پاسخ هایی برای اندیشیدن 71-سخنی کوتاه در باب قیامت و بهشت و جهنم

پرسش:nنظر شما راجع به جهنم و عذاب اخروی و بهشت چیست؟ nnپاسخ:nبگذریم از این که برخی از عالمان دین در این که باور به قیامت از اصول و ضروری دین است یا نه، تردید کرده اند (بنگرید به «کتاب¬الطهاره، آیت الله خمینی، جلد 3، ص 327-328) ولی اجمالا می توان گفت که باور به قیامت و روز حساب و کتاب و ثواب و عقاب و بهشت و جهنم عقیده ای است مسلم و این موضوع در آیات مختلف قرآن بازتاب یافته است و از این رو بعدها (از قرن سوم به بعد) زمانی که دین اسلام به دو گروه اصول دین و فروع دین طبقه بندی شد، قیامت در شمار اصول دین تعریف شد. nاما در تفسیر و تعبیر از قیامت و نوع و کمیت و کیفیت ثواب و عقاب و به ویژه بهشت و جهنم و احوالات آنها، جز اشاراتی کوتاه و غالبا مبهم، شرح قاطع و روشنی در قرآن وجود ندارد و به همین دلیل بعدها بین متکلمان و عالمان مسلمان اختلافات تفسیری گسترده ای پیدا شد. به ویژه روایات متفاوت و گاه متضاد و غالبا افسانه واری در باب قیامت و احوالات آن نقل شده که راه را برای تفاسیر مختلف گشوده است. شاید از نخستین پرسش هایی که مطرح شد، در بارة جسمانی و یا روحانی بودن قیامت و یه به تعبیر بعدی «معاد» بود. هرچند از قرون اولیه تا کنون نظر عمومی همان معاد جسمانی است (یعنی این که آدمی با همین جسم مادی و این جهانی و واقعی اش برانگیخته و زنده خواهد شد) ولی شماری نیز معاد جسمانی را قابل دفاع ندانسته و از معاد روحانی حمایت کرده اند. nاما جدای از آرای بسیار متنوع و متکثری که در این باب اظهار شده و می شود، من خود معاد و قیامت را «حالت» می دانم که در همین جهان و در همین زندگی روزمرّه پیوسته رخ می دهد، نه در زمان و مکان و جسم و عینیت مادی در جهان خارج از «من» انسانی ما. البته این نظری است که برخی از عارفان نیز گفته اند و از جمله اقبال لاهوری و شریعتی دو متفکر مسلمان معاصر نیز برهمین نظر اند. به گمانم اگر قرار بر معقول سازی عقاید و آموزه های دینی باشد، باور به معاد جسمانی و حتی روحانی در عالم مادی، با پرسش هایی مواجه است که به سادگی پاسخ علمی و عقلانی قابل دفاعی نخواهند یافت و حداقل من تا کنون پاسخ های معقولی نیافته ام. مثلا جهان پس از مرگ به لحاظ فیزیکی کجاست و در کجا واقع شده و یا واقع خواهد شد؟ در کره زمین؟ در کرات دیگر؟ وقتی قرآن تصریح می کند که پیش از قیامت کرات (احتمالا منظومه شمسی ما) در هم پیچیده شده و مانند پشم حلاجی شده می شوند (آیه 5 سوره قارعه)، چگونه می توان تصور کرد که کرات دیگری وجود داشته باشد؟ چگونه می توان پذیرفت که جسم خاک شدة هر فردی در میلیونها و یا میلیاردها سال قبل، تبدیل به جسم تازه ای تبدیل شود و زنده گردد؟ این جسم تازه تولد یافته، مربوط به تمام سالیان عمر (مثلا نودساله) یک فرد است و یا مربوط به مقطع معین از عمر؟ افزون بر آن همه، میلیارد میلیارد و چه بسا بیلیارد بیلیارد انسان در کجا جمع می شوند و در چه مساحتی از عالم ماده؟ و دهها سئوال دیگر در بارة چگونگی رسیدگی به حساب و کتاب و کیفیت و کمیت عذاب و ثواب و خصوصیات بهشت و جهنم و این که بالاخره سرانجام افراد در بهشت و جهنم چه خواهد شد و . . .در ذهن هر کسی خطور می کند. البته می توان همه چیز را با توسل به قدرت خداوند و اعجاز و حتی «نمی دانیم»، حل و فصل کرد و در واقع همه چیز را در پرانتز گذاشت ولی به یقین این نوع پاسخ ها، برای هیچ آدم عاقلی، عاقلی که می خواهد از دین عقلانی دفاع کند، قانع کننده نخواهد بود. nدر هرحال تا این لحظه این نظریه را قابل دفاع تر می دانم که قیامت و حساب و کتاب حق است و می توان از آن دفاع عقلانی هم کرد (البته در چهارچوب یک سلسله بدیهیات عقلی و یا باورهای مفروض دینی) اما قیامت حالت و کیفیتی است که هر لحظه در درون من رخ می دهد. هیچ عملی از من بدون عکس¬العمل نیست، اما بازتاب اعمال و رفتار من، فورا و یا به تدریج، در زندگی و حالات من عیان خواهد شد. این بازتابها می توانند در اشکال مختلف آشکار شوند. از رضایت و خوشی های قلبی و روحی گرفته تا عدم رضایت از زندگی و پریشانی و عذاب روحی. در هرحال نمی توان در مورد جزئیات این فرضیه صحبت کرد و یا دلایل عقلی و علمی محض برای اثبات آن عرضه کرد ولی در مجموع این نظریه از معاد جسمانی و روحانی به مراتب معقول تر و قابل دفاع تر است و حداقل با موانع نظری کمتری مواجه است. در عین حال هیچ مغایرتی نیز با اصل باور به قیامت و حساب و کتاب ندارد.nاین را هم بگویم که این نظریه مسبوق به یک امر مفروض معرفت شناختی در باب زبان دین و از جمله زبان قرآن است و آن این که زبان دین و قرآن در باب خلقت و هستی و طبیعت و از جمله قیامت زبان علم و فلسفه نیست، بلکه زبان ادبی و هنری است و لذا نمادین است و سمبلیک و از این رو آیاتی در قرآن که از آنها معاد جسمانی فهمیده می شود را به منظور تقریب ذهن آدمیان می دانم یعنی معتقد به تأویل هستم و نه صرفا تفسیر.nامیدوارم همین چند کلمه تا حدودی نظریه مورد قبولم را روشن کرده باشد. هرچند می دانم بیش از این به توضیح نیاز دارد و قطعا باید به پرسش ها و ابهامات زیادی پاسخ داد. البته هم برخی ابهامها هرگز رون نشوند.

Share:

More Posts

سلام بر وجدان های بیدار

آنچه در این روزها و هفته ها و ماه های اخیر موجب بقای امید و حداقل موجب تسلی خاطر است گسترش مخالفت ها و تعمیق

Send Us A Message