جناب ایجادی! نقد آری؛ سخن غیر محققانه و نفرت افکنی، هرگز!

اشاره: متن زیر در حدود چهار سال پیش برای جناب آقای جلال ایجادی به طور خصوصی نوشته شده است. در آن زمان آقای ایجادی در یکی از مقالات سریالی و مبسوط شان، چند بار به نواندیشان دینی (از جمله من) اعتراض کرده بود که چرا به نقدهای ایشان پاسخ نمی دهند. من به دلایل روشن بنا بر پاسخگویی و هم کلامی با جناب ایجادی را نداشتم ولی صلاح دانستم که به طور خصوصی پاسخی به این دوست بدهم بدان امید که فایدتی بخشد. متنی که می خوانید همان پاسخ است. انگیزه انتشار آن انتشار مقاله اخیر ایشان در نقد مقاله اخیر منتشر شده من است در سایت بی بی سی و بعدا نیز در گویانیوز (و البته در چند جای دیگر نیز) با عنوان «سه فعل حرام شرعی در اقدامات داعش» که در گویانیوز منتشر شده است. nاز آنجا که جناب ایجادی عادت ندارد در موضوع معین سخن بگوید و مشتاق است دوغ و دوشاب را به هم بیامیزد و به نتایج دلخواه از پیش تعین شده برسد، در همین مقاله نیز در باره همه چیز سخن گفته جز در باره مدعیات من در همان مقاله مورد نقد ایشان. در هرحال اگر قرار بر پاسخگویی به آقای ایجادی باشد، مناسب دیدم همان نامه خصوصی پیشین را منتشر کنم چرا که مقاله اخیر ایشان در نقد من، تکرار صدها باره همان مدعیات همیشگی ایشان در مقالات مفصل و سریالی اش در باب مثلا نقد اسلام است. رونوشت مطابق با اصل. اندیشیدم اگر امروز می خواستم پاسخی به نوشته ایشان بدهم، چیزی می شد شبیه همین نامه چهار سال قبل. nبیفزایم که در این نوشته فقط نام یک فرد را به دلایلی حذف کرده ام و بقیه عینا همان است که بود.n nدوست ارجمند جناب آقای دکتر جلال ایجادیnبا عرض سلام و آرزوی سلامتی و شادکامی برای شماnمقالاتی که از شما برای من ارسال می شود و یا در رسانه ها انتشار می یابد، غالبا می خوانم و در هرحال کم و بیش از محتوا و مضمون آنها با خبر می شوم. مقاله «نقد اسلام» اخیر شما را هم خواندم. از آنجا که شکوه کرده بودید که به نقدهای شما و همفکرانتان پاسخی داده نمی شود، به این صرافت افتادم که به مقتضای دوستی و سابقه آشنایی چند ساله، چند جمله ای خصوصی خدمت شما عرض کنم.nنمی خواهم وارد محتوا و مدعیات فراوان شما در مقاله اخیرتان بشوم چرا که واکاوی و بررسی پژوهشگرانه و جامع دعاوی مطرح شده در آن مقاله، خود مستلزم بررسی تاریخ ایران و حداقل مستلزم نگارش یک مقاله جامع پنجاه صفحه ای است. در عین حال به اختصار عرض می کنم که من به سهم خود نه تنها مخالف نقد اسلام (در هر سطحی) نیستم بلکه از آن استقبال می کنم اما فقط به یک شرط اساسی و در عین حال ساده و آن هم نقد عالمانه و محققانه. روشن است که تحقق این شرط را عرف اهل تحقیق معلوم می کند نه شخص من و یا شما و یا کس دیگر. ارسطو می گفت کسی که فلسفه را رد می کند باید فیلسوفی کند و به عبارت دیگر متفلسف باشد. کسی که دینی، فلسفه ای، اندیشه و نظری را مورد نقد و داوری قرار می دهد، لاجرم باید از حداقل صلاحیت و نیز از انصاف علمی و همه جانبه نگری پژوهشی برخوردار باشد. شرط لازم دیگر استفاده از زبان و بیان و ادبیات مناسب برای انتقال داده های پژوهشی است. اگر سخن کاملا درست نیز با زبان نامناسب بیان شود، به نتیجه عکس می انجامد و حداقل این است که بی اثر خواهد بود. nبعید می دانم که حتی یک محقق با صلاحیت و منصف در کره زمین پیدا شود که این مقاله مطول و در عین حال غیر پژوهشگرانه و پر از اشتباهات تاریخی و یا انباشته از داوری های شعاری و بی اعتبار و احساساتی و آشکارا آلوده به بغض و نفرت شما را علمی و محققانه بداند و به آن نمره قبولی بدهد. به ویژه ادبیات کینه ورزانه و ویرانگر شما جایی برای جدی گرفتن نوشته هایی از این دست باقی نمی گذارد. گله می کنید که چرا روشنفکران مسلمان به شما و یا به نوشته های کسانی چون . . . جواب نمی دهند! شما و یا ایشان توقع دارید که افرادی جدی و پژوهشگر چنین افکار و آثار هتاک و کینه ورز و نفرت پراکن و عموما سست و بی بنیاد را جدی بگیرند و به دیالوگ بنشینند؟ زمانی که طرف گفتگو غالبا نه با زبان تحقیق سخن می گوید و نه حتی نزاکت علمی وادبی را رعایت می کند، توقع دارید که جز بی اعتنایی و سکوت معنادار پاسخی بیابد؟ با آدمی چون . . .، که حتی سخنان جدی و درست خود را هم همواره و بی وقفه با دشنام و زشتگویی و تندخویی می آلاید، می توان گفتگو کرد و به نتجه ای علمی و حقیقت جویانه دست یافت؟ دوست من! مهربانی باید از دو سو باشد. کدام عزتمندی است که فحاشی و هتاکی را، ولو همراه با سخنان درست، تحمل کند و با آرامش لازم تن به گفتگو دهد؟ گفتگو آدابی دارد.nدر هرحال شما که خود دانش آموختة فرنگ و مدرس دانشگاهید و سالیانی است که در غرب زندگی می کنید، قطعا قواعد تحقیق و ضوابط پژوهش را می دانید و خودتان به نیابت از یک محقق آکادمیک تاریخ به نوشته تان نمره دهید و بفرمایید که نمره آن چند است؟ کسی نمی گوید که برای نقد اسلام به حوزه قم و نجف بروید، اما برای نقد ابعاد مختلف و تودرتوی یک دین تاریخی و نهادی شده و نقش علمی و تمدنی و فرهنگی آن، حداقلِ صلاحیت و حداقلِ رعایت قواعد تحقیق و رعایت ادب نقد ضروری است؛ بایسته هایی که در نوشته های اسلام ستیزانه و احساساتی شما کمتر به چشم می خورد. وانگهی، نقد لزوما به معنای رد و نفی نیست، بلکه بررسی و واکاوی و در نهایت در صورت رسیدن به نتیجه ای مشخص داوری همراه با احتیاطهای لازم عالمانه است. می دانید که در همین غرب محققان بزرگ مسیحی و یهودی و یا اصولا بی دین فراوانی بوده و هستند که در اسلام و تشیع تحقیقات گسترده و متخصصانه ای کرده و آثارشان در دست است؛ بهتر نیست با الگوهای تحقیقی آنان به تحقیق در اسلام و نقش آن در ایران اهتمام کنید؟ در همان فرانسه کسانی چون ماسینیون و مارسل بوازار و اخیرا کربن مسیحی و ماکسیم رودنسون یهودی-مارکسیست هستند که می توانید به تحقیقات شان مراجعه کنید، شاید برای شما سودمند باشند و حداقل شما را با زوایای دیگر تاریخ ایران و اسلام آشنا کنند. یا می توانید به چند اثر مهم ایران شناسان نامدار فرنگی مراجعه کنید و با نقش (مثبت و منفی) اسلام و مذهب شیعه در ایران بیشتر آشنا شوید. nگرچه نتیجه تحقیق مهم است، اما روش تحقیق و اعتبار تحقیقی و علمی یک اثر مهم تر است. به شما بی ابهام و دوستانه و مشفقانه توصیه می کنم اگر توقع پاسخ دارید، سخنی سنجیده و مستند و محققانه بگویید؛ و گرنه می دانید که در مطبوعات جهان و به ویژه در جهان بی در و پیکر رسانه های مجازی و تصویری فارسی زبان هر روز میلیونها کلمه علیه اسلام و مسلمانان گفته و منتشر می شود و شماری از رسانه های فارسی زبان انباشته به دشنام ها و زشتگویی ها و غالبا سست و بی اعتبار و همراه با انواع و اقسام جعل و تدلیس بر ضد یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان دنیاست و لابد گویندگان و جعالان آنها نیز دموکرات و آزادی خواه و حامیان ژنتیک حقوق بشرند! اگر شماری از مسلمانان بنیادگرا و اهل ترور و خشونت اند، مجوزی برای در هم شکستن تمام معیارهای اخلاقی و انسانی و علمی و تحقیقی و انصاف علمی است؟ وانگهی اگر عدم رواداری و جزمیت و تعصب در برخی مؤمنان ناروا و به حق در خور مذمت و ملامت است، این همه تعصب و داوری های جاهلانه و گاه مغرضانه نشانه روشنفکری و آزاد اندیشی است؟ nجناب ایجادی! نقد اسلام، آری! اما اتهام و تندخویی و جعل و تحریف تاریخ و طرح دعاوی نادرست و بی تحقیق و یا یک جانبه و آمیختن تحقیق با عواطف و انگیزه های سیاسی و شخصی، هرگز! لابد قبول می فرمایید استخراج چند جمله گزینشی از این کتاب و آن مقاله غالبا دست چندم و بدون در نظر گرفتن زمینه های اجتماعی رخدادها و تحقیق در معارض ها و ارائه چند پاراگراف شتابزده و مونتاژی، نامش هرچه باشد، قطعا تحقیق و نقد نیست، یک بیانیه سیاسی و نفرت پراکن است که نه تنها به صلح و تفاهم و دموکراسی در ایران بلازده ما کمک نمی کند، که کاملا بر عکس، به تقویت استبداد دینی یاری می رساند. باز هم عرض می کنم که نقد در هر سطحی آری، اما سفسطه و وارونه گویی و جعل و تحریف و دشنام گویی و ایجاد کینه و خشونت کلامی و احیانا فیزیکی، خیر! نقد آری، اما سخن غیر مسئولانه، هرگز! قطعا با شما موافقم که سوء استفاده مستبدین و عوام فریبان نمی تواند مجوزی برای تعطیلی نقد و نقادی باشد، اما خواهش می کنم حریم نقد علمی را محترم نگهدارید و آن را با دعاوی ناسنجیده و طرح شعارهای عاطفی و خام و یک سویه و تفرقه انداز و نفرت پراکن نیالایید. امیدوارم که از سخنان صمیمانه اما صریح من نرنجید. بعید است که حامی جدی نقد، خود از نقد مشفقانه آزرده شود. nارادتمندnحسن یوسفی اشکوریnبن-آلمان- 21 آذر 90/12 دسامبر 2011 nnاین نوشته در گویانیوز مورخ 6 آذر 94 منتشر شده است

Share:

More Posts

Send Us A Message