اشاره: دومین پاسخ به پرسشهای خوانندگان مقالات هشت گانه منتشر شده در سایت ملی-مذهبی ۲- مقاله آیا پیامبر دستور ترور مخالفانش را دادهاست؟
ابوالقاسم حقگو – ونیز
آیا جنگ بدر جنگی دفاعی بود؟
پاسخ: اگر معیار داوری جهاد ابتدایی به معنای فقهی آن باشد، بله! جنگ بدر نیز دفاعی بود. طبق تعریف، جهاد ابتدایی برای گسترش اسلام و در واقع به انگیزه مسلمان کردن غیر مسلمانان به زور شمشیر است. در جنگ ابتدایی اول دعوت به قبول اسلام است و اگر نشد، اهل کتاب با پرداخت جزیه جان و مال و آزادی های مذهبی حداقلی خود را به دست می آورند و غیر اهل کتاب نیز (بت پرستان و دهریون و به طور کلی بی دینان) کشته می شوند. با این تعریف از جهاد ابتدایی، طبعا برخوردهای نظامی زمان پیامبر (اعم از غزوات و سریه ها) نمی توانند مصداق جهاد ابتدایی باشند چرا که با مبانی مسلم اسلام و آیات پرشمار قرآن در تعارض خواهد بود.
اما مراد جناب «حقگو» احتمالا زمینه جنگ بدر است. گزیده داستان این است که در سال دوم هجرت پیامبر گروهی را مأمور تحقیق و در صورت لزوم حمله به کاروان تجاری قریش به رهبری ابوسفیان کرد که در مسیر بازگشت از شام بود و از حوالی مدینه می گذشت. کاروان پیش از انجام عملیاتی بر ضد آن، از ماجرا آگاه شد و با تغییر مسیر از جنگ و درگیری به سلامت جست. ابوسفیان از یارانش در مکه یاری خواست و قریش با بسیج نیرو به مدینه حمله برد و بدین ترتیب پیکار بدر رخ داد.
در اینجا موضوع دیگری مطرح می شود که گرچه در جای خود مهم و قابل تأمل و بررسی است و به بحث ما هم مرتبط است ولی در مجال کنونی مجال ورود بدان نیست و آن ماجرای حمله به کاروانهای تجاری قریش است که به وسیله مسلمانان در سالیان نخست پس از هجرت رخ داده اند. از قضا این حملات عموما از سریه ها هستند و نه از از غزوات و لذا پیامبر خود در آنها حضور نداشته است. هرچند محققان غربی و سیره نویسان و پژوهشگران مسلمان در باب این سریه های تهاجمی، تحلیل ها و تعلیل های فراوانی ارائه داده و تفاسیر مختلفی از این رخدادها عرضه کرده اند، اما منصفانه بگویم من خود هنوز در این مورد دچار ابهام هستم و هنوز به تحلیل روشن و پاسخی قاطع نرسیده ام. پرسش اساسی این است که هر نوع پیش دستی در جنگ، خلاف سنت و سیره نبوی و بعدها علوی (در دوران خلافت علی بن ابی طالب) است، در این صورت، هجوم و حمله نظامی به کاروانهای تجاری قریش چه دلیل و یا دلایلی می تواند داشته باشد؟ چنان که گفته شد، پاسخ های متنوعی ارائه شده است که در این میان شاید این سخن معقول ترین باشد که «بهترین دفاع حمله است» و آن هم حمله ای که به انگیزه اعلام آمادگی و به یک معنا به قصد پیشگیری از حملات نظامی دشمن بوده و نه به انگیزه درگیری و به همین دلیل هم این نوع سریه ها نیز غالبا به درگیری منتهی نشده اند. با این همه، هنوز برای من دقیقا دلیل این نوع سیره ها روشن نیست. روشن تر بگویم، اساسا اصل وقوع آنها محل تردید است؛ چرا که به طور اصولی با سنت و سیره و آموزه های قرآنی سازگار نیست. اما در این میان، یک چیز مسلم است و آن این که این نوع مأموریت ها، حتی اگر به ضرورت هایی رخ داده باشند، قطعا انگیزه اعتقادی نداشته یعنی به قصد تحمیل عقیده و اسلام تحمیلی، به گونه ای که به وسیله فقیهان در جهاد ابتدایی مطرح است، نبوده است.
علی اکبر
برادران گرامی نباید لاپوشانی کرد باید در اسلام تجدید نظر کرد باید شجاعت داشت اسلام همین هست که حکومت اسلامی سنی و جکومت اسلامی سید علی بنا انرا دارند چرا باید خود را به راه زد تاریخ اسلام روشن هست تاریخ خلفای و صیف ایلام [؟] و بنی امیه و بنی عباس روشن هست با هیچ ابی نمیشود انرا پاک کرد. وجدان انسانی داشته باشیم نقد کنیم شما که زندان و شکنجه و اوراکی [؟] حکومت اسلامی ملایان را با همه پوست و گوشت خود حس و لمس کرده اید باید سنگ بنای اسلام نوین را بگذارید تا کی باید قتل و کشتار را توجیه کرد این چه خدای و دینی هست که نیاز به این همه ماله کشی دارد یعنی خدا تا این حد درمانده هست که بندگانش برایش ماله کشی و درز گیری بکننند با سپاس از این که این کامنت را انتشار میدهید.
پاسخ: در این مورد به سه نکته اشاره می کنم:
1-دوست گرامی! همان گونه که پیش از این گفتم، حرف از «ماله کشی» و مانند این تعابیر نامناسب نیست. موضوع فهم درست و دقیق و معقول سازی گزاره های معرفتی و یا رخدادهای تاریخی است که البته یکی از آنها تاریخ اسلام است. فرض کنید که منِ مسلمان به انگیزه تبرئه اسلام چنین سخنانی می گویم، انبوه شرق شناسان و پژوهشگران تاریخ اسلام و یا سیره نویسان غربی به چه انگیزه ای تلاش کرده و می کنند که تحلیل های معقول و باورپذیر از رخدادهای عصر نبوی و یا عصر خلفای راشدین و دیگر ادوار تاریخ اسلام ارائه دهند؟ اگر تحلیل های مرا ماله کشی می دانید، در باره تحقیقات و تحلیل های انبوه محققان غربی غیر مسلمان چه می گویید؟ من خود تاریخ اسلام را عمدتا با تکیه بر منابع اسلام شناسان غربی فهم و تحلیل می کنم که هم در قیاس با منابع متأخر اسلامی ارزش تحقیقی بیشتری دارند و هم نویسندگانشان باز هم در قیاس با مسلمانان از تعصب کمتری برخوردارند و اگر هم تعصب و غرض و مرض هم هم داشته باشند (که قطعا گاه چنین است) حداقل چندان علنی و عیان نیست. از این دوست می خواهم حداقل به منابع محقفان قدیمی تر غربی مانند: «تاریخ تمدن اسلام» گوستاولوبون مسیحی فرانسوی، «تاریخ اسلام» جرجی زیدان عرب مسیحی، «اسلام در ایران» پطروشفسکی ملحد لیلینیست روسی، «محمد» اثر مشهور رودنسون یهودی فرانسوی و اخیرا کتاب «محمد پیامبری برای زمان ما» اثر خانم کارن آرمسترانگ مسیحی انگلیسی سری بزنند. شما اگر حرفی دارید باید در نقد دعاوی من بگویید و ادله مرا نقد و رد کنید و گرنه حرفهای کلی و بدون دلیل زدن و یا با یک جمله تکلیف عالم و آدم را روشن کردن، آسان ترین کارهاست.
2-نکته دیگر این است که دعوی کلان «اسلام همین است که هست»، دعوی گزاف و نادرستی است؛ چرا که سخنی است غیر تاریخی و می توان دلایل عقلی و نقلی فراوانی در رد و نقد آن ارائه داد. البته در مورد هیچ دینی و یا مکتب و ایدئولوژی ای چنین ادعایی درست نیست. ادیان و مکتبهای اثرگذار و تاریخ ساز، در طول تاریخ دچار تغییرات کمی و کیفی فراوانی شده و می شوند. زرتشیت، بودیسم، یهودیت، مسیحیت و اسلام، در ادوار مختلف به شکلهای مختلف و گاه متضاد ظاهر شده اند. مارکسیسم روسی و چینی و کوبایی و غربی و شرقی در همین 150 دسال یکی اند و تمام اشکال محقق مارکسیسم یکسان است؟ کدام محقق منصف گفته است که تاریخ اسلام روشن است؟ اگر چنین است، پس چرا این همه اختلاف بین مسلمانان و بین اسلام شناسان؟ اگر چنین است که شما می گویید، پس چرا این همه نقد و مخالفت اکثریت علما با جمهوری اسلامی و بیشتر مخالفت با گروههایی چون طالبان و القاعده و بوکراحرم و داعش و . . .؟ آیت الله خمینی و خامنه ای سخنگوی اسلام و تشیع اند و یا آیت الله منتظری؟
3-بله! باید اسلام را نقد کرد و به تعبیر شما «سنگ بنای اسلام نوین» را گذاشت؛ اما برادر من! اولا منطقا باید اسلامی باشد تا سنگ بنای تازه ای نهاد، شما که می فرمایید اسلام همین است که هست و آن هم چنان سیاه و آلوده است که با هیچ آبی پاک شدنی نیست، پس «اسلام نوین» دیگر چه صیغه ای است و چگونه ممکن است؟ ثانیا، نقد هم قواعد و آدابی دارد، مگر ممکن است هر نورسیده بی اطلاعی ار راه برسد و با چند جمله و بدون استدلال کافی و علمی در باب اسلام و یا هر دین دیگر سخنی بگوید؟ ویرانگری در صورتی سازنده است که همراه با علم و عقلانیت و تدبیر و سازندگی باشد. رد و انکار ساده است ولی تحقیق عالمانه و نظریه پردازی منصفانه کاری است بس مشکل و طاقت فرسا.