برنامه ویدیوئى پرتو نور تحت عنوان: هدایت الهی و تفسير پيام ۱

برنامه تلويزيونى "پرتو نور" شماره ۱۸۳۲ هدایت الهی و تفسير پيام ۱ به مدت ۵۸ دقيقه

برنامه تلويزيونى “پرتو نور” شماره ۱۸۳۲
هدایت الهی و تفسير پيام ۱
به مدت ۵۸ دقيقه

httpv://www.youtube.com/watch?v=3vx8EVmGY7Q

فايل صوتي برنامه فوق:
[Audio: 1832.mp3]

هدايت الهى و پیام تفسير پذیر
نخست باید دانست که این پرسش معطوف است به پیامبران الهی و دعوت دینی آنان ولی باید توجه داشت که هدایت الهی محدود و منحصر به انزال کتب (وحی ملفوظ) و در واقع به کلمه و کلام نیست بلکه از طرق مختلف این هدایت بی وقفه صورت می گیرد. از جمله آن هاست:
۱- عقل به مثابه پیامبر باطن – دعوت به تعقل ، تدبّر، تفکر و تفقه در قرآن پربسامد است.
۲- شهود باطنی – وحی به مادر موسی و وحی به زنبور عسل در قرآن که اولی را می توان نماد نزول هدایت الهی به انسان به نحو عام و دومی را هدایت الهی به موجودات دیگر در طبیعت دانست که متکلمان به آن «هدایت تکوینی» می گویند. در هرحال شهود باطنی و یا به تعبیر اقبال «تجربه باطنی» خود مرتبه ای از هدایت الهی است به عالم و آدم.
۳- طبیعت. چنان که گفته شد تمامی پهنه طبیعت مظهر تجلی امر اولوهی و حامل هدایت الهی است. در اینجا نیز آموزه های عرفانی و به ویژه سخن اقبال می تواند روشنگر و موجه باشد. او می گوید حیات خدا در تجلی اوست و تجلی وی در طبیعت است و طبیعت رفتار خداست.
۴- تاریخ. باز اگر دعوی اقبال را مبنی بر معرفت بخشی تاریخ قبول کنیم، منطقا و الزاما باید بپذیریم که خداوند از طریق تاریخ نیز نوعی و مرتبه ای از آگاهی و هدایت را انجام می دهد.
در این صورت پرسش از چرایی عدم ارسال رسل برای تمامی اقوام و جوامع در گذشته و حال بی وجه و در واقع بلاموضوع می نماید.
اما چرا از متون دینی به مثابه طریق هدایت الهی تفسیرهای مختلف می شود و این عین گمراهی است و نه هدایت؟ می توان پرسید چرا باید کلام خداوند به گونه ای باشد که هر کسی به گونه ای فهم کند؟ در این صورت کدام تفسیر و فهم مراد خداوند است؟
پاسخ روشن است. چرا که وحی ملفوظ دو طرف دارد در یک سو ارسال کننده پیام است و در سوی دیگر گیرنده و مخاطب آن یعنی آدمی. آنچه که فرستاده می شود در نهایت در قالب لفظ و کلام است (البته در اسلام و به طورکلی در گزارش قرآن از پیامبران الهی) و کلام و کلمه بشری است و کلام شفاهی و یا مکتوب به هر تقدیر و بالضروره تفسیرپذیر است. کلام بی تعبیر و بی تفسیر واقعیت خارجی ندارد. به ویژه که متون دینی عمدتا با زبان و بیان اساطیر و تمثیل و مجاز و اشاره افاده مقصود کرده و می کنند. در هر حال زبان و کلام و نوع پیام در تخته بند تاریخ است و ناگزیر تفسیرپذیر و تفسیرها نیز به صورت گریزناپذیری دارای تنوع و تکثر است و چه بسا متعارض.
اما در سوی دیگر انسان است که مخاطب کلام و پیام خداوند است. گفتن ندارد که آدمی در هرحال دارای اراده خلاق و قدرت انتخاب است و از این رو هر پیامی را تکوینی و یا تشریعی می شنود و یا می بیند بی درنگ فهم و تفسیر می کند و در نتیجه هرکسی وفق فهم و درک تشخیص خود تصمیم می گیرد. به عبارت دیگر روند این تفهم و تفاهم شکل گیری یک نظام معرفتی کثرت گراست. آیا می توان انتظار داشت که میلیاردها انسان مخاطب در همه حال و در هر مرحله ای تاریخ فهم واحدی از یک پیام و یا کلام داشته باشد؟ مگر انسان روبات است که با فشار دادن یک دکمه «هدایت» شود؟ این که قرآن نیز خود اذعان دارد که «یضلّ به کثیرا و یهدی به کثیرا» و یا می گوید «اناّهدیناهالسبیل اما شاکرا و اما کفورا» معنایی جز این ندارد که مسئولیت فهم وانتخاب هدایت و یا ضلالت یکسره بر عهده انسان است و گرنه اراده و انتخاب و آزادی و مسئولیت بلاموضوع خواهد بود. اصولا دوگانه هدایت / ضلالت جز این معنا نمی دهد که مسئولیت تحقق این دوگانه جز با آزادی و انتخاب ممکن نیست

Share:

More Posts

Send Us A Message