد زوجات پیامبر مؤثر دانسته شده، به گونه ای تفسیر کرد که با این فرضیه و تأمل قابل جمع باشد.

[25] . گیورگیو (ص 333) می نویسد: «پیغمبر می دانست که هرگاه با ام حبیبه ازدواج کند داماد ابوسفیان خواهد شد و این وصلت از خصومت بزرگترین دشمنش در مکه که ابوسفیان باشد خواهد کاست . . .ام حبیبه در حبشه بود و محمد فکر می کرد که هرگاه آن زن بیوه به عربستان بر گردد پدرش ابوسفیان و افراد خانواده اش (بنی امیه) نخواهند گذاشت وی به پیغمبر اسلام وصلت نماید. این بود که شخصی را انتخاب کرد و او را وکیل نمود که به حبشه برود و ا ز ام حبیبه خواستگاری نماید و او را با خود به مدینه بیاورد».

[26] . همان كتاب، صفحه 247

[27] . باید افزود که این آشفتگی و ابهام و تردید در مورد انگیزه های نهفته در همسران مطلقه پیامبر و یا زنانی که از آنان خواستگاری شد و سرانجام به خانه محمد نیامدند (حتی در ماههای آخر عمر) بسیار بیشتر و جدی تر است.

[28] . نظریه رایج مبنی بر توجیه تمام ازدواج های پیامبر بر محور مصلحت اندیشی سیاسی و اجتماعی چندان سست است که حتی برخی از عالمان و محققان سنتی اسلامی نیز ناگزیر از اطلاق آن دست کشیده اند. از جمله سید مرتضی عسکری در کتاب «نقش عایشه در تاریخ اسلام» (ترجمه عطاء محمد سردار نیا و . . .، تهران، مجمع علمی اسلامی، چاپ سوم، 1367، جلد 1، ص 66) پس از گزارشی مجمل از زندگی نامه همسران پیامبر و چگونگی این ازدواج ها به درستی و محتاطانه می گوید: « از آنچه گذشت معلوم می شود که غالب ازدواج های رسول خدا بر مبنای حکت و سیاست و مصلحت اجتماع و اجرای قوانین الهی . . .نه ارضای هواهای نفسانی و غرائز حیوانی».

[29] . ابن سعد (طبقات، جلد 2، قسمت اول، ص 96) بدان تصریح کرده است.

[30] . در طبقات ابن‌سعد (جلد دوم، قسمت اول، صفحه 112) زن و بوي خوش آمده است.

[31] . گفته اند زنی بود به نام ضباعه عامری که بسیار زیبا و خوش اندام بود و شاعر و در مکه مسلمان شد و در واقع از اصحاب شمرده می شد. او چند بار همسر گزیده بود و پس از درگذشت آخرین همسر خود در مدینه پیامبر از طریق پسرش سلمه از وی خواستگاری کرد. پسر نیز پیشنهاد محمد را به اطلاع مادرش رسانید. ضباعه با این استدلال که آرزو دارد در شمار همسران رسول خدا محشور شود قبول کرد. ولی زمانی که این خبر به پیامبر رسید وی با سکوت خود عملا آن را رد کرد. در چرایی آن گفته اند که در این فاصله پیامبر با اطلاع شد که ضباعه عامریه دیگر جوانی و شادابی اش را از دست داده . البته دلایل دیگری نیز در امتناع بعدی محمد ذکر شده است. روایت است که این زن ده سال از محمد بزرگتر بود.

توضیح بیشتر را در ترکاشوند (ص 109-119) ملاحظه کنید. نیز منابع آن مانند: طبقات، الاصابه، اسدالغابه، یعقوبی و . . .

در عین حال باید اذعان کرد که چنین گزارشی خالی از خلل و اشکال نیست. چرا که بسیار بعید می نماید که پیامبر از احوال و حتی شکل و سیمای زنی چنین بلند آوازه و مسلمان و کهن سال بی اطلاع بوده باشد. به ویژه این نکته مهم که در آن زمان زنان نه تنها از پوشش کامل برخوردار نبودند بلکه بخش عمده اندامشان برهنه بود. در این صورت چگونه قابل قبول است که پیامبر از شرایط و وضعیت جسمانی زنی نامدار بی خبر مانده باشد. اگر بتوان به اصل روایت اعتماد کرد، احتمالا چرایی های دیگر (مانند ظهور برخی خطاها و یا نقشه های همسران پیامبر در انصراف او از این تصمیم) مؤثر بوده است.

[32] . پس از آن ديگر هيچ زني بر تو حلال نيست، و نشايد كه همسراني را جانشين آنان سازي، و گرچه زيبايي آنان تو را خوش آيد، مگر آنچه ملك يمين تو باشد، خداوند نگاهبان و ناظر همه چيز است.

[33] . قابل توجه است که شماری از فقیهان و مفسران به نسخ در آیات اعتقاد ندارند. مانند آیت­الله سید ابوالقاسم خویی و آیت­الله غروی اصفهانی.

[34] . از جمله ایراد به رفتار پیامبر همین است که چرا وی هم در مورد تعدد زوجات از حد گذشته و از چهارتا به حداقل نه زن در یک زمان رسیده و هم در جواز در کنیز داشتن و هم جواز قبول هبه زنان. در واقع پرسش این است که چرا محمد قانونی که خود نهاده نقض کرده است؟ پاسخ مؤمنانه البته این است که به فرمان خداوند بوده و یا خود نبی چنین اجازه ای داشته و اصولا تشخیص وی عین شریعت و حکم الله است، اما روشن است که اولا چنین پاسخی برای مورخان و منتقدان غیر مسلمان قانع کننده نخواهد بود و ثانیا حتی برای مؤمنانی که به معقول بودن گزاره های دینی و احکام شرعی باور دارند، نیز پاسخی در خور و معقول باید. از این رو سید مرتضی عسکری در کتاب «نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد 1، ص 67-69) کوشیده وجه عقلانی برای استثناها پیشنهاد کند. سخن محوری ایشان این است: «حکمی خاص برای شخصیتی خاص» و پس از شرحی با استناد به آیات 50-52 سوره احزاب می نویسد «البته این نه از آن بابت بوده است که برای پیامبر نه زن جایز بوده و برای مردان دیگر چهار زن». اما باز می توان پرسید چرا؟ اگر هم بتوان حکمی خاص برای شخصیت هایی خاص را معقول و مقبول دانست، باز باید توجیهی خردپسند برای این استثنا ارائه داد. به ویژه باید دانست که همیشه استثناها یعنی خروج از قاعده محتاج دلیلی روشن و مقنع است. اما این محقق در مقام پاسخ به این پرسش مقدر می گوید «پیامبر از این اختیار خود همچنین در تأمین مصالح عالیه اسلامی و رهبری سیاسی معنوی برای تأمین نیازهای انسانی بانوان آبرومند جامعه آن روز استفاده می فرمود. اما وقتی که وضع مسلمانان پس از فتح مکه سر و سامان گرفت از آن پس رسول اکرم با هیچ بانویی ازدواج نفرمود. چه حاجتی در استفاده از این حکم خاص وجود نداشت». اما قبول چنین پاسخی با پرسش هایی مواجه است. از جمله این که اولا «تأمین مصالح عالیه اسلامی» چنان مبهم و کشدار است که قابلیت هر نوع تفسیر و حتی سوء استفاده را دارد و ثانیا باید ثابت شود که تمام ازدواج ها «برای تأمین نیازهای انسانی بانوان آبرومند جامعه آن روز» بوده و چنین مدعایی واقعا ثابت نیست و ثالثا همان آیه 52 سوره احزاب که به دلیل منع پیامبر از تکرار ازدواج اشاره دارد، مغایر با چنین تدلیل و تعلیل است. رابعا در مقام نقض چنین استدلالی می توان گفت همان دلیل تأمین مصالح عالیه اسلامی و تأمین نیازهای مادی و معنوی زنان بی پناه آن روز ایجاب می کرد مردان دیگر مسلمان نیز از این امتیاز بهره می بردند و مجاز بودند بیش از چهار همسر اختیار می کردند. مگر این ادعا کنیم شمار زنان نیازمند و آبرومند دقیقا همان هایی بودند که با پیامبر ازدواج کردند و چنین مدعایی باطل است و حداقل قابل اثبات نیست.

[35] . گوستاولوبون (ص 120-121) می نویسد: «اگر از پیغمبر بتوان انتقادی کرد فقط همان محبت مفرطی است که به زن داشته ولی این را هم نباید از نظر دور داشت که این محبت فقط در قسمت اخیر زندگانی در او پیدا شده بود و الا در اوایل عمر تا سن پنجاه سالگی به همان زوجه اولی قناعت نمود. . . .این شماره [منتقدان] در نظر اهالی اروپا شاید زیاد باشد، ولی در نظر مشرقی ها ابدا افراطی در آن به عمل نیامده است. اگر پیغمبر اسلام به عاقل ترین سلاطین دنیا یعنی سلیمان، که در کتب عهد عتیق شرح او مسطور است، تأسی کرده بود، خیلی بیش از این بایستی زن گرفته باشد».

Share:

More Posts

Send Us A Message