خداباوری و دینداری یک انتخاب است

اشاره: متن زیر در پاسخ دوست نادیده ای است که چندی پیش خطاب به من نگاشته شده است. آن دوست در باره ناتوانی خداباوری و دین ورزی در تولید افعال اخلاقی و یا معنابخشی به آدمی بوده است. او یادآوری کرده بود که در مرز خروج از دین قرار دارد. متن او تقریبا مفصل بوده و در نهایت نظر مرا خواسته بود. به دلیل طولانی بودن متن پرسش و تحلیل وی در باب خدا و دین و اخلاق و فلسفه، اینک در اینجا فقط متن پاسخ می آید.

اما بعد. مجالی برای بحث و نقد و نظر یکایک مدعیات شما نیست ولی فعلا به طور کلی و به اجمال به اصل دغدغه شما اشارتی می کنم و پاسخ مشورتی خود را ذیل دو بند با شما در میان می نهم.
یکم. بگذارید حرف آخر را اول بزنم. حدود پنجاه سال است که به این سخن مهم شریعتی باور دارم: کفر آگاهانه بهتر از ایمان جاهلانه است. استدلال عقلی – دینی من نیز این است که: وفق مستندات قرآنی خداوند انسان را خردمند، مختار، آزاد و مسئول آفریده است. به استناد داستان آدم در قرآن، آدمی تا آنجا آزادی عمل دارد که می تواند در برابر خدایش نیز «عصیان» کند. در این صورت، دیگر هر گونه تحمیلی و اکراه و اجباری در ایمان به خداوند و در دین باوری با این آزادی بی انتها در تعارض خواهد بود. قابل توجه این که آیات پر شمار قرآن نیز مؤید همین دعوی است. از این روست که قرآن و پیامبر را نقدپذیر می دانم (سالها دو مقاله در این باب نوشته و منتشر کرده ام). البته موضوع جبر و اختیار دوگانه مهم و پر مناقشه ای است که در قلمرو انسان شناسی فلسفی و نیز دینی همواره مطرح بوده و هنوز هم به نظریه فیصله بخشی نرسیده و شاید هرگز هم نرسد.
با توجه به این نکات عرض می کنم که شما می توانید به آنچه صادقانه بدان رسیده اید باور داشته باشید و نگران هم نباشید. البته می دانم که در این ارتباط پرسش هایی چون برتری ایمان بر کفر در قرآن و طرح ایمان به مثابه راه رستگاری و یا مهم تر وعده مجازات (عذاب) در آخرت برای منکران مطرح می شوند که اجازه دهید وارد آن مقولات نشوم چرا که مجال گسترده می طلبد و فعلا از آن محرومم. اما اجمال مدعا آن است که وقتی به آزادی و عمل مختارانه آدمی باور داشته باشیم، به الزام منطقی، دیگر نمی توان عمل مختارانه را مستوجب مجازات ولو در جهان دیگر دانست. به اشاره عرض می کنم که تعریف هدایت و ضلالت و ثواب و عقاب و بهشت و جهنم در این نظام فکری و معرفتی، به گونه های دیگر خواهد بود. به گمانم دو کلیدواژه «اختیار» و «مسئولیت» تا حدودی محدوده تعریف ثواب و عقاب را روشن می کند.
دوم. شما به «ضمانت اخلاقی زیستن، عبادات، اطلاعات در باره غیب و معاد» اشاره کرده و در نهایت نتیجه گرفته اید که «اسلام ناتوان تر از این حرف هاست که بخواهد به انسان حقیقت طلب به این نیازها پاسخ دهد».
در این باب، بدون این که در مقام اقناع شما باشم، اجمالا به نکاتی اشاره می کنم.
به تجربه حدود پنجاه ساله آموخته ام که اگر قرار بر قبول هر عقیده یا باوری و یا سنتی صرفا بر استدلال عقلی و اثبات تئوریک باشد، شاید هیچ باوری و سنتی کاملا اثبات پذیر نباشد. کدام باوری است که واقعا دارای اجماع مطلق جهانی و حتی عقلای بشریت و حتی اجماع باورمندان به یک دین و یا فرقه باشد؟ آیا می توان میلیونها کسی که به هر دلیل در محدوده خارج از اجماع قرار گرفته اند را غیر عاقل (مثلا دیوانه و یا سفیه) دانست؟ این به خودی خود نشان می دهد که تمسک به عقلانیت و استدلال محض، در عین وثاقت و اعتبار عقلایی و کارآمدی، طاس لغزنده ای است که هیچ فکر و باوری به طور مطلق و نهایی نمی تواند به سلامت از آن خارج شود. داستان دین نیز همین گونه است. از منظر بیرون دینی و نیز درون دینی می توان برای مدلل کردن هر پیش فرضی استدلال چه بسا معقول و پذیرفتنی ارائه داد. از این رو در برابر استدلال های شما میلیون ها دین باور مسلمان می توانند ادله مثبته خود را اراده دهند. چگونه و با کدام «برهان قاطع»ی می توان به اعتبار نهایی نظریه شما حکم کرد؟
با توجه به این ملاحظات است که من سالهاست با منکران باورهای دینی (به ویژه در باب خدا و توحید و نبوت و وحی) بحث و جدل نمی کنم چرا که هر کسی (ولو خالصانه و صادقانه) قادر است با ادله عقلی و به ویژه داده های عینی و تاریخی، برای مدلل و مستند کردن مفروضات خود اقامه دلیل کند. نباید فراموش کرد که اگر قرار بر استنادات عینی و تجربی باشد، از باورهای دینی (از خدا و توحید گرفته تا نبوت و عبادت و قیامت)، هم معتقدان و مؤمنان می توانند به هزاران نمونه مثبت و مفید دینداری ارجاع دهند و هم منکران و مخالفان می توانند به هزاران نمونه در آثار و پیامدهای منفی دینداری و یا زندگی و عملکرد مؤمنان استناد کنند.
در این میان تنها کاری که می توان کرد این است که هر خردمندی در چهارچوب سیستم ترجیحات خود (سیستمی که هر فردی لاجرم دارد) دست به انتخاب بزند و باوری را برگیرد و یا فرو نهد. برای چنین انتخابی نیز فقط می توان به مستندترین تجارب و داده ها اعتماد کرد و گرنه صرفا استنادات یک سویه دو طرف کفایت نمی کند. برای رسیدن به چنین مرحله ای، ناگزیر باید ادله دو سوی منازعه را بررسید و هریک که به طور نسبی از ادله قانع کننده تری بهره دارد، برگزید و گرنه ما هرگز به حقیقت ناب و مطلق راه نخواهیم داشت.
سخن آخرین این که خدا و دین یک انتخاب است و هر انتخاب گری نیز به حکم عقل باید الزامات ضروری گزینه انتخابی خود و مسئولیت های ناشی از آن را بپذیرد.
بر اساس این قاعده، من خود هنوز باورهای دینی خود را با معقول سازی های تفسیری (و نه البته لزوما عقلی) معقول و مقبول می دانم و در مجموع دینداری (دینداری معطوف به امر قدسی) را از جهات مختلف بر بی دینی موجه تر و مرجح می دانم. طبعا چنین حقی برای شما و هر دگراندیش دیگری نیز قایل هستم. هریک مسئول انتخاب خودمان هستیم. فرقی بین من و شما و هیچ کسی دیگری نیست. من (مانند اغلب نواندیشان مدرن) دین و فلسفه و هنر و علم و ادب را برای انسان و رهایی و اعتلای او می خواهم از این رو دینی که در نظر و عمل لزوما به اسارت و ذلت و زبونی آدمی منتهی شود و یا کمک کند، به کلی مردود است. کسی که به اخلاق و ارزش های انسانی (با هر دلیل و یا معیاری) ملتزم است، در نزد من محترم است. در تجربه زندگی شخصی ام، با دوستانی که دین دار شمرده نمی شوند و حتی مخالف و منتقدند ولی دارای ارزش های اخلاقی و انسانی اند، بسیار راحت ترم تا دینداران جاهل و یا مغرض و اهل سوء استفاده. در این صورت بهتر است اصولا جدال های عقیدتی را یا به کلی رها کنیم و یا به حداقل برسانیم. زیرا آنچه مهم است زیست اخلاقی و انسانی است و جنگ هفتاد و دوملت را باید عذر نهاد و گذشت. البته جای مباحث علمی، تا آنجا که به عصبیت ها دامن نزند و به آگاهی ها یاری رساند، همیشه مفید تواند بود. باید سخن راهگشای ابوالحسن خرقانی را جدی گرفت که گویا بر در صومعه اش نوشته بود: هرکه در این سرای درآید، آبش دهید، نانش دهید و هیچ از ایمانش نپرسید.
پنجشنبه 21 اسفند 99

Share:

More Posts

Send Us A Message