یکشنبه 11 اسفند 87 / 29 فوریه 2009
دیروز به فلورانس رفتم و امروز باز گشتم. در فلورانس مهمان آقای دکتر قهرمان دیوان بیگی بودم. ایشان از اهالی گیلان (رشت) و پزشک هستند و در ایتالیا درس خوانده و سالهاست که در اینجا زندگی می کنند. اهل نظر و مطالعه است و دغدغه ایران دارد وگرایش سیاسی وی اصلاح طلبانه است و تا آنجا که فهمیدم از گذشته تا حال وابسته به هیچ گروه سیاسی نبوده است و نیست. انسان شریف و با اخلاصی است از طریق دوستی آشنا شده و در ایران (پیش از سفر) یکبار تلفنی با ایشان صحبت کرده بودم. ایشان در این دو روز خیلی محبت کرد و تمام وقتش را صرف من کرد و با راهنمایی ایشان از فلورانس و دیدنی های آن بازدید کردیم.
واقعیت این است که دوست دارم از تمام دیدنی ها ها صحبت کنم اما عملا ممکن نیست چرا که اولا خیلی از اسامی جاها و مطالب دیگر از دیروز تا امروز از خاطرم رفته است و ثانیا طولانی می شود و من وقت ان را ندارم. بگذریم که اساسا آنچه آدم از این همه زیبایی و هنر و شکوه فرهنگی و عظمت معنوی میراث گذشته این شهر (مانند واتیکان و رم وجاهای دیگر) می فهمد و احساس می کند قابل گفتن و توصیف نیست. به هر حال از کلیسای مهم مرکزی سانتاماریا، ساختمان قدیمی و با شکوه شهرداری (کاخ مدیچی ها) که موزه وابسته به دانشکده هنرهای زیبا و آثار هنری انواع نقاشی ها و مجسمه به ویژه داود و برخی دیگر از آثار میکلانژ در موزه کلیسای سنت کروچه و آرامگاههای گالیله و دانته و دیگران، سواحل رودخانه آرنو و برخی جاهای دیگر دیدن کردیم. منزل دانته را هم دیدیم و در برخی جاها عکس گرفتیم. نیز از تپه مشرف به شهر که پارکی است، دیدن کردیم و همین طور نقطه دیگر از حاشیه شهر و مکان بلندی را دیدیم. واقعا بلندی های اطراف شهر جای مناسبی است که شهر فلورانس و بناهای قدیمی و ساختمان های برجسته کلیسا و یا شهرداری و نیز بخشی از دیوار قدیم پیرامون شهر که هنوز بخشی از ان باقی مانده است، دیده می شود. به هر حال فلورانس یادگار رنسانس و شکوه هنر اواخر قرون وسطی و طلیعه قرون جدید اروپا وکل غرب است. شمار قابل توجهی از مفاخر هنری و ادبی و فکری پیشگام در تحولات دوران مدرن در این شهر زیسته اند و هنوز آثارشان و آرامگاهشان و یاد و خاطره شان در بناها و خیابان ها و موزه ها ی این شهر حس و دیده می شود. مردانی که پیشگام و طلایه دار روزگار مدرن اند و مدرنیته وامدار آنان است.
یادداشت های روزانه – قسمت شصت و هفتم
چهارشنبه 25 فروردین 400
گفتگویی که گویی دو طرف حرف هم را نمی شنوند!
داستان تحمیل حجاب اجباری در جمهوری اسلامی دیرینه سال است و به ماه های اول عمر جمهوری اسلامی باز می گردد. نخستین کسی که این