رژیم اسرائیل به ویژه در حاکمیت راست گراهای آن در طول این حدود هفتاد سال، نه تنها در کشتار و زمینخواری و آواره کردن بومیان فلسطینی و ترور فلسطینی ها در اقصا نقاط جهان، در دغلکاری و دروغ بافی و فریب افکار عمومی در جهان و در منطقه نیز ماهرترین نظام سیاسی جهان است. این خصلت ها را از همان آغاز یعنی از زمانی که در اوایل قرن بیستم بر بنیاد طرح هرتسل سرزمین فلسطین تحت عنوان «ارض موعود» به عنوان «وطن ملی» (بخوانید وطن مذهبی) یهود طراحی شد و ادعا شد که خداوند این ارض را به آنان وعده داده است، تا همین الان با شدت و حدّت تمام ساری و جاری بوده است.
در این یادداشت کوتاه می کوشم چند دغلکاری را، که عامدا به قصد تخریب مخالفان و منتقدان از هر دسته و گروهی در جهان همواره مطرح و تبلیغ می شود، بازگو کنم.
نخست می توان به اتهام مخالفت با موجودیت رژیم اسرائیل اشاره کرد. مقامات ایدئولوژیک و سیاسی و تبلیغاتی اسرائیل همواره می کوشند چنین وانمود کنند که مخالفانش بالضروره با اصل وجود سیاسی آن به عنوان یک عضو سازمان ملل مخالف اند و به تعبیر رایج در ایران «برانداز»اند. و حال آن که چنین نیست. درست است که در آغاز یعنی در دهه پنجاه و شصت میلادی اغلب مخالفان و به ویژه اکثریت قاطع اعراب و از جمله فلسطینی ها با موجودیت این رژیم مخالف بوده و چند جنگ نیز در جهت تحقق آرمان الغای این رژیم راه انداختند. اما به تدریج مخالفان، به هر دلیل، ناگزیر شدند که از موضع قبلی خود عقب بنشینند و رسما و تلویحا موجودیت اسرائیل را قبول کنند. از سران کشورهای عربی که بگذریم، جنبش های فلسطینی با زعامت عام یاسرعرفات (ابوعمار) سرانجام به این نتیجه رسیدند که راهبرد براندازی اساس رژیم اسرائیل حداقل شدنی نیست و از این رو راه سازش و مصالحه را در پیش گرفتند تا شاید از حداقل حقوق طبیعی خود برخوردار شوند. زمانی (گویا در سال 1973 میلادی) عرفات در سفری به سازمان ملل این گرایش خود را آشکار کرد. وی در مجمع عمومی طی نطقی پرشور اعلام کرد که: در یک دست سلاح دارم و در دست دیگر شاخه زیتون؛ نگذارید شاخه زیتون از دستم بیفتد. این چرخش مهمی در سازمان های مسلح فلسطینی در مواجهه با رژیم اسرائیل بود.
به هر تقدیر چندی بعد با پیشگامی مقامات آمریکایی تحت زعامت جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آن کشور، طرح صلح کمپ دیوید بین دو طرف امضا شد. سازمان ملل نیز مصوبه ای در این مورد تصویب کرد. قرار بر این شد که در نواحی مشخصی که پس از جنگ بین دو طرف در سال 1967 تحت اشغال اسرائیل قرار داشته در اختیار فلسطینیان قرار گیرد و در آنجا دولت مستقل فلسطینی با پایتختی قدس شرقی تشکیل شود. اما و هزار اما از آن زمان تا کنون نه تنها به این قراردادها عملی نشده بلکه دولت های چپ و راست اسرائیل هرگز به جد تن به صلح و اجرای قراردادها نداده و پیوسته در حال کارشکنی بوده و هستند. اگر هم گاهی به هر دلیل از برخی نواحی فلسطینی عقب نشینی نظامی کرده اند در عمل آن ناحیه را چنان تحت محاصره و کنترل خود گرفته اند که عملا آن ناحیه (به عنوان نمونه: غزه) بزرگترین زندان سرباز جهان لقب گرفته است. در این مدت طولانی مقامات اسرائیلی تقریبا تمامی قطعنامه های سازمان ملل را نقض کرده و صد البته حامی قدرتمندش یعنی دولت آمریکا همواره به سود اسرائیل آن ها را وتو کرده است.
حال من مدعی نیستم که افرادی و یا جریان هایی در منطقه و در میان اعراب و به طور خاص در جریان فلسطینی های از همه رانده و مانده، خواهان محو موجودیت سیاسی و حقوقی رژیم اسرائیل نبوده و نیستند ولی مقامات اسرائیلی همواره آگاهانه و به قصد فریب افکار عمومی در جهان چنین وانمود می کنند که تمامی مخالفان و حتی منتقدان اعمال و سیاست های فاشیستی و سرکوبگرانه حاکمان این کشور (از جمله در جریان جنایات آشکار جاری در غزه) با موجودیت اسرائیل مخالف اند و از این رو هر انتقاد و اعتراضی را به معنای نفی موجودیت خود می دانند. از این نظر درست مانند مقامات جمهوری اسلامی که هر انتقاد و اعتراضی را به براندازی و ارتباط با ««دشمن» خارجی تفسیر می کنند. این نوع مواجهه در واقع صرفا به قصد سرکوبی و خفه کردن معترضان انجام می شود.
ادامه در قسمت بعدی
جمعه 3 آذر 1402