قراین چنین نشان می دهد که مقامات جمهوری اسلامی از همان آغاز یک درس از رژیم گذشته و از جمله از شخصیت های امنیتی ساواک آموخته بودند و آن هم اعمال خشونت به قصد بقا به هر قیمت. حال این درس را خود به تجربه و از باب ادب آموختن از بی ادبان دریافته و یا با احتمال بیشتر از رهنمودهای بازماندگان ساواک و همکاران و همفکران پرویز ثابتی در خدمت نهادهای امنیتی رژیم حدید بوده است. هرچه بود، جانشینان رژیم منقرض شده ظاهرا می پنداشتند که شاه بی عرضه و ناتوان بوده و از این رو زود میدان را خالی کرده و به اصطلاح «در رفته» ولی ما چنین نیستیم و چنان نخواهیم کرد.
همان گونه که پیش از این گفته شد وقتی آن دوست انقلابی ما، دوستی که خود از مقامات سیاسی جمهوری اسلامی در چند سال نخست بوده و با رهبران درجه اول آن همکاری نزدیک داشته است، تصریح می کند که اگر شاه بیشتر مقاومت می کرد و به عبارت دقیق تر بیشتر می کشت، انقلاب رخ نمی داد و رژیم هم با پادشاهش همچنان بر سریر قدرت بود، احتمالا بازگویی همان ایده و استمرار آن در افکار و اعمال مدیران انقلابی جدید بوده است.
شاید اشاره به نمونه دیگر مفید باشد. این که رهبران نهضت آزادی (بازرگان، سحابی و یزدی) بارها گفته و نوشته اند (و البته شخصا چند بار از دکتر یزدی شنیده ام) در مجلس اول در دیدار با هاشمی رفسنجانی، وقتی از اوضاع و ایجاد خفقان شکوه می کنند و پیشنهاد فضای بازتر می دهند، از هاشمی می شنوند که: ما اشتباه شاه را تکرار نمی کنیم؛ شاه آزادی داد و رفت ولی چنین نمی کنیم! هرچند او اشتباه می کرد، شاه هرگز آزادی نداد و رفتنش نیز ربطی به آزادی های به دست آمده در چند ماه آخر پیش از انقلاب ندارد، اما مضمون دیگر این سخن آن است که ما اشتباه شاه را تکرار نمی کنیم، محکم و استوار می ایستیم و هر نوع مخالفت را نیز سرکوب می کنیم تا بقای جاودانه ما تضمین شود! هرچند برخی احتمال داده اند که ثابتی (آگاهانه یا غیر آگاهانه) به مقامات کنونی جمهوری اسلامی خط می دهد که اشتباه شاه را تکرار نکنید تا بمانید! خدا عالم است!
اما منطق مشت آهنین ثابتی را دیری است که رژیم صهیونیستی و اشغالگر اسرائیل عملی می کند. شاید چنین سیاستی را کسانی چون ثابتی در اسرائیل آموخته باشند. ولی هرچه هست مقامات سیاسی و نظامی و امنیتی اسرائیل از آغاز نقشه کوچ برنامه ریزی شده یهودیان از اروپا و شوروی به سرزمین فلسطین تا کنون، از روش اعمال خشونت و سرکوب استفاده کرده و اعراب بومی را زیر تیغ نابودی و زور گرفته اند. ترور، ربایش، قتل سازمان یافته، کشتار دسته جمعی، آواره کردن بومیان فلسطینی، ویرانی شهرها و خانه های بومیان، شکنجه های وحشیانه و گاه کاملا ابتکاری در زندان ها، تهدید مخالفان و منتقدان حتی یهودیان غیر صهیونیست، دغلکاری و دروغ پردازی ها و اغفال ذهنی مردم منطقه و جهان و . . . از سنت های علنی و غیر علنی دولت های اسرائیل با تفاوت هایی در این حدود هشتاد دهه بوده و هست. ادامه این سنت زشت و شوم اکنون در غزه در جریان است.
در هرحال سنت «الحق لمن غلب» و به ویژه قاعده «النصر بالرعب»، که از قضا در سنت روایی اسلامی نیز سابقه دارد، هم در رژیم گذشته اعمال می شده و هم در جانشین آن یعنی جمهوری اسلامی حاکم است و هم در سطح بسیار شدیدتر و علنی تر و رسمی تر در نظام حکومتی اسرائیل در سرزمین تاریخی فلسطین.
با این حال تجربه مکرر تاریخی نشان می دهد که، به ویژه در جهان امروز و آینده، خشونت و کشتار مردم بی گناه و بی دفاع و استبداد و اختناق جاودانه نخواهد بود.
دوشنبه 13 آذر 1402