یکشنبه 2 اسفند 88 / 21 فوریه 2010
1
در این روزها موسوی و کروبی دو بار با هم دیدار و گفتگو کرده اند و موضوع گفتگوها نیز تحولات اخیر و به طور رخداد 22 بهمن است. احتمالا در روزهای آینده نتایج این رایزنی ها اعلام خواهد شد.
2
اخیرا طرحی در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شده و در دست بررسی است که در آن کمیسیون انتخابات پیش بینی شده و آن کمیسیون عهده دار برگزاری انتخابات خواهد بود. البته قرار شده که از سوی شورای نگهبان یک نماینده بدون حق رأی در این کمیسیون حضور داشته باشد. البته هنوز جزئیات طرح اعلام نشده و اگر هم شده من اطلاع ندارم. در پی آن کیهان و افراطیون راست به جنبش درآمده و تهاجم شدیدی را علیه این طرح و طراحان بویژه هاشمی و رضایی و حسن روحانی راه انداخته و مدعی شده اند که این طرح اقدامی است برای حذف شورای نگهبان و در نهایت انجام خواسته های سران فتنه. در عین حال روشن نیست که این اقدام با نظر خامنه ای صورت گرفته یا نه. اگر چنین باشد، امکان موفقیت دارد. باید دید سرانجام آن چه خواهد شد. به هر تقدیر تصویب چنین قانونی می تواند یک گام مثبت در جهت اصلاح ساختار معیوب انتخابات است. اما چندان جای امیدواری نیست.
3
دیروز آخرین سخنرانی من در ابن سینا انجام شد و پس از آن مراسم صرف شامی بود و اهدای هدایایی از جانب ابن سینا و انداختن عکس های یادگاری.
4
صبح امروز به پیشنهاد همسرم و خانمی که از دوستان جدید ما است (زهره سنجری)، به یک مؤسسه انرژی درمانی رفتم که متعلق به ژاپنی ها است. از مدتی پیش همسرم به پیشنهاد همان خانم چند بار به این مؤسسه رفته بود. چند شب پیش که شام را در منزل همان خانم بودیم، خانمی که دختر عموی ایشان بود و در آن نهاد فعالیت می کند، باز به پیشنهاد همسرم روی چشمهایم انرژی درمانی کرد. البته خودم چندان اعتقادی به این نوع کارها ندارم اما از سویی به احترام پیشنهاد دهندگان و ازسوی دیگر از باب یک تجربه قبول کردم. این خانم، که بیش از شصت سال داشت، مرا روی صندلی نشاند و گفت چشمم را ببندم و آنگاه با خواندن ذکری و گفتن کلماتی ده دقیقه ای در سکوت گذشت و آنگاه چشمانم را گشودم. ظاهرا در این زمان او با دست نور و انرژی را به درون پیشانی و چشمها منتقل می کرد. پرسیدم این کار چه تأثیری دارد، گفت که اشکالاتی که در این موضع وجود دارد به تدریج بر طرف می شود. البته این تأثیر به عوامل مختلفی بستگی دارد.
امروز که به مؤسسه رفتیم که در همین ارواین بود، همان خانم به استقبالمان آمد و با هم به اندرون رفتیم و مرا به مدیر و برخی دیگر معرفی کرد. وارد سالن نسبتا بزرگ آن شدیم. حدود بیست نفری در کف سالن نشسته و در کار انرژی درمانی بودند. غالبا جوان بودند. مانند چند شب گذشته همان آقای مدیر، که به گفتة خانم راهنما ارشد بود و از توان و مهارت بیشتری برخوردار بود، مرا روی صندلی نشاند و همان کار را انجام داد. اما این بار افزون بر چشم روی گردن و سینه و کلیه نیز همان کارها را انجام داد که البته هرکدام ده دقیقه طول کشید.
یادداشت های روزانه – قسمت یکصدو نودو نهم
یکشنبه 29 شهریور 1404