سه خطای بزرگ در جمهوری اسلامی

جناب میرحسین موسوی اخیرا (20 تیرماه 1404) با انتشار بیانیه ای به نکات کم و بیش مهمی اشاره کرده است که فعلا نه در مقام بیان و بازگویی آنها هستم و نه در مقام نقد و بررسی مضامین آن؛ هرچند که فی الجمله تأیید و حمایت می کنم و از این رو چند بیانیه را در حمایت از آن امضا کرده ام. اما ایشان در جایی اشاره اند که «وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد، نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بوده است».

بی هیچ تردیدی چنین است. در طول این 46 سال اشتباهات زیادی در نوع حکمرانی و عملکردها و سیاست ها در کشور رخ داد که حداقل بخش مهمی از آنها گریزپذیر بوده و می توانسته وجود نداشته باشد. خیرخواهان بسیاری به مناسبت های مختلف و پیوسته به برخی از این اشتباهات و حتی انحرافات ریز و درشت پرداخته و تذکر داده اند اما نه تنها گوش شنوایی نیافت بلکه این دلسوزان هر یک به نوعی مورد خشم و طرد قرار گرفته و سالیان زیادی را پشت میله های زندان گذرانده و می گذرانند. شماری از این خیرخواهان حتی مورد حذف فیزیکی قرار گرفتند. باید با دریغ گفت حتی در دهه شصت، زمانی که میرحسین موسوی خود در مقام نخست وزیری مسئولیت داشت، چنین انذارهایی شنیده نشد.

دقیقا نمی دانم مراد موسوی از «خطاهای بزرگ» چه بوده اما می پندارم در میان انبوه اشتباهات و انحرافاتی که امروز اساس کشور و حتی خود جمهوری اسلامی را با خطرات جدی و نابودی مواجه کرده است، سه اشتباه بنیادین بوده است. البته گفتنی است در گذشته ها بارها با بیان های مختلف به این انحرافات پرداخته ام و از جمله شاید در حدود یک سال قبل در یک جمع مجازی به این سه عنوان پرداخته ام که منتشر شده است.

این سه اشتباه بنیادین، که هر یک خود منشاء خطاها و انحرافات زیادی شده اند، چنین است:

یکم. نخستین اشتباه، تأسیس حکومت فقهی با عنوان حکومت اسلامی آن هم با مدل ولایت مطلقه فقیه بوده است. این در حالی بود که مقتضای انقلاب 57، ولو با پسوند اسلامی، چنین نبوده است. باز هم قدمی به جلو بر می دارم و ادعا می کنم که ممکن بود ذیل حکومت اسلامی اما از مدل ولایت فقیهی آن چشم پوشید و یا حداقل ذیل همین عنوان نیز خردمندانه تر و کم زیان تر تصمیم گرفت و عمل کرد.

دوم. اشتباه مرگبار و مطلقا انحرافی دیگر، اندیشه و در واقع شعار وهم آلود نابودی سرمایه داری و صهیونیسم و کمونیسم جهانی آن گونه که در پیام آیت الله خمینی به تاریخ 29 تیر 1367 به حجاج آمده است و قبلا متن در تاریخ 14 خرداد امسال در همین کانال منتشر شده است، و بعد شعار نابودی اسرائیل در سخنان خمینی و تداوم آن در سیاست های رسمی جانشین او تا کنون است. این شعار، که دیری است بخش محوری سیاست خارجی و منطقه ای جمهوری اسلامی را تشکیل می دهد، نه با موازین شرعی و حتی فقهی سازگار است و حداقل چنین سیاستی جزو سیاست رسمی حکومتی نمی تواند باشد؛ و نه در توان عملی حاکمیت کنونی بوده و هست؛ و نه ساختار رسمی نظام بین الملل و اقتدار جهانی (ولو به واقع ظالمانه) چنین اجازه ای را خواهد داد؛ و نه حتی به مصلحت ملک و ملت بوده است.

واقعا در شگفتم! اصولا قابل فهم نیست که چرا و با چه تحلیلی و یا مصلحت اندیشی ها خردمندانه 46 سال است که چنین سیاست متوهمانه ای طرح و عملیاتی شده است؟ چگونه رهبر قبلی و بعدی نظام حاکم در نیافتند که وقتی شما می خواهید استکبار و صهیونیسم و اسرائیل را براندازید، آنگاه آنها که حداقل صد برابر بیشتر از شما عِدّه و عُدّه و زور دارند، زودتر اقدام خواهند کرد؟! ای کاش در عمل امکان داشت که پاسخ آقایان و البته حامیان شعارهای پوچ را می شنیدم!

سوم. سومین اشتباه یا انحراف در انقلاب ایران و در جمهوری اسلامی، اندیشه صدور انقلاب بوده است. البته هر انقلابی تازه و جوان و در آغاز پیروزی، سرمست است و دنبال نوعی صدور ایده های خود است اما در ایران پس از انقلاب، این اندیشه اشتباه فهمیده شد و سردمداران نظام انقلابی تازه برای تحقق این ایده از ابزارهای فیزیکی هم استفاده کرده و مدت ها شعار برانداختن نظام های حاکم منطقه را می دادند و حتی مدعی بودند «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در جهان».   

در هرحال در تأیید نظر جناب موسوی می توان گفت این نوع انحرافاتی که می توانسته اند نباشند، منشاء چنین پیامدهای ویرانگری بوده اند. اما آیا حاکمان بیدار شده و متوجه اشتباهات ویرانگر خود شده اند؟ ظاهرا که نشانی نیست!

سه شنبه 24 تیر 1404          

Share:

More Posts

Send Us A Message