تأملی در باب روزه های بلند سال

هر سال که ماه عبادی رمضان فرا می رسد با قوت بیشتر این پرسش مطرح می شود که در روزهای طولانی و گرم و تابسوز بهار و تابستان چه باید کرد؟ آیا حداقل در بخش هایی از کره زمین که روزها تا 18 و 20 ساعت می رسد، می توان و باید روزه گرفت و در واقع در این مدت طولانی از هر نوع خوردنی و آشامیدنی اجتناب کرد؟ آیا به واقع شارع چنین روزه ای را تشریع کرده و از پیروانش خواسته است که بدان ملتزم باشند؟ در نهایت فلسفه و فایده چنین روزه داری پر رنجی چیست؟
در این گفتار، البته صرفا از باب تأملی مقدماتی در موضوع روزه های طولانی، موضوعات زیر مورد بحث قرار می گیرند:
الف-موضوع شناسی
برای نزدیک شدن به راه حل اول باید به تعبیر فقهی موضوع شناسی کرد تا جعل حکم ممکن شود؛ چرا که تا موضوع خاص دقیقا شناخته و تحلیل نشود، حکم آن نیز یافت نخواهد شد.
موضوع کنونی مورد بحث ما روزه گرفتن در روزهای طولانی حداقل بیش از چهارده ساعت در بهار و تابستان است و نه البته اصل وجوب شرعی روزه. پرسش اساسی این است که آیا این حد از تشنگی و گرسنگی (لااقل برای همه) قابل تحمل است و اگر هم باشد موجب آزار جسم و جان نمی شود؟ به نظر می رسد جای انکار ندارد که تحمل این زمان دراز روزه داری موجب آزار جسم است و در کار متابولیسم بدن اختلال ایجاد می کند همان گونه که روزه داری معقول و علمی در یک ماه و یا زمانی معین در سال می تواند موجب سلامت بدن و نشاط تن و روان باشد. با این همه، موضوع شناسان اصلی و نهایی در این مورد، پزشکان حاذق هستند و فقیهان و مجتهدان نیز باید از رأی و نظر کارشناسانه آنها پیروی کنند.
پرسش دیگر در همین قلمرو موضوع شناسی، آزارهای روانی و به طور خاص کاهش و حتی زوال آثار و برکات معنوی روزه است. گفتن ندارد که روزه (مانند دیگر احکام شرعی) بر اساس اهداف و غایاتی تشریع شده است و منطقا تا آن غایات حاصل نشود، شکل و فرم عمل موضوعیت خود را از دست خواهد داد و در واقع حکم بلاموضوع می شود. در چهارچوب «مقاصدالشریعه» (فقه مقاصدی)، می توان گفت فریضه دینی روزه (واجب و مستحب) یک غایت اصلی دارد و چند هدف فرعی. غایت اصلی آن همان ایجاد معنویت و تقواست (. . .لعلّکم تتقون-بقره/183) و اهداف فرعی و جانبی آن متعدد اند که یکی از آنها تأمین سلامت تن و جسم است (کلام نبوی: صوموا تصحوا). فرعی بودن فوایدی چون تأمین سلامت جسمی از آنجا پیداست که طبق رأی فقیهان روزه گرفتن اگر صرفا با نیت بهداشتی باشد، مقبول نیست. چنان که گفته شد، در مورد تأمین سلامت روزه های طولانی با وصف یاد شده، رأی نهایی پرشکان ملاک و معیار حکم است ولی در مورد معنویت زایی و تقواپیشگی چنان روزه هایی، موضوع شناس اصلی خود فرد روزه دار و در نهایت جامعه روزه دار است و نظر اغلبی آنها می تواند روشن کند که در چنان شرایطی روزه عامل تولید معنویت و روحانیت هست و یا نه. به نظر می رسد که چنان روزه هایی طولانی و پر مشقت عامل ایجاد معنویت و حالات روحانی مفیدی نشود و حتی احتمالا به نتایج معکوس منتهی گردد.
حال با این مقدمات، واقعا حکم معقول روزه داری با اوصاف یاد شده چیست و چه می تواند باشد؟
از آنجا که حکم تابع موضوع است، می توان چنین استدلال کرد که: اگر طبق تشخیص کارشناسان (فردی و یا جمعی، پرشکان و یا خود مؤمنان روزه دار)، روزه های طولانی در شرایط دشوار و احیانا خارج از تحمل، هم مخرب تن باشد و هم نافی معنویت و حداقل تقوا و معنویت مورد نظر شارع را تأمین نکند؛ در آن صورت، یا روزه بلاموضوع خواهد شد و یا باید در حکم شرعی روزه و به ویژه در روزه های بلند مورد بحث تجدید نظر کرد. چرا که در این صورت، قطعا مقاصدالشریعه (یا به تعبیر شیعی علل¬الشرایع) حاصل نشده است. این قاعده در باب ابواب دیگر فقهی نیز صادق است. مثلا در باره نماز (مثلا نماز مسافر)، زکات، خمس غنائم و ارباح مکاسب، فیئ، حج و مناسک آن (مثلا رمی جمرات و قربانی) انواع تفاسیر و راهکارها ارائه شده و می شود تا مقاصد احکام و اهداف شارع به نحو مطلوب تری حاصل می شود.
ب-ضرورت تجدید نظر
از آنجا که اصل فریضه روزه در شریعت اسلام واجب شمرده شده و درصورت تحقق شروط و شرایط آن می تواند یکی از سنت ها و آداب دینی مفید و معنویت زا و تعالی بخش باشد، طبعا نه می توان از سنت روزه به کلی چشم پوشید و نه لزومی برای انحلال آن وجودارد؛ از این رو، گزینه منطقی فراروی ما، گزینه تجدید نظر در زمان و شکل اجرای روزه های طولانی و خارج از حد متعارف و مشقت زاست. در واقع یا باید اشکالات وارده بر چنین روزه داری را منطقا و به نحو قانع کننده ای مردود دانست و یا باید راهی برای تجدید نظر در این سنت مهم دینی پیدا کرد. سنتگرایان فقه محور، که همچنان بر همان شکل معمول و رایج روزه داری در ماه مبارک رمضان در تمام اقطار عالم اصرار می ورزند، می توانند ادله و استدلال خود را مبنی بر مردود بودن پیامدهای جسمی و روانی و معنوی روزه داری های طولانی و نامتعارف ارائه کنند تا حداقل باب گفتگوهای سازنده گشوده شود.
ج-ادلّة تجدید نظر
معمولا فقیهان و مجتهدان پاسخ های خود را از ادلّه متعارف اصول فقه و سنت اجتهاد استخراج می کنند. ادلّة آنان نیز در فقه شیعه کتاب است و سنت و عقل و اجماع. قرآن به دلیل سکوت در باب اغلب جزئیات احکام شرعی و از جمله روزه، چندان راهگشا نیست؛ عقل و اجماع نیز (به دلایلی که جای توضیح آن در اینجا نیست)، ضمن این که از استقلال کافی به عنوان دلیل برخوردار نیستند، عملا نیز چندان مفید فایده نیستند؛ می ماند سنت و سیره یعنی حدیث که تقریبا منبع اصلی فقه و اجتهاد در شیعه و سنی است. با توجه به این واقعیت و اشکالات و تناقضات فراوانی که در احادیث و منابع روایی ما وجود دارد، عملا دست فقیهان برای یافتن راه حلی مناسب و راهشگا در تمام ابواب فقهی (به ویژه در مسائل مستحدثه) چندان باز نیست و نمی توان جز اندکی تغییر مثبت در باب روزه های مورد بحث انتظاری دیگر داشت. اگر فقیهان بخواهند به شکل اصولی و یک بار برای همیشه مشکل را حل کنند، ناگزیر باید اول در اصول (از جمله انسان شناسی و دین شناسی=فلسفه دین=) تجدید نظر اجتهادی بکنند و آنگاه در فروع و فروعات فروع دست به اجتهاد بزنند.
در این مجال به کوتاهی تمام (در حد بیان فهرست) به برخی ادلّة اصولی و فقهی مطرح در دین اسلام و در شریعت اسلامی در باب روزه های مورد بحث اشاره می کنم:
یکم. حسن و قبح ذاتی افعال. باید مشخص کنیم که به لحاظ کلامی معتزلی-شیعی هستیم و یا اشعری-سنی. در دیدگاه اعتزالی-شیعی حسن و قبح افعال و احکام ذاتی است و اوامر و نواهی شرعی ارشاد به حکم عقل است و از این رو عقل متعارف آدمی قادر است به مصالح و منافع افعال و احکام پی ببرد. این دیدگاه راه فهم و تفاسیر عقلانی دین و شریعت را باز می کند. این دیدگاه در باب فلسفه اخلاق بسیار راهگشاست.
دوم. ممتنع بودن تکلیف بیش از حد توان. به حکم عقل و شرع تکلیف بیش از حد توان و استطاعت متعارف آدمی برای مکلفین محال است. سند نقلی همان آیه است که می گوید: «لایکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره/286) و دلیل عقلی آن نیز روشن است و بدیهی. تکلیف مالایطاق اخلاق مذموم است و شرعا حرام و عملا ناممکن. «طاقت»، که در آیه 184 بقره در باره روزه آمده است، خود سند نقلی و قرآنی مهمی است که مؤید همین قاعده است. طاقت و توان شرط اصلی انجام هر فریضه و تکلیف از جمله روزه است و گرنه تکلیف از او ساقط و یا با گزینه هایی چون قضا و یا کفاره جبران می شود.
سوم. اراده خداوند مبنی بر آسان گیری در دین و شریعت. از آنجا که عقل آدمی مستقلا راهی به اراده و مشیت الهی ندارد، لاجرم سند دینی کشف کننده حقیقت است و از این رو معتبر است. در قرآن آمده است «. . . یریدالله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر-بقره/185-». بر این اساس روایاتی با موضوع مدارای دینی و یا دین سهله و سمحه آمده است.
چهارم. قاعده لاضرر. در فقه قاعده ای هست با عنوان «قاعده لاضرر». این قاعده از سخن پیامبر اخذ شده و فقیهان به استناد آن اصل این بنیادین را تأسیس کرده اند که: «لاضرر و لا ضرار فی الاسلام». طبق این قاعده شخص مسلمان نه حق دارد به زیان خود کاری بکند و نه می تواند به زیان دیگری عملی انجام بدهد. به اجماع فقیهان اضرار به نفس حرام است. آیه «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه-بقره.195» نیز مثبت و مؤید همین قاعده است.
پنجم. قاعده عسر و حرج. کم و بیش همه می دانند عسر و حرج از قواعد فقهی مهمی است که تحت شرایطی موجب تعطیل موقت برخی احکام می شود (الضرورات تبیح المحظورات». احکام ثانوی در چنین شرایطی کاربرد پیدا می کند.
ششم. قاعده ملازمه. اصولیون و فقیهان در دوره اعتلای فقاهت و اجتهاد گفته اند «کلّ ما حکم به¬الشرع حکم به¬العقل و کلّ ما حکم به¬العقل حکم به¬الشرع». هرچند ابداع چنین ملازمه ای بیش از حد عقل گرایانه و رادیکال است و از این رو فقیهان سنت گرا عملا چندان بدان وفادار نیستند و حداقل به تمام لوازم منطقی آن ملتزم نمی مانند، ولی در هرحال قاعده مهمی است و حداقل راه اجتهادهای تازه و رادیکال و مؤثر را باز می کند.
د-فرضیه های محتمل برای تجدید نظر در روزه های بلند
حال در باب روزه های طولانی چه می توان گفت؟ آیا امکان تغییرات اساسی هست؟ مشکل اساسی این است که فقه و اجتهاد ما از همان دوران تأسیس هم از معیارهای اصولی قرآنی گسسته است و هم با تعقل و تجربه توالی زمانها و دورانها پیش نیامده است و هم حتی اکنون به برخی از قواعد اصولی پیشین خود نیز پایبند نمی ماند و در نهایت فقه تبدیل شده است به دستگاهی خشک و متصلب و فتاوایی غالبا کم اثر و یا بی ثمر و گاه مضر و حتی غیر قابل اجرا.
از اشکالات مهم این است که قرآن و احکام شرعی در بستر تاریخ و در تعامل با واقعیت های جاری در طول ادوار مختلف و احیانا متضاد شکل گرفته است و امروز فقیهان عمدتا بدون توجه به این دقیقه و بدون رویکرد تاریخی به انبوه احکام به طور شکلی و صرفا در چهارچوب انتزاعی ادله نقلی به اجتهاد می پردازند که عملا نیز چیزی جز برخورد انتزاعی و غافلانه با میراث قرنها و یا جز تکرار مکرر آرای پیشنیان نیست. از باب مثال در زمانی صحبت از اوقات فجر و غروب آفتاب (انعام/121) برای نماز و نیز روزه شد که اولا اسلام هنوز یک دین محلی و بومی در مدینه و حداکثر مکه و حجاز بود. در آن زمان و حتی تا این اواخر تعیین اوقات (شرعی و عرفی) با مقیاس طلوع و غروب خورشید و با روز و هفته و ماه و سال امری طبیعی و اجتناب ناپذیر بوده و ایرادی هم نیست ولی اکنون که هم مسلمانان و عاملان به فرایض اسلامی در اقطار مختلف کره ارض پراکنده اند و هم معیارهای علمی نیرومندی برای تعیین اوقات وجود ارد، دیگر نمی توان به همان اوقات طبیعی و محلی قانع شد و مثلا طلوع رمضان و پایان آن را با طلوع و غروب خورشید محلی معین کرد و یا مثلا در یک کشور احیانا آغاز و پایان رمضان را با اختلاف رؤیت هلال محلی مشخص کرد و عملا می توان چند عید فطر و یا قربان در یک کشور و یا در یک منطقه داشت. اگر اسلام جهانی است و دین عقل و فطرت و استدلال است (مدعیاتی که مسلمانان و علما بر آنها اصرار دارند)، طبعا انتظار است که مسایل را در سطح جهانی و برای عموم مؤمنان در اقطار مختلف حل کند. علما حتی از تاریخ اسلام نیز چندان آگاه نیستند و گرنه متوجه می شدند که این نوع تغییرات و تحولات مهم و تعیین کننده در درازنای تاریخ اسلام بیش و کم رخ داده است. تحولاتی که در مورد نماز جمعه در فقه شیعه رخ داده و یا تغییرات مهمی که در شریعت اسماعیلیه و باطنیه (از جمله در قلعه الموت در قرن ششم و هفتم) رخ داده و اکنون نیز در بخش هایی از مسلمانان و یا شیعیان ساری و جاری است.
در هرحال جمع بندی منطقی مباحث و قواعد مطرح شده این است که بر فقیهان و روشنفکران و متفکران مسلمان است که در تمام ادوار و در نواحی مختلف و چه بسا متضاد کره ارض در چهارچوب اسلام مقاصدی احکام عبادی و سنت های آئینی و از جمله موضوع مورد بحث کنونی را به گونه ای معقول و مقبول و قابل اجرا تقویت و تقویت کنند (البته معاملات حکم دیگری دارند که فعلا از حوزه بحث ما خارج است). اگر چنین نشود چه بسا در آینده های نه چندان دور گریز از اسلام و دست کم از اسلام شریعت محور در نسل جوان افزون تر گردد.
در این روند هم نواندیشان دانشگاهی و غیر حوزوی نقش محوری دارند و هم فقیهان و عالمان سنتی دین. درست است که صلاحیت علمی و تخصصی عالمان شاغل در حوزه های علمیه و دارای مقلد و پیرو به آنان امکان می دهد تا هم فتاوای شرعی صادر کنند و هم مهم تر این که فتاوا از طریق پیروان به مرحله عمل و اجرا در آید و به تغییرات عینی و اثرگذار منتهی شود. اما این متفکران آگاه به زمان و مجهز به ابزارهای آگاهی تاریخی و دارای صلاحیت علمی مدرن هستند که از طریق تعامل با عالمان سنتی اندیش و نیز از طریق روشنگری های عمومی راه تحول پارادایمی را هموار می کنند چنان که در قرن اخیر همان نواندیشی و رفرم های محدود فقیهان نیز عمدتا معلول این همفکری و اثرپذیری بوده است.
تا اینجا تلاش من این بوده است که بر دو امر تأکید و اصرار بورزم: ضرورت بازنگری اساسی در کل احکام شرعی و دوم اشارتی بکنم به امکانات و ظرفیت های موجود در دستگاه اندیشگی اسلامی و فقهی برای چنین بازنگری ها و تغییراتی.
اما به طور خاص در باب روزه های طولانی چه می شود کرد، من هنوز به یک راه حل قاطع نرسیده و پیشنهاد روشن و نهایی ندارم و صلاحیت کافی برای چنین امر خطیری نیز در خود نمی بینم. می دانیم دیری است که برخی فقیهان سنتی شیعه و سنی با این معضل مواجه شده و نظریاتی کم و بیش اصلاحی ارائه داده اند اما این ارائه طریق ها چندان حلال مشکل نبوده و نیستند. مثلا برخی گفته اند در صورت عسر و حرج و مشقت بیش از حد توان، روزه ها به فصل مناسب دیگر (مثلا پائیز و زمستان) منتقل شود و دقیق تر قضای روزه رمضان به جا آورده شود. برخی برای کاستن از مشکلات طبی تشنگی هجده و بیست ساعته و یا تقویت قوت مداومت روزه نوشیدن یک و یا چند لیوان آب را در طول روز مجاز د انسته اند. در اهل سنت این نظریه مطرح شده است که برای تمام روزه داران جهان و به طور خاص اروپا و شمال اروپا، که روزهای طول در بهار و تابستان دارند، معیار امساک و افطار اذان مکه باشد. برخی نیز با تقسیم بندی کره زمین به سه منطقه جغرافیایی برای هر منطقه حکمی خاص در نظر گرفته اند. اما در این میان فکر می کنم این نظریه که فصل اعتدال سال معیار باشد و در دو فصل بهار و تابستان، که روزها و شبها به شدت افزایش و یا کاهش پیدا می کنند، حد متوسط و میانه وقت روزه داری باشد، معقول تر و کم زیان تر باشد.
می دانیم که هشت ماه سال در روزه گرفتن مشکل ایجاد نمی کند. پائیز و زمستان برای امساک از مبطلات روزه فصل مناسبی است و در شش ماه بهار و تابستان نیز دو ماه فروردین و شهریور روزها چندان طولانی نیستند و قابل تحمل اند و مشکل اصلی در چهارماه اردیبهشت تا پایان مرداد است. حال می توان برای ایجاد یک نواختی و نظام مند در سنت روزه داری، یا تمام فصول چهارگانه را یک سان کرد و مثلا دوازده ساعت را زمان روزه داری دانست و یا (البته به پیروی از اصل عقلایی و حقوقی تفسیر موسع قانون به سود متهم) فقط روزه های طولانی بیش از چهارده-پانزده ساعت را به دوازده ساعت تقلیل داد و تثبیت کرد. در هرحال ارائه راه حل روشن و قاطع محتاج جهاد فکری عمیق و اجتهاد در اصول است و نیز نیازمند جدی و جهدی عظیم در منابع اسلامی و هم تأمل در کار اجتهاد فنی اصطلاحی است که عمدتا در قلمرو کار و مسئولیت فقیهان و مجتهدان است.
بیفزایم که شواهد و قراین گواه است که شمار قابل توجهی از فقیهان به مشکل مهم روزه های طولانی بیش و کم آگاه شده اند و گاه نیز واکنش نشان می دهند ولی تصلب سنت فقهی و عدم شجاعت کافی در بیان اجتهاد و اظهار عقیده و هراس عمیق از غوغا سالاران مقلد و یا رقیبان (و صد البته گزمگان حکومتی) مانع از آن می شود که از چهارچوب شهرت فتوا خارج شوند و به نقش واقعی و سازنده اجتهاد اصیل باز گردند.

Share:

More Posts

Send Us A Message