2
پس از ورود به هوستون همراه آقای خلیل همافر به هتل رفتیم و بعد به رستوران رفتیم و به اتفاق آقای دکتر آرش نراقی ناهار خوردیم. نراقی از شهری که در آن زندگی می کند (پنسیلوانیا) برای انجام سخنرانی به اینجا دعوت شده بود.
شب به محل کانون ایرانیان رفتیم. این محل بوسیلة همافر و شماری دیگر از ایرانیان مسلمان در هوستون تأسیس شده است. مانند دیگر مراکز فرهنگی ایرانیان در آمریکا فعالیت آموزشی و تبلیغی و تربیتی دارد. شب پیش نراقی در همین جا صحبت کرده بود و امشب موضوع بزرگداشت مهندس بازرگان و آیت الله منتظری با محوریت «اخلاق و سیاست» بود. این مراسم در سلسله برنامه هایی به همین مناسبت با ابتکار آقای دکتر محمد برقعی در آمریکا و اروپا در این ایام انجام شده بود. در اواخر دی و اوایل بهمن در برخی شهرهای اروپا و آمریکا این مراسم با موضوع سیاست و اخلاق برگزار شد و در مجموع با استقبال مواجه شد و مفید بود. در دانشگاه ارواین نیز برگزار شد و من (نیز چند نفر دیگر) پیام ویدویی و یا کتبی برای این مراسم فرستادیم که در جلسه نشان داده شد و یا خوانده شد. من در این روز (روز برگزاری مراسم) در هوستون بودم.
برنامه از غروب آغاز شد. در آغاز آقای نراقی صحبت کرد. ایشان شب پیش نیز صحبت کرده بود. من نیز دربارة سیاست و اخلاق و بیشتر دربارة مشترکات بازرگان و منتظری صحبت کردم و آنگاه پرسش و پاسخ انجام شد. بعد شام صرف شد و پس از شام نیز به طور خصوصی تر و با جمع محدودتری چند ساعتی گفتگو شد و عجیب بود که مردم تقریبا هشت ساعت نشستند و تحمل کردند. حدود دویست نفری بودن. جلسه گرم و پرشوری بود.
شب در هتل خوابیدیم و صبح برای معاینه چشم به چشم پزشک دکتر عابدین مراجعه کردیم و ایشان، که از پزشکان مسلمان و خوب ایرانی است، در مطب خود ما (من و همسرم) را معاینه کرد و گفت آب مروارید چشم چپ من باید عمل بشود و البته پس از آن نیز یک عمل جراحی دیگر برای برگرفتن ریشه های اضافی ناشی از دیابت در ته چشم لازم است. قرار شد در ایتالیا این عمل انجام شود.
بعد از ظهر طبق قرار قبلی به دعوت جوانان سبز ایران در دانشگاه رایس سخنرانی داشتم. جوانان دانشجو و برخی نیز غیر دانشجو تجمعی در هوستون دارند و برای جنبش سبز فعالیت می کنند. نام شان را اکنون فراموش کرده ام. این جوانان از قبل خواسته بودند که یک سخنرانی نیز برای آنها داشته باشم. در سالنی برنامه برگزار شد. به انتخاب جوانان دربارة حنبش سبز و نقش روحانیت صحبت کردم. دوساعت و نیمی طول کشید. حدود دویست نفر بودند. جلسه پرشور و گرمی بود و سخنان من برای آنان تازگی داشت و مورد استقبال قرار گرفت. پس از پایان مراسم یک هدیه از سوی دانشگاه، که ساعت مچی با آرم و نوشتة دانشگاه رایس هوستون بود، و یک هدیه از سوی جوانان که یک سری خودنویس و خودکار شیک بود، به من هدیه دادند. به هرحال جلسه خوبی بود. هنگام خروج از سالن جوانی مکزیکی آمریکایی با من صحبت کرد و گفت حامی مردم ایران است و من نیز گفتم که چون هر دو انسانیم و حامی عدالت پس هر کی و از هرکجا هستیم در مسیر مشترک حرکت می کنیم. در بیرون از سالن نیز جوانان سبز و برخی دیگر به یادگار عکس گرفتند.
روز بعد (دوشنبه) از هوستون به ارواین باز گشتیم.
یادداشت های روزانه – ادامه قسمت یکصدو نودو هشتم
پنجشنبه 16 مرداد 1404