روشنفکران ایرانی و نقد برنامه هسته ای

اشاره: متن زیر در پاسخ به اقتراح رادیو زمانه نگاشته شده است و در تاریخ 20 جولای 2015 با تلخیص در کنار سایر دیدگاهها منتشر شده است.
واقعیت این است که در باب سیاست هسته ای جمهوری اسلامی در این دوازده ساله اخیر نقد چندانی در داخل و حارج از کشور صورت نگرفته است. با این که این پروژه از جهات مختلف می توانست مورد توجه و مورد نقد و بررسی قرار گیرد و زوایای مختلف و پیدا و پنهان آن کاویده و در نهایت سود و زیان احتمالی آن بررسی شده و در ترازوی داوری محک زده شود.
به نظر می رسد پروژه و سیاست هسته ای ایران از سه منظر می توانست مورد نقد قرار بگیرد: از منظر اقصادی، از منظر سیاسی و از منظر زیست محیطی؛ اقتصاددانان، سیاستمداران، دانشمندان و فعالان محیط زیست می توانستند از منظر تخصصی و علاقه خود به این پروژه نظر کنند و سویه های مختلف آن را بکاوند و برآورده های فکری و پژوهشی خود را در اختیار افکار عمومی قرار بدهند و شهروندان ایرانی را نسبت به موضوع مهم حساس کنند. البته به تمام این مباحث از منظر دینی نیز می توان نظر کرد و واکنش نشان داد. چنان که حامیان برنامه هسته ای حکومتی نیز از منظر فقهی بدان عنایت داشته اند. اما تا آنجا که من آگاهم در این زمینه ها کار چندان جدی و اثرگذاری عرضه نشده است. روشنفکران ایرانی به معنای اعم کلمه نیز در هیچ یک از این حوزه ها کار درخوری ارائه نکرده اند.
با این حال در این سالیان از منظر اقتصادی سیاست اتمی ایران و آن هم بیشتر در خارج از کشور صحبت شده است و کمتر از همه در باب آثار و عواقب زیست محیطی هسته ای سخن رفته است و حال آن که با توجه به بی نظمی آشکار در ارکان مختلف نظام جمهوری اسلامی نیروگاههای اتمی می توانستند (و می توانند) به فاجعه های بزرگ تر از چرنوبیل شوروی (سابق) و یا فوکوشیمای ژاپن منتهی شوند و آثاری ویرانگر انسانی و اقتصادی و زیست ومحیطی برجای نهد.
اما این که چرا واکنش مناسب و اثرگذار در این باب ابراز نشده است، پرسشی مهم است و به جا و می تواند قابل بررسی باشد ولی در این مجال به اشاره پاسخ خودم را تقدیم می کنم.
به گمانم دلیل اصلی این کاستی خفقان حاکم بوده است. می دانیم که مردم ایران و روشنفکران ایرانی تا مدتهای طولانی از این پروژه اطلاعی نداشتند . پس از علنی شدن آن در سال 1382 نیز هیچ اطلاعات قابل اعتمادی در رسانه ها منتشر نشد. پس از آغاز دولت نهم و تغییر سیاست اعتدالی دولت خاتمی به سیاست تند و افراطی و ضد ملی احمدی نژاد سخن گفتن در باره سیاست اتمی به شدت منع شد و به زودی هر نوع سخن انتقادی با سرکوب مواجه شد. گفتن ندارد در فضایی که از یک سو اطلاعات لازم و معتبر کمتر در اختیار اهل اندیشه و سیاست است و از سوی دیگر امکان عرضه نقد در عرصه عمومی تقریبا هیچ است و از آن دو مهم تر انتشار گفتارها و نوشتارها و گفتارهای خلاف سیاست رژیم بهایی سنگین طلب می کرد؛ چگونه ممکن است واکنش های انتقادی اثرگذاری حداقل در داخل کشور پدید آید؟ فقط در دو سال اخیر و در دولت یازدهم به دلیل طرح مسئله اتمی در افکار عمومی و آغاز گفتکوهای جدی ایران با شش قدرت جهانی، اندکی گفتارهای انتقادی در باب شعار رسمی حکومت «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» در رسانه ها و تریبونها شنیده شد.
با این حال اگر این توضیح و توجیه در داخل کشور قابل قبول باشد، که به گمانم هست، در باب سکوت روشنفکران و فعالان سیاسی و حتی محققان دانشگاهی غیر سیاسی و متخصص در حوزه های دانش هسته ای و اقتصاد و محیط زیست، چه می توان گفت؟
پاسخ کاملا قانع کننده ای ندارم اما می توان گفت که روشنفکران ایرانی به طور خاص در داخل و خارج عموما یا چندان سیاست زده اند که موضوعاتی غیر سیاسی (هرچند مهم و ملی) چندان جذبشان نمی کند و یا چندان غرق در کارهای فکری و علمی تخصصی شان هستند که مجال اندیشیدن به موضوعاتی دیگر را پیدا نمی کنند (به ویژه که شمار قابل توجهی از ساکنان خارج کشور پایی در داخل کشور هم دارند و این بر محافظه کاری شان می افزاید)؛ آنچه الان بیشتر جذاب است، فعالیت های حقوق بشری است که صد البته تلاش حق و بایسته ای است ولی نمی توان انکار کرد که موضوعاتی چون سیاست هسته ای و آن هم در کشوری چون ایران جمهوری اسلامی اهمیتی کمتر از حقوق بشر ندارد و نباید داشته باشد. در این میان می توان به عامل سومی هم اشاره کرد و آن هم فنی بودن پروژه اتمی و هسته ای و نیز سویه های پیچیده اقتصادی و فنی و سیاسی آن است، از آنجا که غالب روشنفکران احساس کرده و می کنند که تخصص و دانش لازم و حتی اطلاعات ضروری و قابل اعتنایی در باب هسته ای ندارند، ناگزیر سکوت را بر سخن و اعتراض و انتقاد ترجیح داده و می دهند. از باب مثال آدمی چون من، که در میان منتقدان جمهوری اسلامی کم نیستند، هرگز به خودم اجازه نداده و نمی دهم که در موضوع مهم برنامه اتمی ایران اظهارنظر کنم. زیرا که دانش لازم و اطلاعات معتبری در این باب نداشته و ندارم.
با این همه، پاسخ دقیق تر به پرسش های چرایی کاهلی و یا سکوت روشنفکران ایرانی در باره برنامه اتمی جمهوری اسلامی ایران نیازمند واکاوی و تأملات بیشتری است.

Share:

More Posts

Send Us A Message