پروژه شریعتی را چگونه می توان مفصلبندی نظری کرد؟

متن زیر به قلم سید جواد میری است و از کانال تلگرامی «جامعه شناسی مردم» برگرته شده است.nn🔹یکی از معضلات جامعه علمی در ایران در باب دکتر علی شریعتی این است که کاستی های جامعه کنونی ایران را تماماً به او نسبت می دهند ولی این منتقدان لیبرال و نولیبرال (چپ و راست) هیچکدام نمی گویند که پروژه شریعتی چه است و چه مختصاتی دارد و این مختصات چه نسبتی با “وضع جامعه ایران” به مثابه بخشی از جهان اسلام دارد. به عبارت دیگر، ما با منتقدانی روبرو هستیم که “نقد” (Critique) سامان نمی دهند بل صرفاً در سطح “انتقاد” (Criticism) باقی می مانند و این در سطح ماندن یکی از آفات بنیادینش این است که “مفهومسازی” (Concept-Formation) شکل نمی گیرد و سنت های فکری سترون و نحیف باقی می مانند. اما اگر بخواهیم پروژه فکری یا -به قول ایمره لاکاتوش- “برنامه پژوهشی” (Reseaech Programme) شریعتی را صورتبندی مفهومی کنیم چگونه می توان این مهم را به سرانجام رساند؟ nn▫️به نظر من، شریعتی (مانند بسیاری از متفکران طراز اول معاصر در جهان اسلام) به این نتیجه رسیده بود که جامعه ایرانی با سه چالش عمده روبرو است که تفکیک آنها به سادگی میسر نیست بل این سه چالش به انحاء مختلف در تقویم و تقویت و تشدید و تسدید یکدیگر موثر می باشند. آن سه عامل ترمز جامعه یکی #استعمار و دومی #استبداد و سومی #استحمار است. شریعتی این تثلیث را بر گردن جامعه ایرانی (و جهان اسلام و بسیاری از جوامع شرقی و لاتینی) می دید و بر این باور بود که در هر کدام از این ساحات ما نیازمند نقد سیستماتیک و ایجاد خودآگاهی تاریخی هستیم. البته بسیاری تلاش کرده اند یکی از این سه مولفه را در پروژه شریعتی برجسته تر نمایند ولی آنچه از آثار او بدست میآید این است که ریشه استبداد و استعمار در “استحمار” و خودآگاهی وارونه است که موجبات دو دیگر را تشدید می کند و زمینه های ظهور و بروز استبداد و استعمار را فراهم می آورد. نکته جالب در گفتمان شریعتی این است که او بر این باور است عامل اصلی #همبستگی در جوامع اسلامی “دیانت” است و این دین اسلام است که این جوامع را متشکل کرده است ولی فهم از دین در این جوامع -منجمله ایران- دچار رکود و رخوت و انجماد شده است و عاملی که باید به جامعه تحرک و پویایی و جهت رهایی بخش ببخشد خود تبدیل به ترمزی برای توسعه و عقب ماندگی شده است. به دیگر سخن، استحمار در جامعه ایران از قِبَلِ فهم کاذب از دین رخ می دهد و قدرت برای تحمیق توده ها بر این قدرت استحماری دین تکیه می کند و این خود باعث می شود توانایی جامعه برای مقابله با تحولات شتابان جهان کاهش یابد و از این طریق است که پدیده ای بمانند استعمار (نو و کهنه) با همکاری استبداد دمار از روزگار جوامع اسلامی و شرق درمیآورد. nn🔹به عبارت دیگر، برای فهم جامعه ایران شریعتی پیشنهاد می کند فهم از دین “اصلاح” شود و از این منظر است که تکیه او بر اصلاح دینی قابل فهم می گردد. زیرا چه استبداد و چه استعمار زمانی می توانند بر گرده جامعه بنشینند که جهل مقدس گردد و چه نیرویی غیر از دین در جامعه اسلامی قدرت این را دارد که جهل را این چنین تقدیس کند که حتی متفکرانش جرات نقد آن را نداشته باشند؟‌ nnاما اصلاح دینی در پروژه شریعتی چه مبنایی دارد؟‌ او بر چهار قلمرو تاکید ویژه دارد: ۱) خوانش مبتنی بر شناخت از اسلام ۲) تمایز بین تشیع علوی و تشیع صفوی ۳) تمایز تاریخی بین عالِم و روحانی و ۴) نقد سازمان روحانیت در جامعه اسلامی و مشخصاً جهان تشیعnn🔸با خوانش مجموعه آثار شریعتی می توان دریافت که بحث های نظری او در خدمت “اصلاح دینی” و اصلاح دینی برای بازآفرینی الهیات اجتماعی رهایی بخشی است که عدالت و آزادی و وحدت انسانی را سرلوحه خویش قرار می دهد و این دقیقاً صورتبندی است که شریعتی از مفهوم “توحید” در برابر “شرک” دارد. برخلاف الهیات استحماری توحید و شرک “یکی بودن خدا” در برابر “چند خدا بودن” نیست بل توحید به دنبال وحدت انسانی در جامعه است و این سخن بدین معناست که جامعه ای که در آن فقر و فلاکت و گرسنگی و روسپیگری و شکافهای طبقاتی است جامعه توحیدی نیست بل مظهر جامعه شرک است که در آن از اقتصاد کوثری خبری نیست بل مناسبات اقتصادیش تکاثری است ولی “عنوان” موسسه اعتباری اش کوثر است ولی محتوایش تکاثری است. به سخن دیگر، هنگامیکه مفصلبندی تئوریک پروژه شریعتی را دقیق بتوانیم صورتبندی کنیم آنگاه می توان از “چشم انداز شریعتی” وضع جوامع اسلامی و غیر اسلامی را مورد نقد بنیادین قرار داد و افق های نوین مفهومی گشود. nn#شریعتیn#متفکران_اجتماعیnn📖 جامعه شناسی مردمn

Share:

More Posts

Send Us A Message