گسترش اسلام با شمشیر قابل دفاع نیست

سایت ملی-مذهبی سلسه پرسش هایی را با آقای اشکوری در میان گذاشت و ایشان نیز پاسخ هایی ارائه کردند که در هشت قسمت منتشر شد. برخی خوانندگان سؤالها و نظراتی در ارتباط با این مقالات ارسال کرده‌اند که آقای اشکوری به آنها پاسخ داده‌اند قسمت اول و دوم و سوم و چهارم آن پیشتر منتشر شده‌است و اکنون پنجمین و آخرین قسمت آن به خوانندگان گرامی تقدیم می‌شود
الف. حقگو.ونیز
از جناب حسن یوسفی اشکوری ممنونم که نظر هارا با دقت می خوانند و با سعه صدر پاسخ یا توضیح می دهند. ایشان را انسانی آزاده و قابل احترام می دانم، حتی اگر نسبت به تعدادی اندک از حرف های شان حرف داشته باشم. در پاسخ به پرسش این جانب در باره جنگ بدر می فرمایند:
الف – “…جهاد ابتدایی برای گسترش اسلام و در واقع به انگیزه مسلمان کردن غیر مسلمان به زور شمشیر است….”
این که با اصل ” لا اکراه فی الدین” جور در نمی آید. این تضاد و نقیض را چگونه تو جیه می فرمایید؛ اگر اصولا قابل توجیه می دانید؟
ب – تا جایی که می دانم سپاه قریش به رهبری ابو سفیان به مدینه حمله نبرد. این سپاه به یاری کاروان تجاری شتافته بود که غارت نشود. اما، کاروان همان طور که به درستی فرموده اید راه را کج کرد و جان سالم بدر برد. وقتی سپاه قریش به نا حیه بدر رسید واز واقعه آگاه شد، برخی ازسران سپاه خواستند به مکه بر گردند. اما عده ای که شاید ابو سفیان هم در میان آنها بود گفتند حالا که این همه راه آمده ایم دست خالی بر نگردیم و به تعبیرخود شان راهزنان مدینه را گوشمالی بدهیم. این نظر پذیرفته شد اما نتیجه عکس گرفته شد.
اگر غیر از این است بفرمایید تا آگاه شویم. با احترام. حقگو
کاوه ایرانی
با سلام بر آزاد اندیش آزاده ای چون جناب حسن یوسفی اشکوری پرسشی و توضیحی در زیر می آید:
۱- فرمود ه اید” … جهاد ابتدایی برای گسترش اسلام و در واقع به انگیزه مسلمان کردن غیر مسلمان به زور شمشیر است….” در آیه ای مکی آمده است ” لا اکراه فی الدین”. این تناقض و تضاد را چگونه توضیح می فرمائید؟
۲-سپاه قریش به مدینه حمله نبرد، بلکه به یاری کاروانی شتافت که از شام می آمد. چنانکه خود به درستی فرموده اید کاروان راه خودرا کج کرد و جان سالم بدر برد. وقتی سپاه قریش به ناحیه بدر رسید برخی از سران سپاه خواستند که چون کاروان از خطر جسته است به مکه بر گردند. اما عده ای دیگر از جمله ” ابو جهل” گفتند حالا که این همه راه آمده ایم دست خالی بر نگردیم و به تعبیر خود شان راهزنان مدینه را گوشمالی بدهیم. بالا خره این نظر قبول شد، امانتیجه عکس گرفته شد.
اشکوری:
در مورد نخست؛ پاسخ معتقدان به جهاد ابتدایی این است: اولاً – روشن است که آیه لااکراه در مقام ارائه قاعده است و جهاد و قتال استثناست و از این رو تعارض حل می شود؛ و ثانیاً- پس از آمدن آیات اذن جهاد در مدینه، آیه لااکراه فی‌الدین نسخ شده است. اما نظر شخصی من این است که جهاد ابتدایی بنا به تعریف فقیهان، نه با آیات متعدد قران که از آزادی ایمان و عقیده سخن می گویند (از جمله همان آیه مورد اشاره) سازگار است و نه با فلسفه جنگهای زمان پیامبر.
اما در مورد دوم. چنان که پیش از این گفته ام، درست است که زمینه حمله قریش به مدینه، تهدید سپاه مسلمانان و احساس خطر کاروان تجاری قریش بوده است، اما در نهایت این قریش بودند که به حمله نظامی دست زدند و نه مسلمانان. چنان که خودتان نیز بدان تصریح کرده اید. از این رو اگر آنان به مدینه حمله نمی کردند، جنگ بدر رخ نمی داد. البته باز هم گفته ام که این ماجرا در پرتو روشنگری در باب حملات محدود مسلمانان در سالیان نخستین به برخی کاروانهای تجاری و جز آن قابل فهم و درک است. اما آنچه که من بدان باور دارم، این است که جنگ اعتقادی یعنی جنگ و قتال صرفا برای تبلیغ و ترویج دین (یا همان جهاد ابتدایی)، پذیرفتی نیست و در مرحله نخست با اساس دیانت اختیاری در تعارض قرار دارد.
ناظر
عدم پیش دستی حضرت علی مربوط به جنگ با مسلمانان در نهروان و صفین و جنگ جمل است و ربطی به جنگ مسلمانان با مشرکان مکه ندارد
سریه ها و غزوات چرا نمیتوانند مصداق جهاد ابتدایی باشند ؟
اشکوری: مراد پییشدستی نکردن در فضای جنگی است یعنی در حالی که دو سپاه در برابر هم صف کشیده اند و چنان که سیره های حکایت می کنند پیامیر در جنگ هرگز آغازگر نبود. این قاعده در جنگهای خارجی (جنگ با مشرکان) و داخلی (جنگ با مسلمانان) رعایت می شد. چنان که گفته ام در مورد برخی سریه ها و حملات موردی به برخی کاروانها، باید جداگانه بحث کرد.
اما در مورد جهاد ابتدایی. اگر تعریف جهاد ابتدایی همان است که فقیهان می گویند یعنی اسلام و یا شمشیر، به گمانم چنین اسلامی قابل دفاع نیست که هیچ، با مبانی و لوازم قطعی دینداری نیز در تعارض است. چگونه می توان به آزادی ایمان و عقیده باور داشت ولی برای گسترش اسلام شمشیر کشید؟ چگونگی و چرایی غزوات و سریه های مدینه نیز به روشنی نشان نمی دهد که چنین برخوردهایی برای تحمیل عقیده و ایمان بوده است.
مقاله روحانیان تنها منشاء کج اندیشی های عمیق در تاریخ اسلام نیستند
گل آقا
سلام و خسته نباشید جناب اشکوری.
فکر میکنم چیزی که در این سالها خیلی اسباب بدفهمی شده حضور روحانیان در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی و حکومتی و غیره باشد که این البته تقصیر خودشان است و اما جو سوءظن نسبت به این قشر فقط محصول چنان حضوری نیست و بلکه ریشه در وقایع دوران مشروطه به این طرف هم دارد.
اما کج اندیشیها در تاریخ اسلام مسلماً فقط محصول مشی و عمل روحانیان نیست. اگر در محدوده کشور خودمان بحث کنیم علاوه بر مشی و عمل روحانیان محصول اندیشه تقدس قدرت در بطن ما ایرانیان هم هست: همواره در کنار هر شاهی یک دستگاه روحانی بوده (و اتفاقا در دوران ساسانیان این موضوع شدیدتر هم بوده است) و وظیفه این دستگاه پوشاندن جامه شرعی به اعمال قدرت سیاسی جبار و مستبد بوده است. بنابراین این قشر داشته خدمت می‌کرده برای یک دستگاه جبار غیرروحانی. فکر میکنم دلیل اصلی برای کج اندیشی در ادیان از جمله اسلام در پهنه سرزمینی ایران، اصحاب قدرت مستبده بوده اند.
با این نظر موافق هستید؟
اشکوری: با نظر شما موافقم با این توضیح کوتاه که: هیچ فرد و یا گروهی سیاه و یا سفید نیست؛ نهاد روحانیت ادیان و از جمله در روزگار طولانی ساسانی و یا از عصر صفوی تا کنون، نیز مشمول این قاعده اند. شاید بتوان همان عنوان کتاب جلال آل احمد «خدمت و خیانت روشنفکران» را در باره علما و روحانیون شیعی ایران نیز صادق دانست و از این رو می توانیم از «خدمت و خیانت روحانیان» نیز یاد کنیم. از باب نمونه در جنبش مشروطیت ایران در هر دو صف خادمان و خائنان روحانیان بلند مرتبه و اثرگذاری می بینیم.
ناظر
صحبت از دین و شریعت است ، چه ربطی دارد به تغییرات سیاسی اجتماعی و نقش اقشار مختلف در آنها ؟
اشکوری: واقعیت این است که مراد شما را به درستی در نیافتم. اما اجمالا روشن است که دین و شریعت (شریعت به معنای مجموعه ای از تکالیف و قواعد)، کاملاً با زیست مؤمنان در زندگی فردی و اجتماعی ربط دارد و به همین دلیل نوع تفسیر و تلقی از این گزاره ها و قواعد می تواند در بهبود زندگی و سلامت فردی و اجتماعی و مدنی جامعه دیندار و یا عکس آن اثر بگذارد و به همین چالش بزرگ مؤمنان از همان آغاز نوع تعامل آنان با منابع و معتقدات اسلامی بوده و در عصر ما این چالش بیشتر هم شده است. نقش مفسران دین نیز در همین ارتباط اهمیت پیدا می کند.
علی اکبر
با سپاس از استاد نقش اخوند و عالم دینی اگر بشود انرا عالم دانست از هر نوعی و مذهبی و دینی بدین جهت مهم هست که این ها نان خور خدا هست این ها به بستر توجیه دین و مذهب خودشان کار میکنند برای هر کار خدا هر ایه از دین خود هزار جور سفسطه میکنند چون ایمان دارند باید دست خدا و مذهب را بگیرند این ها عقل را تعطیل میکنند خرافه را دکان میکنند چون نان انان در خرافه و بی عقلی هست با تشکر
اشکوری: اندکی قبل به این نکته اشاره کردم و گفتم نقش آخوند و متولی دین (در هر دینی) نقش سیاه-سفیدی نیست، در طول تاریخ متولیان دین نقش های متنوعی را بر عهده گرفته اند که برخی از آنها از جهاتی مثبت اند و برخی نیز منفی و درخور نقد و نفی. این ویژگی شامل تمام قشرهای اجتماعی (مانند روشنفکران، بازاریان، معلمان، دانشگاهیان، رانندگان و . . .) نیز می شود.

Share:

More Posts

Send Us A Message